eitaa logo
دردانـــــه🍼
432 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
633 ویدیو
16 فایل
یه مامان هستم که کلی اطلاعات داره برای اینکه بتونی دردونه زیاد داشته باشی... بیا دنیا رو پر کنیم از دردونه ها...😍🍼 مهدی جان(عج) فرزند بعدیم را نذر یاریت میکنم... اسمش را در سپاهت بنویس...☺️ من اینجام 👈 @Ammere
مشاهده در ایتا
دانلود
#امر_به_معروف_رهبرمون😍👇 #برخورد_کریمانه 🔰یکی از محافظان مقام معظم #رهبری در قالب خاطره ای می گفتند: 🔷"یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران برای #کوهپیمایی رفته بودند، با #دختر و #پسری👫 دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ #ظاهری وضع نامناسبی داشتند. 🔷آنها به یکباره درمقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند و از رفتار آنها مشخص بود که خیلی #ترسیده بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الان آقا دستور #دستگیری آنها را صادر خواهند کرد. 🌀ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کردند و پرسیدند شما #زن_و_شوهر💑 هستید؟ 🔷آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت و جواب داد: خیر من و این دختر #دوست هستیم. 🔷آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کردند و بعد فرمودند: بد نیست صیغه #محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم #ازدواج کنید. 🔷آقا به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ📆 بیایید و من هم آمادگی دارم که شخصاً خطبه عقد شما را بخوانم. 🔷آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار، همراه #خانواده خود در تاریخ معین به محضر ایشان رسیدند. 💞آقا هم خطبه #عقد آن دو را جاری کردند. با #برخورد_کریمانه ایشان این دو #جوان #مسیر_زندگی خود را تغییر دادند و آن دختر #بد_حجاب به یک دختر #محجبه و #معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک #جوان_مذهبی مبدل شدند. 📚منبع: نشریه ماه تمام،شماره ۳، ص 17 @AMMERIN
😍👇 🔰یکی از محافظان مقام معظم در قالب خاطره ای می گفتند: 🔷"یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران برای رفته بودند، با و 👫 دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ وضع نامناسبی داشتند. 🔷آنها به یکباره درمقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند و از رفتار آنها مشخص بود که خیلی بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الان آقا دستور آنها را صادر خواهند کرد. 🌀ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کردند و پرسیدند شما 💑 هستید؟ 🔷آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت و جواب داد: خیر من و این دختر هستیم. 🔷آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کردند و بعد فرمودند: بد نیست صیغه هم در میان شما برقرار شود و شما با هم کنید. 🔷آقا به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ📆 بیایید و من هم آمادگی دارم که شخصاً خطبه عقد شما را بخوانم. 🔷آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار، همراه خود در تاریخ معین به محضر ایشان رسیدند. 💞آقا هم خطبه آن دو را جاری کردند. با ایشان این دو خود را تغییر دادند و آن دختر به یک دختر و و آن پسر دانشجو هم به یک مبدل شدند. 📚منبع: نشریه ماه تمام،شماره ۳، ص 17 @AMMERIN