هدایت شده از استیکر سلاااااام
24.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اتوبوس_های_کوچولو
این قسمت: اولین روز رانندگی
👆👆👆
🚌
🚎 🚌
╲\╭┓
╭ 🚌 🚎 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#تغدیه
#پنکیک_کودک
😘مواد لازم :
⚃ آرد سفيد 120
⚅۱/۴ لیتر شیر گرم
⚀تخممرغ يك عدد
⚂مربا در صورت تمايل به ميزان لازم
⚃نمك به مقدار خيلي كم
😍طرز تهیه :
آرد و نمك را درون كاسهاي الك كرده، وسط آن را گود كنيد. تخممرغ را در وسط آن بشكنيد و بعد نصف شير را اضافه كنيد، سپس خمير را 10 تا 15 دقيقه هم بزنيد تا صاف و يكدست شود و به مدت يك ساعت بگذاريد بماند. تابهاي را با كمي روغن روي حرارت بگذاريد، وقتي داغ شد به اندازه يك ملاقه از خمير درون تابه بريزيد و طرف ديگر را هم سرخ كنيد و ملاقه بعدي را بريزيد. حدود شش دقيقه بعد پنكيك به دست ميآيد كه بهتر است لابهلاي اين پنكيكها را مربا بماليد.
نكته : در صورت تمايل ميتوانيد به جاي مربا از پودرقند استفاده كنيد.
Join🔜 @childrin1
🐣🌿جوجه ی مامان و بابا 🌿🐣
جوجه کوچولو لب آب نشسته بود و جیک جیک گریه می کرد.
ماهی سرش را از آب بیرون آورد و گفت: «چی شده؟ چراگریه می کنی؟ » جوجه گفت: «من نه مثل بابام تاج دارم، نه مثل مامانم تخم می گذارم.
نه قوقولی قوقو می خوانم، نه قدقدقدا می کنم.
پس من جوجه ی مامان و بابام نیستم. »
ماهی با خودش گفت: «آخی حیوونکی! شاید درست می گوید. » جوجه گفت: «اصلاً می پرم توی آب. می روم دنبال بابا و مامان خودم. » جوجه پرید توی آب؛ اما قلپ قلپ آب خورد و دست وپا
زد. داشت خفه می شد. داد زد: «آی جیک کمک، وای جیک کمک... جیک جیک کمک.» خانم مرغه و آقا خروسه بدو بدو آمدند. پریدند توی آب.
جوجه کوچولو را نجات دادند. خشکش کردند، نازش کردند. جوجه
پرسید: «چرا من را نجات دادید؟ » خانم مرغه گفت: «چون تو
جوجه ی عزیز ما هستی. آرزو داریم بمانی و بزرگ شوی.
بال دربیاوری. مثل من تخم بگذاری و قدقدا کنی
یا مثل بابا تاج دربیاوری و قوقولی کنی.»
ماهی گفت: «معلوم شد که بچه ی
مامان و بابایت هستی. ببین چقدر
تو را دوست دارند! » جوجه کوچولو
خوشحال شد و رفت زیر بال و پر
مامان و بابایش.
#قصه
🐣
🌿🐣
🐣🌿🐣
Join🔜 @childrin1