#مریم #تنهایی
زکریا خود را به خلوتی پنهان از دید دیگران کشاند تا بتواند از عمق وجودش فریاد بزند و کسی صدایش را نشوند. اگر مریم از خانوادهاش به جامعه شرقی شهر پناه برده بود ، زکریا از جامعه دلبریده بود.
درد تنهایی مریم تنهایی ناشی از درک نشدن بود و درد تنهایی زکریا تنهایی ناشی از حمایت نشدن.
* كهيعص ﴿١) ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿٢﴾
إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿٣﴾ *
خفی یعنی پنهان از همه، یعنی کسی آن را نمیدید. چه را؟ فریاد بلند زکریا را که خدایش را با صدای بلند صدایی از اعماق وجود مورد خطاب قرار میداد.
و در چه حالی شما میتوانید بلند فریاد بزنید اما کسی آن صدا را نشوند ؟ آیا جز در تنهایی و گوشه گیری و رفتن به جایی دور دست و دور از مردم ؟
زکریا حتما از چیزی به تنگ آمده که آنقدر دور شده.
و در حالی که از رحمت مردم نا امیدی و خود را به کنجی خلوت انداختهای رحمت خداوند آنقدر زیباست که یادش ارزشمند است.
کاف هاء یا عین صاد
این ذکر رمزگونه که مثل ندای زکریا خفی و پنهان است ...
شاید روزی انسان بتواند این رمز را بگشاید. اما تو میتوانی آن را درک کنی.