بنده در مشهد طلبهای بودم که هم در حوزه درس میگفتم، هم جلسه برای دانشجوها داشتم؛ مسجد پر میشد از دانشجو، تفسیر برایشان میگفتم. با یک دوستی -خدا رحمتش کند- میخواستیم بیاییم تهران، داخل ایستگاه راهآهن قدم میزدیم تا وقت حرکت قطار بشود؛ آن جوانهایی که آنها هم مثل ما داشتند راه میرفتند برای اینکه وقت قطار بشود، همینطور گُلهبهگُله بنده را مسخره میکردند؛ آن رفیقی که با من همراه بود دانشگاهی بود، او خجالت میکشید. حالا آن کسی که بنده را مسخره میکرد، نه دشمنیای با هم داشتیم، نه سابقهای با هم داشتیم، نه بنده به او بدیای کرده بودم، نه او احتمالاً سواد درستی [هم] داشت، امّا درعینحال این کارش بود. روحانیّت بیدلیل و بیجهت باید مورد تمسخر قرار میگرفت؛ فضا اینجوری بود. حالا مشهد قبّةالاسلام بود و اینجوری بود، تهران خیلی بدتر [بود]؛ تهران هم برای ما پیش میآمد، برای خیلیها پیش میآمد. امروز اینجوری نیست؛ نهاینکه امروز طلبه و روحانی و عمامهبهسر دشمن و مخالف و مسخرهکن نداشته باشد؛ چرا، امروز هم هستند و همیشه هم خواهند بود -پیغمبران را هم مسخره میکردند- لکن امروز جریان، جریان اسلامی است. این یک خصوصیّت؛ این به نفع شما است؛ از این خصوصیّت هرچه میتوانید باید استفاده کنید.
دیدار طلاب حوزههای استان تهران ۱۳۹۶/۰۶/۰۶
#طلبه
#خامنهای
#دشمن
#عمامه_به_سر
چرا طلبگی؟!
https://eitaa.com/cheratalabegi