🔸رونالدو و الگوگیری جوانان🔸
آیت الله حائری شیرازی:
#ملانصرالدین بیکار نشسته بود. یک سوزن جوالدوز دستش بود. این سوزن جوالدوز را زد به پای خودش. گفت خدایاااا! این چه دردی بود به من دادی؟!
ما هم همینطوریم. تو هنرمند درست نمیکنی، آنها درست میکنند و [دل] بچۀ تو را میبرند! بعد میگویی خدایا این چه دردی بود به من دادی؟! خب، خدا داد؟! خودت کردی!
الان تمام عالَم با شبکۀ اینترنت، تولیدات هنریشان را نشان میدهند و روی #اخلاق و رفتار و منش و گفتار و همه چیز مردم اثر میگذارد. شما نگاه کنید، پیراهنهای که مردم تنشان میکنند، عکس هنرپیشهها روی آن است، عکس فوتبالیستها روی آن است. خب، شما هم باید هنرمند داشته باشید، شما هم باید فوتبالیست داشته باشید. یک گلزنِ [درجه یک] درست کن که عکسش روی پیراهن آمریکاییها بیفتد.
لازم است تو یک #الگویی برای جوانها داشته باشی که به جای اینکه عکس #رونالدو را در سینهشان بزنند، عکس بچههای خودمان را بزنند. به جای اینکه از یک بینمازی تعریف کنند، از یک نمازخوانی تعریف کنند و بگویند آقا! این گل زن، نماز اول وقتش ترک نمیشود. میدانید چه تعداد #نمازخوان میشوند بواسطۀ اینکه یک نمازخوان، گلزن خوبی بشود؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹کانال محله اسلامی شهید دیالمه
🆔 @diyalameh
🔴 مسجد جای لوله پولیکا و کبابی است، نه بچه!!
حدود دو سال قبل بود که یک نوع مهدکودک را شروع کردیم، مَهدی کارگاهمحور برای گروه سنی یک تا شش سال. مهدی که با رویکردی علمی، سعی در رشد مهمترین شاخصهها در کودک داشتند. کارگاههایی طراحی شدند که برخی از آنها به تعداد انگشتان دو دست در کشور وجود ندارند و البته این کار را با هزینههایی حداقل یک سوم تا یک دهم وضعیت موجود اجرا کردیم ...
یک هدف اصلی و چندین هدف فرعی داشتیم. میخواستیم #الگویی از کار با کودک در بیاوریم که فارغ از امکانات و بودجه، قابلیت اجرا در هر جای کشور داشته باشد. برای اینکار ناگزیر بودیم هزینهها را کاهش دهیم تا بتواند به مدل تبدیل شود. دیدیم یکی از اصلیترین هزینهها در هر کاری، هزینه مکان است. این شد که رفتیم سراغ مساجد و حسینیهها تا با هزینه کمتری کارگاهها را اجرا کنیم ...
عمده مساجد و حسینیهها زمینهای نسبتا بزرگی به نسبت ساختمانهای دیگر دارند و البته زمان زیادی از ساعات روز و هفته را خالی و بدون کاربری هستند! با خودمان فکر کردیم این یک بازی چند سَر بُرد است. هم کارگاهها سر و شکل میگیرند، هم درآمدی مازاد برای مساجد ایجاد میشود و هم خودش در زنده کردن فضاهای مساجد و حسینیهها موثر است!
مهد شروع به کار کرد و در این مدت بخش بزرگی از این مسیر طی شد، اما نکته جالب ماجرا چند دستاندازی بود که از سوی مساجد دیده میشد. برخی از آنها باورنکردنی بود. مثلاً؛
- برای یک فضای ۶۰ - ۷۰ متری، توقعات مالیشان به هیچ وجه پایین نبود و حداقل ماهانه ۱۰، ۱۵ میلیون میخواستند!
- عمده هیئت امنای مساجد تا میشنیدند کار کودک میکنیم، میزدند زیر میز! و خیلی راحت میگفتند اینجا جای کودک نیست!!
- مساجدی میدیدم که فضایی مناسب برای رشد بچهها داشتند اما امام جماعت دنبال دردسر نبود و میگفت بچه دردسر دارد!
- وارد مسجدی نیمهکاره شدیم و خواستیم حدود ۶۰، ۷۰ متر از فضایش را هفتهای کمتر از ۲۰ ساعت استفاده کنیم که میگفتند اگر قرار است کودک اینجا بیاید، حداقل باید چیزی بدهید که بصرفد!
- میگفتند پولش که توی جیب من نمیرود! و همین وجدانشان را راحت میکرد که دارند درستترین تصمیم را میگیرند!
- و ...
مشخصاً هیئت امنای مساجد دنبال پولِ راحت بودند و ترجیح میدادند فضاهایشان را به انبار لوله پولیکا و لاستیکفروش و سوپرمارکتی و کبابی و ... اجاره دهند تا بخواهند مطابق با رسالت مسجد کار فرهنگی، اجتماعی کنند و از آن هزینههای جاری مسجد را هم در بیاورند. بگذریم که کار فرهنگی را نیز صرفا محدود به سخنرانی و غذا میدانستند!
این نگاه برای اداره اماکن مذهبی، خروجیاش میشود همین صفهای کوتاه نماز با میانگین سنی ۶۰، ۷۰ سال! و البته وجدان کسی هم درد نمیگیرد ...
خلاصه دوره جالبی است و دربارهش بیشتر خواهم نوشت ...