eitaa logo
۴۰شب با۴۰ شهید
880 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
428 ویدیو
5 فایل
ارتباط با ادمینها @serat_93 09214877534 آدرس پیج ما در اینستگرام : chehel_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۰شب با۴۰ شهید
🌷بسم رب شهدا والصدیقین🌷 #قسمت_اول : بر اساس داستان واقعی 👇 خداوند رو شاکرم که شروع این روایتگری
🌷بسم رب الشهدا و صدیق🌷 اشنایی من با چهل شب چهل شهید و عنایت و نظر شهدا به زندگیم👇 دوم و باز هم جواب آزمایشها منفی بود😔 دیگه کلا از ابراهیم هادی و شهدا قطع امید کردم (گفتم عنایت شهدا برا امثال ما نیست برا اونایی هست که خوب ازشون تعریف کنن و اونا رو بالا ببرن😔 وگرنه من و بقیه چه فرقی باهمدیگه داریم این همه براشون اشک ریختم و گریه کردم از اخرم مشکلاتم بیشتر شدو کمتر نشد از لحاظ روحی کلا بهم ریخته بودم )😔 به طور خیلی اتفاقی رفتم مشهد دوهفته مشهد موندگار شدم این مدت با بچه ها سرگرم بودم گاهی وقتها حرم میرفتم با امام رضا درد دل میکردم ارامش عجیبی اونجا گرفته بودم فکر نمیکردم بعد اون اتفاق اینقدر اروم بشم اصلا به گذشته فکر نمیکردم 😊 تا اینکه برگشتم 💪 من کانال چهل شب چهل شهید رو بعد اختتامیه اول همیشه دنبال میکردم چشمم خورد به چهارمین جلسه از چله دوم منزل شهید جواد خاکساری (دوشنبه ۲۵دی ماه) مصادف بود با شهادت امام هادی😔 با خودم گفتم هر طور شده باید برم برنامه شون رو از نزدیک ببینم برای اولین بار اعضای چهل شب چهل شهید رو اونجا ازنزدیک دیدم چه ارامش عجیبی داشت اونجا چه صفایی و چه صمیمیتی در اون محفل موج میزد انگارچند وقت هست باهاشون اشنا بودم انگار سالهاست درکنارشون هستم انگار همه رو میشناختم پرسیدم مسؤل این برنامه کیه وقتی معرفی کردن رفتم جلو و ازشون بخاطر این برنامه زیبا و گروه تشکر کردم. و شهید جواد خاکسار باعث و بانی حضور من در این برنامه شد🌸 همون جلسه اول انس عجیبی به گروه گرفتم با خودم گفتم حتی شده در بدترین شرایط باید در این جلسه ها حضور داشته باشم.هنوز چند روزی از اشنایی من با این گروه نمیگذشت که دیدم در کانال چهل شب چهل شهید گذاشتن قراره این جمع باصفا جمعه ۲۹دیماه یه دورهمی به اسم داشته باشن و از خونه بزنن بیرون و تویه محیط کاملا سالم و ازاد برا بچه ها و خانواده ها برنامه های متفاوتی داشته باشند (مثل اینکه هر فصلی یه همچین برنامه ای دارن و این سری دقیقا همزمان شده بود با ورود من به این برنامه)و من اون روز تصمیم گرفتم برم اما تنهایی روم نمیشد برم همسرم نبود به همسایمون پیشنهاد دادم که باهمدیگه بریم خداروشکر قبول کرد همسایمون رو هم باخودم بردم و اونم وقتی این جمع باصفا رو دید شد جز اعضای ثابت برنامه (ناگفته نماند حضور ایشون اثار وبرکات زیادی برای برنامه چهل شب با چهل شهیددارد و خواهد داشت شهدا همه روحساب شده دعوت میکنن😔) اون روز گفتن مسابقه داریم کی داوطلبه؟منم بااعتماد به نفس جلورفتم😍 بهم گفتن چون همسرت نیست باید زنگ بزنی به همسرت و این بیت شعر رو پشت تلفن براش بخونی 🙈 و ماعکس العملتون رو ببینیم😊 این بیت شعربود👇 🌸 (باخیالت درخیالم خوش خیال عالمم تا تو باشی درخیالم بی خیال عالمم)🌸 و این شعر برای همیشه تو ذهنم ماندگار و خاطره انگیز شد ☺️ زنگ زدم همسرم تعجب کرد کلی ذوق زده شده بود😍 اخه تا حالا از این کارا نمیکردم و اصلا براش شعر نمیخوندم 🙈☺️ همه زدن زیر خنده 😀 اون روز خیلی بهم خوش گذشت 🤲 فهمیدم برنامه چهل شب چهل شهید مخصوص قشر خاصی نیست هم شاد هستن هم تفریح دارن و هم بازی برای بچه ها و... فقط تکیه به غم و اندوه و شهدا نیستن هر چیزی جای خودش رو داره. اومدم و کلی از اینکه اونجا بهم خوش گذشته بود برا همسرم گفتم که جذبشون کنم اما ... ادامه دارد😊 🌷چهل شب با چهل شهید🌷 @chelshahid http://eitaa.com/chelshahid
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب چهل شهیدولطف و عنایت شهدا به زندگیم، (شهرستان قاین)🌸 پنجم مدتی از برگشتنم از مشهد نگذشته بود طبق کلاسهایی که برگزار شده بود باید رفع تکلیف میکردم و فعالیت فرهنگیم بیشتر میشد👌 بخاطر هزینه هایی که برا من نوعی کرده بودن دینی به گردنم نباشه🌸 متاسفانه با هر کی صحبت میکردم بامن همکاری کنن (فقط میخواستم استارت اولیه اش با افراد خاصی باشه) همه دست رد میزدن😔 میگفتن خودمون با فلان جا کار میکنیم وقت نداریم😒 با خودم میگفتم خدایا من به تنهایی که نمیتونم کار گروهی و فرهنگی انجام بدم چیکار کنم تا اینکه داخل کانال چهل شب چهل شهید گذاشته بودن برای روز عید غدیر غرفه داریم 🌸 پرسیدم برنامه هاتون چیه گفتن برنامه خاصی نداریم منتظر پیشنهادات اعضای گروه هستیم هر پیشنهادی شماها بدین ما درخدمتیم😳 مسول برنامه گفتن ما فقط برنامه فرهنگی داریم و نیرو هم کم داریم 😔 پیشنهاد دادم توزیع شربت شیرینی هم داشته باشین چطوره🤔 گفتن بودجه نداریم😔 پس از فرصت استفاده کردمو خودم دست بکار شدم 💪 اولین کاری که کردم یه گروه زدم به اسم خادمین شهدا و افراد فعالی که میشناختم رو یکی یکی به گروه دعوت میکردم😍 بعدش اومدم داخل گروه همسایه ها و خانواده یه پیامی با این مضمون گذاشتم😊 قراره برا عید غدیر داخل غرفه شهدا شربت وشیرینی توزیع کنیم بودجه نداریم به همکاری شما نیاز داریم هر کدومتون یه کیک خونگی ساده با کمترین هزینه درست کنید و بیارین هر کی هم نمیتونه مواد شربت رو مهیا کنه خداخیرتون بده انشاا..ثوابش به روح امواتتون برسه🤲 اکثرا منو میشناختن و اعتماد کردن😍 روز عید غدیر غرقه ما تقریبا پذیرای کیک و شیرینی خونگی بین۴۰۰الی ۵۰۰نفر شد💪 ایده ای که دادم با موفقیت اجرا شد فکر نمیکردم اینقدر استقبال کنن غرفه ما شده بود جز بهترین غرفه های عید غدیر هم از لحاظ پذیرایی هم بازی با کودک هم توزیع بسته های فرهنگی مثل هدیه برای بچه ها و توزیع پیام شهدا با دست نوشت گروه خادمین که تشکیل داده بودم مسول هر قسمت هم از گروه خادمین شهدا انتخاب شده بودن 😉 همیشه فکر میکردم این برنامه(چهل شب چهل شهید) علاوه بر مسول افراد خاصی رو هم داره که در برنامه ها همکاری داشته باشن اما این مدت فهمیدم اینطوری نیست(اونروز چقدر شرمنده شهدا شدم کاش بیشتر و بهتر شهدا رو دریابیم ) همسرمم که یادتونه شهدا دستش رو گرفته بودن و جذب برنامه شده بود اونروز با ذوق و شوق خاصی فعالیت داشت وخادمی شهدا رو میکرد و از صفر تا صدبرنامه همراه مسول برنامه بود 😍(خانواده و بچه هاشون همه بصورت خودجوش به جمع ما پیوستن و تا اخر برنامه پای کار بودن👌)(نوجوانان خانواده از همون روز به سمت برنامه کشیده شدن و حالا شدن جز افراد ثابت و فعالهای برنامه هفتگی😍) خدایا شکرت، خدایا شکرت ،خدایا شکرت،🙏 اونروز خیلی ها از غرفه ما خششون اومده بود و میگفتن ما هم میخام خادم شهدا بشیم باید چیکار کنیم راهنمایشون کردم و شمارشون رو گرفتم. خداروشکر 🤲 اون روز با نوجوانان زیادی اشنا شدم 🌸 چقدر این لحظات برام لذت بخش و شیرین بود ☺️خودم نفهمیدم چطوری پام به خادمی شهدا باز شد 🤔 ( افتخار خادم شهداشدن،برای من از اونجا اغاز شد)😍(عید غدیر ۱۴۰۳برای همیشه در ذهنم ماندگار شد👌) پس تویی که میگی چطوری باید خادم شهدا بشی و برای شهدا خدمت کنی برنامه ما پذیرای تک تک شما دوستان وعزیزان هست و مخصوص افراد خاص هم نیست فقط کافیه اراده کنی و یه یا علی بگی 😉 از اینجا به بعد عزمم رو جذم که برای شهدا خدمت کنم و کم نزارم 💪 همه این برنامه ها خیلی اتفاقی برام پیش اومده بود 🌸 شهدا شما همه چی رو چقدر قشنگ و حساب شده برامون کنار هم میچنین که خودمون اون لحظه متوجه هیچی نیستیم و به مرور زمان متوجه میشیم😔 خب دیگه حالا برا اینکه حال و هواتون عوض بشه میخام یکی از عنایت شهدا رو که با چشم خودم دیدم و برام خیلی ارزش داشت رو بهتون بگم 😍 رفتیم خونه یکی از ... ادامه دارد...😉 🌷 شب چهل شهید🌷 @chelshahid http://eitaa.com/chelshahid
۴۰شب با۴۰ شهید
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب چهل شهیدولطف و عنایت شهدا به زندگیم، (شهرستا
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب با چهل شهید ولطف وعنایت شهدا به زندگیم (شهرستان قاین)🌸 ششم رفتیم خونه یکی از جانبازان (چه زندگی ساده ای وچه اخلاصی داشتن این خانواده (میگفتن زندگی مون رو وقف هیئت کردیم😔 )حسرت خوردم بهشون مخصوصا از صبر و حوصله همسر جانباز. خدایا خانواده شهدا و جانبازان کجا ما کجا؟بنده خدای خانمش تا اخر مراسم دلهره داشت.نکنه همسرم حالش بد بشه وشوک ناشی از انفجارهای زمان جنگ (موجی )بهش دست بده و آبرومون بره 😔گفتم خیالتون راحت حاج خانم من اعتقاد دارم شهدا خودشون مراسم رو اداره میکنن )🌸 اونشب تقریبا ۳۵تا۴۰نفری داخل مراسم نشسته بودن. همه غرق صحبت های دلنشین جانباز عزیز و شده بودن🌷 نمیدونم یهو چی شد به دلم افتاد برم دست کمک همسر جانباز گرامی. البته ناگفته نماند (ما معمولا دوست نداریم کسی رو اذیت کنیم برنامه ما فقط هدفش اینه که خاطرات جانبازان و شهدا رو ثبت و ضبط کنیم با اصرار خانواده ها قبول میکنیم که پذیرایی فقط در حد یه چایی باشه نه هیچ چیز دیگه ای)👌 اینطوری هم گروه ما راحترن و هم صاحب خانه 🌸 بلند که شدم رفتم داخل اشپزخونه دیدم یک سینی معمولی استکان رو میزه گفتم بقیه استکانهارو رو بیارین که اماده کنم گفت همینقدر استکان داریم😔 خجالت کشیدم با خودم گفتم،خدایا چه اشتباه من بود کاش این جمله رو نمیگفتم حتما اونم خجالت کشیده😔 بنده خدا گفت همسرم وقتی شوک ناشی از انفجارهای زمان جنگ(موجی شدن) بهش دست میده سرو صدا راه میاندازه،دعوام میکنه,هرچی جلو دستشه پرت میکنه و میشکنه منم سکوت میکنم هیچی نمیگم میدونم دست خودش نیست👌 (همسران جانبازان چه رشادت هایی که میکنن.الحق که بهشت بهشون واجبه)👌گفت بعد میره بیرون سر زمین های کشاورزی که کسی صداش رو نشنوه زار زار گریه میکنه اروم که شد برمیگرده و ازم معذرت خواهی میکنه و حلالیت میخاد و...😔 گفتم اشکال نداره حاج خانم خدا بزرگه اول به اقایون چایی میدیم استکانها رو که جمع کردیم بعد برای خانمها چایی میاریم، بنده خدا گفت زشت نیست؟ معمولا برای همه باهمدیگه پذیرایی میشن، گفتم نه حاج خانم این حرفها چیه غریبه که نیستن😊 رفقا باورتون میشه بعد مدتها که این برنامه رو شرکت میکردم تا حالا نشده بود که چایی که میبریم برگردونن اونم چایی ریخته شده😳 تا سینی استکان رو برای آقایون بردیم مسؤل برنامه گفت فعلا به آقایون چایی ندین بزارین آخر برنامه 😳 گفتن اینقدر جانباز عزیز،صبحت هاشون دلنشینه حواس خودشون و حضار رو با چایی دادن پرت نکنید🌸 گفتند حالا که ریختین اول به خانمها چایی بدین بعد آقایون👌 از جمله مسول برنامه تعجب کردیم، هاج و واج موندیم😳 اشک تو چشمام حلقه زد 😢 گفتم حاج خانم دیدین؛ دیدین شهدا خودشون حواسشون به همه چی هست چقدر خوب دارن برنامه رو مدیریت میکنن شما ناراحت چی بودین؟ خیالتون راحت شد اینم عنایت شهدا😊 یه لبخندی زد و گفت خدایا شکرت🙏 و این شد که خانمها همه چایی خوردن، استکانها رو جمع کردیم شستیم و بعد آخر برنامه به آقایون چایی دادیم😉 اونشب هیچ کسی نفهمید چه مشکلی داشتیم وچه اتفاقی افتاد چون برنامه چایی خیلی به حالت طبیعی پیش رفت وخدا رو شکر اونشب از لحاظ روحی جانباز عزیز خیلی فرق کرده بود خانمش که فهمیده بود چطوری شهدا براش آبروداری کرده بودن و حال روحی همسرش هم که بهتر شده خیلی خوشحال بود. همش از ما تشکر میکرد (رفقا جانبازان عزیز رو بیشتر دریابیم و پای درد و دلهاشون بشینیم)😔 میگفتن بهترین شب رو در کنار شما سپری کردیم,خیلی خوش گذشت 🙏 جانباز عزیز حتی گفت: من امشب خوشحالترین شخص قائن هستم، امشب هیچ کس از من خوشحالتر نیست😳😔 و چقدر تشکر کرد بنده خدا که رفتیم و سری بهش زدیم😔 خلاصه از این عنایتها زیاد داریم که راحت از کنارش رد میشیم و برامون مهم نیست اما من اونشب به عینه دیدم اونجا چه اتفاقی افتاد شاید نتونستم منظورم رو خوب برسونم اما ...هزاران حرف داشت این دلنوشته کاش بیشتر قدر بدونیم 🤲 (منم از اونشب وابستگیم به شهدا بیشتر و بیشتر شد دیگه راحتر باهاشون دردل میکنم و حرف میزنم😭 هر چی میگذشت حضور شهدا رو در برنامه ها و زندگیم بیشتر حس میکنم ) تا اینکه یه روز.... ادامه دارد...😊 🌷 شب چهل شهید🌷 @chelshahid http://eitaa.com/chelshahid
۴۰شب با۴۰ شهید
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب با چهل شهید ولطف وعنایت شهدا به زندگیم (شهرس
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب با چهل شهیدو لطف و عنایت شهدا به زندگیم (شهرستان قاینات)🌸 هفتم ... مسول محترم برنامه داخل گروه خادمین پیام گذاشتن که قراره هیئت حضرت علی اصغر همایش شیرخوارگان داشته باشن از گروه ما هم دعوت کردن بریم اونجا خادم مهمانان حضرت علی اصغر باشیم. گفتن منم خانم ... رو معرفی کردم بعنوان نماینده برن اونجا و در جلسه توجیحی حضور داشته باشن (یعنی من)تعجب کردم 😳🤔 از یه طرفم خوشحال شدم . گفتم خدا روشکر خادمی شهدا وصل شد به خادمی اهل بیت اون موقع نفهمیدم برا چی من انتخاب شدم ؟🤔 در حین جلسه یادم اومد من تقریبا ۷یا۸سال پیش هم همایش شیر خوارگان خادم بودم معمولا اونایی که فرزند ندارن اونجا حاجت میگیرن اما من حاجتمو نگرفته بودم دیگه نمیرفتم ومیگفتم هر موقع قسمت باشه و خواست خدا باشه.اما دلیل نمیشد که خادمی رو بزارم کنار😔.بازم شهدا منو با حضرت علی اصغر اشتی دادن 😭و بطور خیلی اتفاقی دعوتم کردن به مراسم شیرخوارگان 🤲 وقتی با شهدا باشی حواسشون به همه چی هست ولی من خودم اینو نمیفهمیدم 😔 اونجا میگفتن ما افراد خاصی رو برای زیر گهواره انتخاب میکنیم و اگه از اطرافیانتون کسی رو میشناسید که فرزند ندارند حتما معرفی کنید خیلی حاجت میده این گهواره اولش روم نمیشد برم بگم خودم هستم نمیخواستم سواستفاده ای بشه اما اینقدر با خودم کلنجار رفتم که برم یا نه؟تا اینکه اخر جلسه خجالتم رو گذاشتم کنار و رفتم به مسول همایش گفتم میشه خودم زیر گهواره رو بگیرم.😔چندین ساله ازدواج کردم و فرزند ندارم. بنده خدا تعجب کرد و گفت هیچ اشکالی نداره. گفت فقط یه کم کارتون سخت میشه هم مسولیت گروه🌸چهل شب با چهل شهید🌸با شماست هم زیر گهواره رو باید داشته باشین گفتم اشکال نداره از پسش برمیام وبعدش یه سری لباسهای سبز رنگ ومخصوص بهم دادم که بپوشم ببینم سایزم هست یا نه؟ناخداگاه یاد حضرت زینب افتادم و اشکم سرازیر شد گفتم منو ببخشید شرمندتونم این مدت بهتون پشت کردم.دستمو بگیرید و روسفیدم کنید.😭 به خونه که برگشتم. داخل گروه خادمین چکیده مطالب رو انتخاب کردم وبرای بچه ها گذاشتم و بهشون گفتم فردا جمعه هر کی دوست داره بیاد باید ساعت ۶ صبح اونجا حضور داشته باشه صبح که رفتم خداروشکر از اعضای گروه ما تقریبا یه ۲۰نفری اومده بودن مخصوصا نوجوانان .به هر کدومشون یه مسولیتی دادیم وقتی هیاهوی بچه ها رو میدم که با چه عشقی دارن خدمت میکنن.از این که توی این عرصه پا گذاشتم خیلی لذت میبردم. نوجوانان بیشتر نایلون دست مهمانان میدادن.قبل اینکه برسن بدو بدو میرفتن استقبالشون و بهشون نایلون میدادن و میگفتن خوش اومدین.چه ذوق و شوقی برای خادمی داشتن یه مقدار از نو جوانان داخل مهد بودن و با بچه ها سرگرم بازی بودن بزرگترها هم که مهمانان رو هدایت میکردن به داخل مراسم و خوش امد میگفتن. خلاصه اون روز هر کسی جای خودش که مستقر شد منم یواشکی 😉طوری که کسی غیر از مسولین همایش متوجه نشه رفتم و لباس های مخصوص رو پوشیدم و رفتم زیر گهواره رو گرفتم همه میگفتن من اون لحظه کجا غیبم زده بود و کجا رفته بودم اما به هیچ کدومشون تا این لحظه نگفتم میخواستم بعد اینکه حاجتمو گرفتم بگم.قبل اینکه زیر گهواره رو بگیریم. مسول همایش طوری برامون صحبت کرد که همه مون با دلهای شکسته زیر گهواره رو گرفتیم. میگفت شما قطعا دعوت شده حضرت زهرا هستین خودتونو دست کم نگیرین این اقا خیلی حاجت میده برا همه دعا کنید مخصوصا اونایی که مریض دارن ..زیر گهواره رو که گرفتم از خودم خجالت کشیدم گفتم اخه من کجا اینجا کجا من کی باشم که برای بقیه دعا کنم همه میومدن در گوشم میگفتن تو رو خدا برامون دعا کنید مشکلمون حل بشه اونقدر مردم اونروز به ما ارادت داشتن و التماس دعا میگفتن تا اخر مراسم زیر گهواره اشک میریختم یاد روز عاشورا و حضرت علی اصغر افتاده بودم😭 میگفتم خدایا شکرت منو کشوندی توی دم و دستگاه امام حسین ، شهدا ممنونتونم بازم شرمنده ام کردین.حضرت علی اصغر منو ببخش و شفاعتم کن خدایا از من گنه کار بگذر و حاجت تک تک ملتمسین دعا رو بده منکه از دلشون خبر ندارم اما به حق طفل شیرخوار امام حسین(ع) کسی دست خالی از این مراسم بیرون نره.زیر گهواره حال و هوای خاصی داشتم نمیخواستم مراسم تموم بشه اما چاره چی بود؟ پایان مراسم بچه ها همه خوشحال بودن میگفتن خادمی کردن خیلی براشون لذت بخش بوده میگفتن میشه دوباره هم که موکب داشتین به ما بگین و گفتم چشم و این شد که (روز عاشورا یه موکب مخصوص برای بچه های خانواده برپا کردم به اسم 🌸چهل شب با چهل شهید 🌸از صفر تا صد مراسم بر عهده خودشون بود)🤲 مراسم تموم شد برگشتیم خونه. و این شد که اون روزم این رزق معنوی شامل حالم شد🤲 هنوز دیری نگذشت که...😳 ادامه دارد ...😉 🌷 شب با چهل شهید🌷 @chelshahid http://eitaa.com/chelshahid
۴۰شب با۴۰ شهید
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب با چهل شهیدو لطف و عنایت شهدا به زندگیم (شه
🌷بسم رب الشهدا و الصدقین🌷 🌸اشنایی من با برنامه چهل شب با چهل شهید و لطف و عنایت شهدا به زندگیم (شهرستان قاینات)🌸 هشتم ...پیامی از کانال قرارگاه جهادی شهید عباس دانشگر به چشمم خورد که قراره یه اردوی جهادی پنج روزه به روستا کلی و خرم اباد داشته باشن و داشتت ثبت نام میکردن . اومدم به همسرم گفتم دوست دارم با همدیگه بریم قبول نکرد و گفت من نمیتونم بیام و کار دارم😒 اما تو میخای بری برو مانعی نداره😔 منم که عاشق اینجور برنامه ها بودم مجبور شدم بدون همسرم عازم بشم. همراه با چند تا از رفقا ثبت نام کردیم .خوشبختانه همزمان با افتتاحیه متوجه شدیم از 🌸گروه چهل شب با چهل شهید🌸هم چند نفری هستن و احساس غریبی نمیکردم😊 موقع افتتاحیه از شهید دانشگر و کراماتش گفتن🌷 و اینکه قراره ما اونجا چه فعالیت‌هایی رو داشته باشیم. شب اول که رفتیم هنوز تکلیفمون مشخص نبود باید چیکار کنیم داخل صحن مسجد نشسته بودیم و گرم صحبت با رفقا ومنتظر برنامه چایی و شام خوردن 😍 و با همدیگه اشنا میشدیم که وقت برنامه نجوم رسید و رصد آسمان شب من همیشه عاشق این بودم که بدونم شب چطوری باید قبله رو پیدا کنیم کنجکاو شدم رفتم و دب اکبر و دب اصغر و ستاره قطبی رو با لیزری که داشتن خیلی راحت بهمون نشون دادن و برای همیشه در ذهنم ماندگار شد . و فهمیدم شب باتوجه به ستاره قطبی چطوری باید جهت قبله رو پیدا کنم.اون مدتی که اونجا بودیم هرشب بعد شام داخل صحن مسجد با بچه ها اموزش ستاره شناسی داشتیم که خیلی برامون لذت بخش وشیرین بود مخصوصا که وقتی نوجوان ۱۳ساله که عاشق علم نجوم بود😊 همراه با پدر بزرگوارش به ما اموزش میدادن.(از اون شب به بعد هر موقع به اسمون و ستاره ها نگاه میکنم دنبال ستاره قطبی میگردم و یاد اون شبها میوفتم و دعاشون میکنم خدا خیرشون بده🤲) صبح روز اول که کارمونو میخواستیم شروع کنیم سرمون خلوت بود منتظر مردم روستا بودیم که بیان و شروع به فعالیت کنیم البته خیلی ها بودن که کارشون رو شروع کرده بودن اما ما چون برای خیاطی رفته بودیم منتظر بودیم که اهالی روستا تشریف بیارن و اموزش رو شروع کنیم نشسته بودم و اطراف رو نگاه میکردم که یکدفعه چشم به بنر شهید عباس دانشگر افتاد 🌷 رفتم جلو و باهاش درد دل کردم گفتم اینقدر میگن شما حاجت میدی ببینم میتونی مشکلمو حل کنی مشکلی که به دست هیچ کسی حل نشده واقعا مشکل بود و این گره به دست هیچ کسی باز نمیشد. پای ابروم در میون بود بعضی وقتها میگن اگه دعات مستجاب نشه حتما حکمتی هست اما من خودم میدونستم که حکمت در حل شدن مشکلم هست😔 من معمولا مشکلات دنیوی روهمیشه وقتی از خدا میخام میگم اگه صلاح و مصلحت میدونید حاجتمو بدین. اما این فرق داشت واقعا با تمام وجودم از شهید در خواست کردم. باورتون نمیشه هنوز به شب نرسید مشکلم حل شد😭 منی که چندین سال در گیر این مشکل بودم خیلی اتفاقی با شهید دانشگر اشنا شدم و واسطه شد بین من و خدا و از ابروش برام مایه گذاشت ومشکلمو حل کرد من این لطف رو مدیون شهید دانشگر وارتباطی که با 🌸 گروه چهل شب با چهل شهید🌸 گرفتم، هستم .🙏 خدایا شکرت🤲 اون چند روز خیالم راحت شد و بدون هیچ استرسی به فعالیت جهادیم ادامه دادم و هر روز روحیه ام بهتر و بهتر میشد شب ها کم میخوابیدم و از فرصت استفاده میکردم صبح زود بیدار میشدم💪 و... دارد😉 🌸چهل شب با چهل شهید🌸 @chelshahid http://eitaa.com/chelshahid