داشتیم با بچه ها از مسجد برمیگشتیم خونه هامون که از کنار اتوبوس رد شدیم و گفتیم حالا که اینقدر بارون شدیده و قشنگه
و داریم خیس میشیم
خوبه بریم یه جا ساندوچی چیزی بخوریم ؟
و رفتیم!
شب قشنگی بود اعتراف میکنم.
وقتی اتوبوس خالیه، هوا بارونیه و شیشه ها بخار زده :
۷ دی ۱۴۰۴
زندگیم یه چرخه ی تکرار داره
برا همین میتونم از محتواهای قبلی خودم استفاده کنم هی 😂