eitaa logo
کودک و خانواده
191 دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.3هزار ویدیو
12 فایل
سبک زندگی و تربیت کودک
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دیگه روز قیامت هم نمی‌تونه از تو قبر بیرون بیاد 🤣 مگه داری پی ساختمون درست می‌کنی!؟ 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ✅ قابل توجه خانواده هایی که لیزر بعنوان اسباب بازی در اختیار کودکان قرار می‌دهند 🔹این آقاپسر شیطون لیزر زده تو چشمش و برای همیشه کم بینا و احتمالاً نابینا شده به همین سادگی از یک چشم نابینا شد این پست را نشر دهید تا افراد بیشتری از مخاطرات این لیزرها اطلاع پیدا کنند ________________
📌⁣ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ 👈 ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮐﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﯿﺪ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯿﺪ. 👈 ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﻮﻭﻟﯿﺖ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﯾﮏ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ، ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻤﺘﺎﻥ ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ! 👈 ﺍﻟﺒﺘﻪ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻌﺮﯾﻔﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﺍﺯ ﻫﯿﭻﻣﻮﺭﺩﯼ ﻣﺒﺎﻟﻐﻪ ﻧﮑﻨﯿﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻫﺎﯼ ﺑﺠﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ. ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
✅ چرا باید سیر ترشی بخوریم؟ ⇦خون‌ساز و مصفای خون ⇦مفتح عروق کرونر قلبی و عروق مغزی ⇦هضم‌کننده غذا‌های سنگین ⇦دفع‌کننده سنگ کیسه صفرا ⇦کاهنده چربی کلسترول خون ⇦ضدعفونی‌کننده محیط معده ⇦پاکسازی‌کننده خون و کبد 🍃🍃🍃🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
👈 ۴۶۹ 👇 👌 ماه ۱۴۰۳ 🤏 به مناسبت فرارسیدن سالگرد 🙏ثواب قرائت این هفته، هدیه محضر مبارک همه شهدای_مقاومت به ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍انسان دو نوع معلم دارد : 🔹آموزگار 🔹روزگار 🔻هر چه با شیرینی از اولی نیاموزی، 🔻دومی با تلخی به تو می آموزد. 🔻اولی به قیمت جانش، 🔻دومی به قیمت جانت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖اسم رمان جدید 💖 نام نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی با ما همـــراه باشـــــید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ازعشق_تاپاییز 🍄قسمت ۲۰ بابام خواست سر صحبت و باز کنه که عمه پرید وسط حرفش و گفت -بابات میگه این تویی که مخالف ازدواج با فاطمه‌ای. میگه خودش و مادرت هیچ مخالفتی ندارن و مخالفت فقط از ناحیه توئه دنیا رو سرم خراب شد یه لحظه احساس ضعف شدیدی بهم دست داد. آخه بابا چطور میتونه این‌قدر بی‌انصاف باشه که همه کاسه کوزه ها رو سر من خراب کنه. خودش... مامان.... همه میدونند که من دختر عممو دوست دارم اما..... تو دلم گفتم خیلی نامردی بابا...تو فکر بودم که صدای عمه بلند شد -چرا ساکتی؟ -چی بگم عمه‌ جون -بگو این حرفا چه‌قدر صحت داره؟ نگاهی به بابام انداختم برای اولین بار نگاه اخم‌الودی بهش انداختم کمی مکث کردم یه حسی بهم میگفت الان بهترین فرصته فقط کافیه به عمه بگم بابا دروغ میگه اون وقت بابا مجبور میشه با ازدواج من و فاطمه موافقت کنه. اما من خوب پدرمو میشناسم اون و مامان یه‌دنده و لجبازن مرغشون هم یه پا داره شاید من تبرئه بشم اما رابطه‌ی خواهرو برادر بدجور شکرآب میشه و بهم میخوره اما اگه خودم رو فدا کنم فوقش عمه بامن قهر میکنه اما با برادرش نه ولی چطور میتونستم دروغ بگم من که خوب میدونم بابام مخالفه همه میدونند که من و فاطمه همو دوست داریم. خدای من بدجور سر دوراهی قرار گرفتم کاش همه اینا خواب باشه. یه طرف پدرمادرم یه طرف عمه و دخترش -اسماعیل؟؟؟ -جانم عمه -به چی فکر میکنی چرا جوابمو نمیدی؟؟ نکنه؟؟ حرف عمه رو بریدم با اینکه باب میلم نبود اما مجبور شدم دروغ بگم دروغی که سالها تاوانشو تنهایی پس دادم. یه نگاه به بابام انداختم و گفتم -آره عمه حق با بابامه من فعلا میخوام درس بخونم یعنی هنوز آمادگی تشکیل زندگی رو ندارم امیدوارم درکم کنید دیگه نمیتونستم حرف بزنم یک کلمه دیگه، منجر به شکستن بغضم میشد. از جام پاشدم و رفتم اتاقم سرمو گذاشتم رو بالشت و زار زار زدم زیر گریه. تمام سعیمو میکردم که صدای گریه‌هام تو اتاقم حبس بشه. صدای عمه که داشت بهم بد و بیراه میگفت راحت شنیده میشد. عمه داشت پشت در کلی حرف بارم میکرد. که تو لیاقت دخترمو نداری و من تو اتاق زار زار گریه میکردم حالم از خودم بهم میخوره وقتی تو حساس‌ترین مسئله‌ی زندگیم حق انتخاب ندارم از یه طرف هم صدای بابا که داشت به عمه میگفت آبجی من شرمنده‌م اسماعیل جوونه، عقلش قد نمیده، خوب و بد تشخیص نمیده بیشتر اعصابمو بهم میریخت. بالاخره عمه خانم تشریفشونو بردند. با رفتن عمه بابا اومد داخل اتاقم -میخام باهات حرف بزنم پتو رو کشیدم رو سرم و گفتم -حوصله ندارم میخوام بخوابم -ولی من باید باهات حرف بزنم خواستم جواب بابا رو بدم که ناصر اومد تو اتاقم -چی کارش داری بابا تو که به خواستت رسیدی این وسط اسماعیل خراب شد نه تو بابا نگاهی به ناصر انداخت و گفت -تو دخالت نکن -اتفاقا الان جای دخالته. شما حق ندارین طبق سنت‌های قدیمی فکر کنید و هرچی شما بگید بچه‌ها بگن چشم. الان فرق میکنه دو نفر باید خودشون همو بخوان نه اینکه شما انتخابش کنید حوصله جر و بحث نداشتم به ناصر گفتم -تمومش کن حوصله ندارم نمی‌خوام چیزی در این مورد بشنوم الانم همتون برید بیرون می‌خوام تنها باشم ناصر نگاهی به مامان که تا الان ساکت بود انداخت و گفت -ببین مامان من مثل اسماعیل نیستم هرچی شما بگید بگم چشم. من با هرکی دلم بخواد ازدواج میکنم مثل علیرضا علیرضا داداش بزرگمه که برخلاف میل مامان با دخترداییم ازدواج کرد و الانم کلی خوشبخته ناصر و بقیه از اتاقم بیرون رفتند و من موندم و فکر اینکه خدا برام چی مقدر کرده و سرنوشت من قراره با کی رقم بخوره 🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
👈 ۴۷۰ 👇 👌 ماه ۱۴۰۳ 🤏 به مناسبت فرارسیدن سالگرد 🙏ثواب قرائت این هفته، هدیه محضر مبارک همه شهدای_مقاومت به ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر نوجوان ما ميخواهد بيشتر وقتش را با دوستانش بگذراند نشانه خوبى است، و لازم است به اين خواسته و نياز روحى او توجه كنيم. و زمينه ارتباط مثبت با همسالان خوب را برايش فراهم كنيم. در نوجوانى دوست خوب و ورزش سازنده شخصيت آنها هستند. مخصوصا اگر درس فرزندتان خوب است، بهتر است اجازه دهيم بقيه اوقات فراغت خود را با دوستان خوب يا در زمين ورزش سپرى كند ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖اسم رمان جدید 💖 نام نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی با ما همـــراه باشـــــید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ازعشق تاپاییز قسمت ۲۱ یادمه قبل از اینکه طلبه بشم هم مقید بودم نماز و روزم به جا بود ارتباط با نامحرم، حلال و حروم حالیم بود و این باعث میشد که به احترام پدر و مادر حساس باشم و تمام سعیمو بکنم که اونها از من رنجیده نشن. لازم به ذکره که اسم پدرم ابراهیم بود و این مسئله باعث میشد محبوبیت خاصی جلوی پدرم داشته باشم. یادمه بچگی هام وقتی شیطنت میکردم به لطف اینکه اسمم اسماعیل بود و بابام ابراهیم بود کتک نمیخوردم و این تبعیض کمابیش باعث تحریک و حسادت دیگر برادرانم میشد. من و ناصر تو ناز و نعمت بودیم بچه های آخر خانواده که همه چیشون فراهم بود محبت بیش از اندازه خانواده مخصوصا پدر و مادر باعث شد یکم لوس و نازک نارنجی بار بیایم. در مسئله‌ی رضایت پدر و مادر تمام سعیم این بود که باعث شد خیلی زود دختر عممو فراموش کنم طوری که انگار اصلا تو زندگیم نقشی نداشته و نخواهد داشت یادمه به انتخاب مادرم وارد حوزه شدم. من یه نوجوون مذهبی بودم که چیز زیادی از حوزه نمیدونستم وقتی هم مادرم بهم گفت میخوام تو و ناصر طلبه بشید مثل همیشه گفتیم چشم تمام کارهارو مامان انجام میداد و ما فقط رفتیم آزمون دادیم. یادمه روز آزمون من آخرین نفری بودم که از جلسه امتحان اومدم بیرون و ناصر اولین نفری بود که برگشو تحویل ناظر داد و الان که دارم به گذشته فکر میکنم خدا رو شکر میکنم که حوزه رو انتخاب کردم. تو حوزه تقیدات با دید بازتری ادامه دارد مثلا اگه نماز میخونی با دلیل نماز میخونی هر چند عبادت تعبدی نیازی به چون و چرا نداره . وقتی خدا گفته ما هم باید بگیم چشم بیشترین انتخاب رو تو زندگیم مادرم داشت و من چون به تقدیس مادر اعتقاد داشتم ، مطمئن بودم به خطا نمیره درمورد مسئله از ازدواج هم همین طور ترجیح دادم . دوباره مثل همیشه به مامان اعتماد کنم و سر و قیچی رو بسپارم دست مامان. مامان شاید به ظاهر یه خانمی باشه که از نسل گذشته‌ست اما با تمام وجود روشن فکری رو میشد از طرز نگاهش و حرف زدنش فهمید اون روز چند ساعتی رو تو اتاقم بودم ولی چون رضایت پدر ومادرم در اولویت بود سعی کردم با این قضیه کنار بیام نزدیک غروب بود از بیکاری و تنهایی خسته شده بودم به ذهنم رسید برم مزار شهدا و دیدن مرتضی پنج شنبه ها پاتوق من و آبجی دومی مزار شهدا بود اگر از آسمون سنگ هم میبارید مزار شهدامون جور بود یادمه تو یه روز سرد زمستونی که قندیل میبستی از خونه بری بیرون در حالی که بارون شدیدی هم می‌بارید . پیاده تا مزار شهدا رفتم و تا برگشتم دستام یخچال بسته بود اما تمام این سختی کنار شهدا ارزش داشت اونایی که رفتن تا من و امثال من بتونیم راهشونو ادامه بدیم اونایی که رفتن تا من و امثال من راحت زدنگی کنیم راحت بخوابیم، راحت خوش بگذرونیم گاهی اوقات لابه لای قدم زدن بین قبور شهدا، به خودم میگم روز قیامت جواب تو چیه وقتی نتونستی امانتی رو که شهدا دستت سپرده رو سالم نگه داری اخ که چقدر دلم لک زده واسه اون روزا.... 🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔸پنجشنبه‌ی استثنایی 🔺پنجشنبه‌ی این هفته به ۴ دلیل روزه‌اش ثواب دارد: ▪️۱- روز اول ماه رجب روزه‌اش ثواب دارد؛ ▪️۲- اولین پنجشنبه‌ی هرماه روزه‌اش ثواب دارد؛ ▪️۳- اولین پنجشنبه‌ی ماه رجب که شبش *لیلة الرغائب* است و برای انجام اعمال این شب، لازم است که پنجشنبه روزه گرفته شود؛ ▪️۴-روزه‌ی روز پنجشنبه، برای کسی که بخواهد در ماه حرام، پنجشنبه، جمعه و شنبه را روزه بگیرد و ان‌شاءالله به ثواب ۹۰۰ سال عبادت برسد! 🔺ان‌شاءالله به آبروی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، همه‌ی عزیزان موفق به روزه‌ی فردا شوند.
👈 ۴۷۱ 👇 👌 ماه ۱۴۰۳ 🤏 به مناسبت فرارسیدن سالگرد 🙏ثواب قرائت این هفته، هدیه محضر مبارک همه شهدای_مقاومت به ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مَن أرجُوه لِکل خَیر، رسوایم نکن با غضب در پیش مولایم تماشایم نکن اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 پنجشنبه ۱۳ دی ماه ۱۴۰۳؛ اول ماه رجب ۱۴۴۶ ⭕️ نماز اول ماه وصدقه را فراموش نفرمایید. 💎طریقه : 🥀از مولای ما علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کس دو رکعت نماز بخواند، و بعد از نماز در راه خدا بدهد، درآن ماه را از خدا خریده است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا