[#شہیدانہ🌹]
به شوخے به یڪی از دوستانمم گفتم:😁
من ۲۲ ساعت متوالے خوابیدهام!😴😴
گفت: بدونغذا؟🍔🍟🍳
همین سخن را به دوست دیگرم گفتم:😊
گفت: #بدوننماز؟🤲
و اینگونه خداۍ هرڪس راشناختم!🧐🧐
#شهیدمصطفیچمران🌷
🌸🍃
#شهیدانه
یڪیازذڪرهایۍڪه مُدآم زیر لب
زمزمہ میڪرد این بود:
✨اَللّهُمَّولاتَکِلنیإلینَفسیطَرفَةَعَینٍأبداً✨
خدایآحتےبہاندازهۍچشمبرهم
زدنےمرابہ حآلخودم وامگذار !
#شھیدمھدیزینالدین🌸🍃
تا تویِ جمعِ جبهه چندتا مجرد میدید میگفت:
بروید ازدواج کنید
زندگی فقط جنگ نیست
باید یاد بگیرید برای جنگهایِ بعدی
سرباز تربیت کنید..
#شهید_حمیدباکری
#شهیدانه
❤️تنها اتاق
🚁پسر دایی ام خلبان ارتش بود، من هم دانش سرا درس می خواندم.
🎉 همین که عقد کردیم، کلی اصرار کرد که باید مستقل زندگی کنیم؛
اما پدر و مادرم می گفتند:«تو هم مثل پسر خودمونی، پروانه هم درس داره؛ زوده حالا بره زیر بار مسئولیت و خانه داری. این جوری، همه شما راحتید هم ما خیالمون راحت تره.»
🌸سخت بود، ولی این قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد. بعد هم، اتاق خودم را که طبقه بالای ساختمان بود مرتب کردیم و یک سال اول زندگی راتوی همان اتاق سر کردیم.
🎙راوی: همسر شهید علیرضا یاسی
#زندگی_آسان 🌿
#شهیدانه
قبل ازدواج...💍
هر خواستگاری کہ میومد
به دلم نمےنشست...
اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...
دلم میخواست ایمانش واقعی باشہ🙂
نه بہ ظاهر و حرف..🚶🏻♀️
میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...♥️
شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده...
این چله رو آیت الله حق شناس
توصیه کرده بودن...
با صد لعـن و صد سلام...
کار سختی بود
اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...
ارزششو داشت،
واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم.
40 روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...
4،3روز بعد اتمام چله…
خواب شهیدی رو دیدم...
چهره ش یادم نیست ولی یادمہ...
لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...💚
دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان📿
ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...
یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت:
"حاجت روا شدے..."
به فاصله چند روز بعد اون خواب...
امین اومد خواستگاریم...(:
از اولین سفر سوریه که برگشت گفت:
"زهرا جان…❤
واست یه هدیه مخصوص آوردم..."
یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:
زهرا،
این یه تسبیح مخصوصه💕
به همه جا تبرک شده و...
با حس خاصی واست آوردمش...❤️
این تسبیحو به هیچکس نده!
تسبیحو بوسیدم و گفتم:
خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره...
بعد شهادتش…💔
خوابم برام مرور شد...
تسبیحم سبز بود که یہ شهید بهم داده بود...
✍همسر شهید امین کریمی
#شهیدانہ