#چهجوریشدسرگرفت ❣
#شهید_همت 🌹
#برگهشتم 📜
👈 برای عقد که می رفتیم،
👟یک جفت کفش ملي بندی پایم بود و
🧕مقنعه ی مشکی سرم که خانم برادر حاجی آن را برداشت و جایش یک روسری کړم داد، گفت «شگون نداره.»
🌹حاجی هم با لباس سپاه آمد، البته لباس برادرش، چون به کهنگی لباس خودشان نبود، هر چند به قد او کمی بلند بود و حاجی پاچه های شلوار را برای آنکه اندازه شود، گِتر کرده بود.
اگر کسی ایشان را می دید، فکر می کرد اعزام است برای جبهه.
🎉بالأخره همان اصفهان عقد کردیم 🎉
📌 موقع عقد پدرم دوباره روی مسئله ی مهریه پافشاری کرد.
🔸 به حاجی گفتم : «قرار بود شما صحبت کنید !!! »
🔹 گفت : «آخه خوب نیست آدم به پدر دختری بگه من میخوام دختر تون رو بدون مهریه عقد کنم.»
👨 پدرم هم کوتاه نمی آمد.
من دلخور شدم و به قهر بلند شدم بیایم بیرون، اما حاجی اشاره کرد که بنشینم.
🗣 رو کرد به پدرم، گفت :
«من جفت خودم رو پیدا کردهم، به خاطر این چیزها هم از دست نمیدم.»
🧢 به قول برادرم جاذبه ی کلامی حاجی زیاد بود و پدر در نهایت گفتند :
«هر طور میدانید مسئله رو حل کنید.» 😊
#پایان
@chejorishod ❣