eitaa logo
کودک و خانواده
189 دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.3هزار ویدیو
12 فایل
سبک زندگی و تربیت کودک
مشاهده در ایتا
دانلود
📌افراد پرکار شادترند؛ 👈 مغز انسان از بی‌برنامگی خوشش نمی آید به همین خاطر هر وقت مشغله کاری شما بیشتر است، مغز برای قدردانی از کارهایی که انجام می‌دهید،"دوپامین" هورمون شادی ترشح می‌کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* ویدیوی هندی کوتاه و بدون کلام اما حاوی پیامی فوق العاده . . .* *ارزش دیدن تا آخر را دارد*☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖اسم رمان جدید 💖 نام نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی با ما همـــراه باشـــــید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ازعشق_تاپاییز قسمت ۲۷ یادمه هر وقت جلو مامان بابا کم میاوردم متوسل میشدم به خواب حتی خواب الکی اون شب هم بخاطر اتمام بحث با مامان بهونه آوردم که خوابم میاد درحالیکه ساعتها بعد از اون بیدار بودمو به اتفاقاتی که قراره بیفته فکر میکردم. بعد از خداحافظی با مامان رفتم داخل اتاق پیش بقیه بچه‌ها. ناراحتی از سر و پای وجودم فهمیده میشد. یکی دو تا از بچه‌ها پرسیدن چرا ناراحتی‌ منم مثل همیشه میگفتم چیزی نیست. این جمله‌ی چیزی نیست عبارت اُخرای به شما ربطی نداره و دخالت نکنه. رفتم رو پتوم دراز کشیدم میخواستم پیامایی که برام اومده بود و جواب بدم که علی اومد بالا سرم تا خواستم بلند شم تمام هیکلشو چپوند روی دست راستم که مثلا راحت باش نمی‌خواهد بلند شی -چیزی شده اسماعیل -نه چطور -بعد از تلفن ناصر حسابی بهم ریختی -ناصر نبود مامانم بود -پس مامانت دعوات کرده -کاش دعوا کرده بود ولی..... -ولی چی؟ -هیچی دعا کن فقط حل بشه -ان‌شاالله حل میشه خدا این قدر دوستت داره که کمکت میکنه لبخندی زدم و گفتم -ان‌شاالله -ببین اسماعیل گاهی وقتا بهت حسودیم میشه از اینکه اینقدر آرومی از اینکه غماتو تنهایی تحمل میکنی بدون اینکه به کسی بگی از اینکه با هرکی مواجه میشی لبخند میزنی ولی از عمق چشمات اندوه بزرگی فهمیده میشه صورتمو سمت دیوار گرفتم ناخواسته اشکام از گوشه‌ی سمت چپ صورتم سرازیر شد. علی با دیدن این صحنه گریش گرفت. اون بدتر از من خیلی احساساتی بود. از طرفی که خیلی باهم صمیمی بودیم به قول خودت تحمل ناراحتی مو نداشت -تو چرا گریه میکنی -چون تو گریه می‌کنی خندیدمو گفتم -مسخره پاشو تا لومون ندادی حرف تو دهنم بود که یکی از طلبه‌ها برای پر کردن وقتش داشت میومد سمت ما. من و علی تند تند اشکامونو پاک کردیم و من که خیلی چشمام تابلو بود ترجیح دادم پتو مو رو سرم بکشم و علی هم پاشد رفت سرجاش. اون بنده خدا متوجه شده بود که نمیخواستیم ببینیمش ولی به روی خودش نیاورد و از همون مسیری که اومده بود برگشت لابه‌لای پیام‌هام یه پیام از شماره ناشناس داشتم
👈 ۴۷۸ 👇 👌 ماه ۱۴۰۳ 🙏ثواب قرائت امروز محضر مبارک و علیهماالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی تصاویر، در عین سادگی، مفهوم بزرگی دارند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا