eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
140 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🐈🐾 گربه ی شکموی من 🐾🐈 گربه حیاط خانه ما هر چیزی گیرش بیاید می خورد . از پلو و ماکارونی گرفته تا سوسک و ملخ! حتی پفک هم می خورد. این را روزی فهمیدم که پدر تازه با محموله خوراکی ها از اقیانوسش برگشته بود. آخر پدرم پشت خانه ما، جایی که من هنوز اجازه رفتن به آن را ندارم ، یک اقیانوس پر از لواشک و آلوچه و پفک دارد. او بعضی از موقع ها که حوصله شنا کردن داشته باشد می رود و برایم خوراکی صید می کند. فقط نمی دانم چرا هر دفعه از دم در زنگ می زند و می گوید : به مامان بگو کیف منو بندازه پایین!. آن روز با بسته پفک رفته بودم حیاط که دیدم دم دراز از جای خنکش پاشد و آمد جلویم نشست . بعد هم گفت : میوووو! یادم رفت بگویم که من زبان این گربه را می فهمم. تا حالا هیچ کس باورش نشده. شما هم اگر نمی خواهید، باور نکنید. اما به هر حال دم دراز داشت و می گفت:” تنهایی می خوری نامرد؟” من هم یک تکه انداختم و او بلعید و سبیل هایش را هم لیسید. از بس شکموست. برای همین وقتی یک کبوتر زخمی روی پشت بام منزل  ما نشست ، مادرم فوری گفت : ” بدو تا دم دراز نخوردتش!” من هم مثل برق و باد پریدم و پرنده بیچاره را از چنگ گربه نجات دادم. او هم یک جوری ” میاوووو” کرد که ترجمه اش می شد:”خیر نبینی الهی!” ما از کبوتر مراقبت کردیم و کم کم بهتر شد . تا اینکه یک روز پر زد و تا حیاط همسایه رفت و همان جا افتاد. من سرگرم کتاب خواندن بودم که برادرم آمد و گفت:” کبوتر پریده رفته حیاط آقای کبیری!” سریع رفتم توی کوچه و زنگ کبیری را زدیم ، اما هیچ کس در را باز نکرد. انگار نبودند. از آن طرف ناغافل صدای گربه را شنیدم که داشت زیر لب با خودش می گفت :” وقتش رسیده که این پرنده رو به لقمه چپش کنم.” نگاه کردم و دیدم از روی دیوار، داخل حیاط را ورانداز می کند. برادرم گفت:” دیر بجنبی کلک کبوتر رو می کنه.” چی کار کنم؟ از پشت بوم خودمون بپر تو حیاط شون! آخه…. آخه نداره.زود باش ! مگه نمی بینی دم دراز دندون تیز کرده؟ آن قدر گفت که من هم خام شدم و رفتم . به محض این که داخل حیاط  پریدم ناگهان سرو کله یک آقای گردن کلفت با زیرپوش و چماق پیدا شد . من از ترس فریاد زدم : ” وااااااای صاحبخونه!” خود آقای کبیری بود که از صدای من بیدار شده بود و به خیال این که دزد به خانه اش زده حسابی وحشت کرده بود . تا مرا دید پرسید:” این جا چه کار می کنی؟” من که به لکنت افتاده بودم جواب دادم :” او او اومدم دددد دنبال ک کبوتر!” با عصبانیت گفت :” زود بردار و برو” وقتی از در بیرون می آمدم هنوز قلبم تند تند می زد . کبوتر را در بغل گرفته بودم  و به این فکر می کردم که اگر آقای کبیری شب شکایت مرا پیش پدرم بکند چه جوابی به او بدهم . در همین حال و هوا یک باره متوجه دم دراز شدم که از بالای دیوار چشم غره می رفت. بعد هم از جایش بلند شد و به من پشت کرد و رفت . اما با ناراحتی گفت:” میاووووو” یعنی:” خیر نبینی الهی! ╲\╭┓ ╭ 🐈🐾 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
6.79M
⛵️آهوکوچولوی تیز گوش⛵️ با صدای ماندگار (مریم نشیبا) 👆👆👆 🐞 🍃🐞 ╲\╭┓ ╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه...mp3
3.61M
"جوجو اومده پیشش کن" 👆👆👆 🐥 💚🐥 🐥💚🐥 ╲\╭┓ ╭ 💚🐥 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
386.5K
سلام(ململ) 🌞 ☀️🌞 ╲\╭┓ ╭ 🌞☀️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
51.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهوی پیشونی سفید (۱) 🌳قسمت اول🌳 👆👆👆 🍃 🌳🍃 ╲\╭┓ ╭ 🍃🌳 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش درست کردن این پیشی بامزه 🐈 درست کنید و لذت ببرید 🐈 💜🐈 ╲\╭┓ ╭ 💜🐈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این کاردستی کودک مفهوم چرخش زمین و نحوه پدید آمدن روز و شب را بهتر می آموزد. 🌗 🌎🌖 ╲\╭┓ ╭ 🌗🌍 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🥩🔪قصاب 🔪🥩 آهای آهای اینجا چیه؟ مغازه‏ ی قصابیه! سرتا سرش کاشی داره هر کاشی نقاشی داره آویخته از قلاب و بند گوشتای گاو و گوسفند قصاب پیر مهربون هم مهربون، هم خوش زبون با دست و روی چرب و نرم می‏خنده با خنده‏ ی گرم هی چاقوشو تیز می‏کنه گوشتا رو ریزریز می‏کنه گاهی با ساطور می‏زنه استخونا رو می‏شکنه ماهیچه و راسته می‏ده هر چی دلت بخواد، می‏ده می‏بُره اون برای ما می‏ریزه توی کیسه‏ ها با یه ترازو می‏کشه یه سگ می‏یاد بو می‏کشه قصاب پیر مهربون یه استخون می‏ده به اون گربه رو دنبال می‏کنه موش‏ها رو خوشحال می‏کنه 🔪 🥩🍖 ╲\╭┓ ╭ 🥩🍖 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🍞نان شیرین پنیری برای صبحانه کودکان🍞 (بالای یک سال) 💛این نان برای کودکانی که کمبود وزن دارند مناسبه💚 مواد لازم : 😘 🍚آرد : 3 لیوان 🥡شکر : 1 قاشق غذاخوری 🥣شیرخشک : 2 قاشق غذاخوری 🚰آب : 1 لیوان 🥚تخم مرغ : 3 عدد 🍥بکینگ پودر : 1 قاشق غذاخوری 🍥روغن : 2/1 لیوان 🧂نمک : به مقدار کم 🧊پنیرخامه ای : به میزان لازم 🥣خمیر فوری : 1 قاشق غذاخوری طرز تهیه :😍 ابتدا شکر و 2 لیوان آب را در قابلمه بریزید و روی حرارت قرار دهید تا شکر حل شود. مخلوط آب و شکر را هم بزنید تا شکر قوام بیاید. تمام مواد را مخلوط کنید و بعد از آن آرد را اضافه کنید. باید مواد خمیر مانندی داشته باشید به طوری که به دست نچسبد. (اگر مواد به دست می چسبید ، کمی آرد اضافه کنید و در غیر این صورت کمی آب بریزید) خمیر را در جای گرمی به مدت 2-3 ساعت بگذارید تا ور بیاید. بعد از این مدت از خمیر به اندازه گردو بردارید و لای آن پنیر بگذارید و گرد کنید، طوری که خمیر کاملا پنیر را بپوشاند. سینی فر را چرب کنید و دایره های نان را روی سینی با فاصله بچینید. سپس سینی را به مدت 15-20 دقیقه درون فر قرار دهید تا نان ها طلایی شود. بعد از این مدت نان ها را در آورید و بگذارید کمی سرد شود. بعد از سرد شدن آنها را در عسل بزنید و درون ظرف بچینید. نان خوشمزه پنیری آماده سرو کودک دلبند شماست. 🍯 🍞🍯 ╲\╭┓ ╭ 🍞🍯 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
❗️ کار اشتباه فرزندمان را تشویق نکنیم❌ بچه از روی مبل می پرد، مادرش چپ چپ نگاهش میکند و میگوید نپر. همین که نگاهش میکند بچه تشویق میشود که دوباره بپرد بعد مادر عصبانی شده و میگوید که صد دفعه بهت گفتم که نپر ولی بازم بچه بکارش ادامه میدهد و میپرد چرا؟ چون همین نگاه یک نوع نوازش است، یک نوع تشویق کردن است. در نتیجه وقتی بچه اشتباه کرد، نه توهین میکنیم، نه داد میزنیم، نه حرف زشت میزنیم، این که غلط است از آنطرف چرا اینکار را کردی. بچه ها دنبال جلب توجه کردن هستند. تمام بچه ها هرکاری میکنند تا توجه پدر ومادرها و توجه کسانی که دوستشان دارند را جلب بکنند. دراین جور مواقع کافیست فقط عدم توجه داشته باشیم. 💕 🌈💕 ╲\╭┓ ╭ 🌈💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🌾🍃 آسیابان، پسرش و خرشان 🍃🌾 یک روز آسیابان و پسرش خرشان را به بازار شهر می‌بردند تا آن را بفروشند، سر راه به افرادی برخوردند که هر کدام نظرات مختلفی داشتند تا این که... یک روز آسیابان و پسرش خر شان را به بازار شهر می‌بردند تا آن را بفروشند. سر راه به تعدادی دختر جوان برخوردند. یکی از دخترها در حالی که با انگشت به آن ها اشاره می کرد گفت: «نگاه کنید. چه قدر احمقانه. یکی از اونا می‌تونه توی این راه خاکی و خسته کننده سوار خر بشه، ولی هر دوتاشون پیاده‌اند.» آسیابان مرد مهربانی بود؛ برای همین رو به پسرش کرد و گفت: «فکر خوبیه. تو سوار شو. بیا...» و به پسرش کمک کرد تا سوار خر شود. آن ها به سفرشان ادامه دادند، بعد از مدّتی به پیرمردی برخورد کردند. پیرمرد گفت: «سلام آسیابان. این پسر تو خیلی تنبله. اون باید پیاده سفر کنه، نه تو.» آسیابان گفت: «شاید حق با او باشد» و جایش را با پسرش عوض کرد. هنوز راه زیادی نرفته بودند که به گروهی از زن‌ها و بچّه‌ها رسیدند. یکی از زن‌ها به پیرمرد رو کرد و گفت: «ای پیرمرد خودخواه، چرا نمی‌گذاری اون بچّه‌ی بیچاره هم سوار خر شود.» آسیابان گفت: «بد هم نمی‌‌گوید» و پسرش را هم پشت خودش نشاند. آن‌ها هر دو سوار بر خر به مسافرتشان ادامه دادند. دیگر تقریباً به شهر رسیده بودند که مردی از روبرو به سمت آن‌ها آمد و گفت: «این خر مال شماست؟» آسیابان جواب داد: «بله، داریم می‌بریمش که توی بازار بفروشیمش. چه طور؟» مرد در حالی که پوزه‌ی خر را نوازش می‌کرد گفت: «این‌طوری تا به بازار برسید نفس این حیوان می‌بُرد. دیگه کسی اون رو ازتون نمی‌خره. بهتره که شما اون رو کول کنید و ببرید.» آسیابان و پسرش به یکدیگر نگاه کردند. آسیابان گفت: «فکر خوبیه» و بعد به کمک یک چوب محکم و کمی طناب خر را به دوش گرفتند. مردم شهر تا آن موقع چیزی به این خنده داری ندیده بودند. مردی گفت: «اونا رو نگاه کنین. اونا دارن یک خر رو می‌برن» و آنقدر خندیدند که اشک از چشمانشان سرازیر شد. خر اهمّیتی نمی‌داد که آسیابان و پسرش داشتند او را می‌بردند، امّا از این که به او بخندند، نفرت داشت. برای همین آن قدر وول خورد، تا اینکه طناب باز شد و چهار نعل از شهر خارج شد و دیگر هیچ کس او را ندید. آسیابان آهی کشید و گفت: نباید سعی می کردم تا همه رو راضی نگه دارم. چون آخر سر، هیچ کس از من راضی نشد. حتّی خودم هم از دست خودم راضی نیستم.» بعد دست پسرش را گرفت و هر دو با ناراحتی به سمت خانه راه افتادند. ╲\╭┓ ╭ 🌾🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1،کانال دُردونه.mp3
6.22M
🎒کیف نارنجی🎒 با صدای ماندگار (مریم نشیبا) موضوع: رعایت بهداشت محیطی 👆👆👆 🐞 🍃🐞 ╲\╭┓ ╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
کانال دردونه ... ...mp3
2.97M
‍ ✨🌟عروسک جون لالا🌟✨ عروسک‌جون، عروسک‌جون دیگه شب شد، لالا. به قربون دو چشمونت، لالا کن، لالا. دلم می‌خواد تو خواب ناز بِری باغ آسمون، شب‌چراغون خدا روُ تو آسمون ببینی. ستاره گل و پولک، ستاره‌ها مرواری. مرواری و گل و پولک از آسمون بچینی. دلم می‌خواد تو خواب ناز کبوتر شی، عروسک. از روی اون ایوون پاشی، رو بون ما بشینی. گُلپونه شی، دُردونه شی کنار چشمه‌سارون. شاپرک شی، عروسک‌جون، رو پونه‌ها بشینی. از خدا من نه گل می‌خوام، نه کبوتر، نه پونه. عروسک‌جون، یه عروسک مَنوُ کرده دیوونه. شاپرک شی عروسک‌جون، بشینی رو دامنم. کبوتر شی، از اون ایوون رو بون ما بشینی. ╲\╭┓ ╭❤️🌈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دُردونه ها امروز در اولین روزاز روزهای قدر هستیم . که ایام شهادت امام اولمون امام علی(علیه السلام)☀️ هست. امام زمان مهربون، شال سیاه عزا به گردن دارند به ایشون سلام می کنیم و تسلیت می گوییم. یک سلام هم به امام علی(علیه السلام)☀️ بدیم و بگیم: ✨السلام علیک یا ابوالیتامی✨ سلام بر شما پدر همه یتیمان بچه های خوبم، امام علی(علیه السلام)☀️ پدرمهربون همه یتیم ها هستند. به همین دلیل به ایشان ✨ابوالیتامی✨ می گوییم. 🕯 🖤🕯 ╲\╭┓ ╭ 🖤🕯 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
44.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهوی پیشونی سفید (۱) 🌳قسمت دوم🌳 👆👆👆 🍃 🌳🍃 ╲\╭┓ ╭ 🍃🌳 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🕯 توصیه هایی برای آشنایی کودکان با شب قدر 💚با کودکتان درباره شب قدر صحبت کنید اولین و مهم‌ترین گام برای اینکه فرزندتان به اهمیت شب قدر پی ببرد، صحبت کردن با اوست. در رابطه با اهمیت شب قدر و ارزش دعا کردن در این شب با او صحبت کنید. لازم نیست مفاهیم بزرگ و پیچیده را در این باره به کودک انتقال دهید؛ فقط کافی است که درباره دعا کردن و اهمیت صحبت با خدا برایش توضیح دهید. از نعمت‌های بیشمار خداوند برایش بگویید و به او تاکید کنید که دعایش در این شب چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد. از او سوال کنید که چه دعا و خواسته‌ای از خدا دارد و اگر برایتان مقدور است در جهت به اجابت رسیدن آن خواسته تلاش کنید. می‌توانید بعد از سومین شب قدر یا در عید فطر او را با رساندن به آرزویش خوشحال کنید؛ به این ترتیب اعتماد و علاقه او به خدا بیشتر می‌شود و اشتیاق بیشتری به دعا کردن پیدا می‌کند. 🕯 🖤🕯 ╲\╭┓ ╭ 🖤🕯🆑 @childrin1 ┗╯\╲