🏴 ٧ ذي الحجة، شهادة الإمام محمد الباقر(علیه السلام)
كان أكثر عهد الإمام الباقر(عليه السلام) معاصراً لهشام بن عبد الملك الأموي.
روى الطبريّ الإمامي بسنده عن الصادق(عليه السلام) خبراً جاء فيه:
أنّ مَسلمة بن عبد الملك كان مع أخيه هشام الأموي لمّا حجّ في السنة الثانية1️⃣ من خلافته سنة (106ق)، وكان الصادق مع أبيه الباقر(عليهما السلام)، وسمع مَسلمة من الصادق(عليه السلام) يقول لمن حوله:
الحمد للَّه الذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً، وأكرمنا به، فنحن صفوة اللَّه على خلقه وخيرته من عباده وخلفاؤه! فالسعيد من اتّبعنا والشقيّ من عادانا وخالفنا!
فانصرف مَسلمة إلى أخيه هشام وأخبره بما سمع من الصادق(عليه السلام)، وكأنّ هشاماً لم يَر من حِشمته أن يبادر بمؤاخذته على كلمته فلم يعرض لهم حتّى انصرف إلى دمشق، وانصرف الصادق مع أبيه الباقر(عليهما السلام) إلى المدينة، فأنفذ بريداً إلى عامل المدينة خاله (إبراهيم بن هشام المخزومي) بإشخاص الباقر والصادق معه، فأشخصهم إليه.
قال الصادق(عليه السلام):
فلمّا وردنا مدينة دمشق حُجبنا ثلاثة، ثمّ في اليوم الرابع أذن لنا، فدخل أبي أمامي وأنا خلفه، وإذا به قد قعد على سرير الملك، وخاصّته وجنده وقوف على أرجلهم سماطان متسلّحان2️⃣.
وروى الكليني بسنده عن أبي بكر الحضرمي3️⃣ قال:
لمّا صار أبو جعفر(عليه السلام) بباب هشام قال لمن بحضرته من بني امية وأصحابه: إذا رأيتموني وبّخت محمّد ابن علي(عليه السلام) وسكتُّ فليقبل عليه كلّ رجل منكم فليوبّخه!. ثمّ أمر أن يؤذن له.
فلمّا دخل أبو جعفر(عليه السلام) عمّهم بالسلام جميعاً ثمّ جلس! وترك السلام على هشام بالخلافة وجلس بغير إذن فازداد هشام حنقاً عليه فأقبل عليه وأخذ يوبّخه يقول له:
يا محمّد بن علي! لا يزال الرجل منكم يشقّ عصا المسلمين ويدعو إلى نفسه ويزعم أ نّه الإمام! سفهاً وقلّة علم!
ولمّا سكت أقبل عليه من القوم الرجل يوبّخه ثمّ آخر حتّى آخرهم.
فلمّا سكت القوم نهض(عليه السلام) قائماً ثمّ قال لهم:
"أ يّها الناس! أين تذهبون وأين يراد بكم؟!، بنا هدى اللَّه أوّلكم، وبنا يختم آخركم!، فإن يكن لكم ملك معجَّل فإنّ لنا ملكاً مؤجّلًا، وليس بعد ملكنا ملك؛ لأنّا أهل العاقبة في قوله سبحانه: «﴿وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾(الأعراف: 125، والقصص: 83)»4️⃣.
قال الصادق(عليه السلام): وكان هشام قد نصب غرضاً على رأس رمح وكان أشياخ قومه يرمون، فنادى أبي قال له: يا محمّد! ارمِ مع أشياخ قومك الغرض!
فقال له: إنّي قد كبرت عن الرمي، فهل ترى أن تعفيني؟
فقال: وحقّ من أعزّنا بدينه ونبيّه محمّد لا أعفيك! ثمّ أومأ إلى شيخ من بني أُمية: أن أعطِه قوسك.
فعند ذلك تناول أبي قوس ذلك الشيخ وتناول منه سهماً ووضعه في كبد القوس ثمّ انتزع ورمى وسط الغرض فنصب سهمه فيه! ثمّ تناول الثانية ورمى الثانية فيه فشقّ فواق السهم السابق إلى نصله، ثمّ تابع الرمي إلى تسعة أسهم لاحقتها في جوف سابقتها!
فلم يتمالك هشام إلّاأن ناداه: أجدت يا أبا جعفر وأنت أرمى العرب والعجم! هلّا زعمت أ نّك كبرت عن الرمي!
ثمّ أطرق إطراقةً إلى الأرض يتروّى فيها، وأنا وأبي واقفَين حذاه مواجهَين له! وكان أبي إذا غضب نظر إلى السماء نظر غضبان يرى الناظر الغضب في وجهه، فلمّا طال وقوفنا غضب أبي ونظر إلى السماء نظر غضبان!
فلمّا رأى هشام ذلك من أبي ناداه: يا محمّد إليَّ! فمشى أبي إلى سرير هشام وأنا أتبعه، فلمّا دنا من هشام قام إليه واعتنقه وأقعده عن يمينه، ثمّ اعتنقني وأقعدني على يمين أبي، ثمّ أقبل بوجهه على أبي وقال له:
يا محمّد! لا تزال قريش تسود العرب والعجم مادام فيها مثلك! للَّهدرّك! مَن علّمك هذا الرمي وفي كم تعلّمته؟!
فقال أبي: قد علمتُ أنّ أهل المدينة يتعاطونه في أيّام حداثتي فتعاطيته ثمّ تركته، فلمّا أراد أمير المؤمنين! منّي ذلك عدت فيه.
فقال: ما رأيت قطّ مثل هذا الرميّ مذ عقلت! وما أظن أن يكون في الأرض أحد يرمي مثل هذا الرّمي! ثمّ سأله: أيرمي جعفر مثل رميك؟
فقال أبي: إنّا نحن نتوارث الكمال والتمام اللذَين أنزلهما اللَّه على نبيّه(صلّى الله عليه وآله) في قوله: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً﴾(المائدة: 3) والأرض لا تخلو ممّن يُكمل هذه الأُمور التي يقصر غيرنا عنها!
وكانت علامة غضب هشام أ نّه إذا غضب احمرّ وجهه وانقلبت عينه اليمنى فاحولّت (أي اشتدّ الحَول فيها) فلمّا سمع ذلك من أبي صار كذلك فأطرق هنيهة ثمّ رفع رأسه وقال لأبي: ألسنا بني عبد مُناف نسبنا ونسبكم واحد؟!
(ص1)
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٧: ٥٥، ٥٧، ٦٢ - ٦٦.
ــــــــــــــــــــ
1️⃣ تاريخ اليعقوبي: 2: 316.
2️⃣ عن دلائل الإمامة في بحار الأنوار 46: 306، ب 7: خروجه إلى الشام.
3️⃣ انظر ترجمته في قاموس الرجال 6: 569 برقم 4486 وهو عبد اللَّه بن محمّد الكوفي.
4️⃣ الكافي 1: 471.
@alYusufi_alGharawi
(ص2)
فقال أبي: نحن كذلك! ولكنّ اللَّه جلّ ثناؤه اختصّنا من مكنون سرّه وخالص علمه بما لم يخصّ به أحداً غيرنا!
فقال: أليس اللَّه جلّ ثناؤه بعث محمّداً(صلّى الله عليه وآله) من شجرة عبد مناف إلى الناس كافة؛ أبيضها وأسودها وأحمرها؟ فمن أين ورثتم ما ليس لغيركم ورسول اللَّه مبعوث إلى الناس كافّة؟ وذلك قول اللَّه تبارك وتعالى: ﴿وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾(آل عمران: 180)؛ فمن أين ورثتم هذا العلم، وليس بعد محمّد نبيّ ولا أنتم أنبياء؟!
فقال أبي: ذلك من قوله تبارك وتعالى لنبيّه(صلّى الله عليه وآله): ﴿لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾(القيامة: 16) فالذي لم يحرّك به لسانه لغيرنا أمره اللَّه أن يخصّنا به من دون غيرنا، فلذلك ناجى أخاه علياً من دون أصحابه، فأنزل اللَّه بذلك قرآناً في قوله: ﴿وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ﴾(الحاقة: 12) فقال رسول اللَّه(صلّى الله عليه وآله) له: سألت اللَّه أن يجعلها اذنك يا علي!، فلذلك قال علي بن أبي طالب بالكوفة: علّمني رسول اللَّه(صلّى الله عليه وآله) ألف باب من العلم ففتح كلّ باب ألف باب!، فكما خصّ اللَّه نبيّه خصّ نبيُّه أخاه علياً من مكنون سرّه بما لم يخصّ به أحداً من قومه، حتّى صار إلينا، فتوارثناه من دون أهلنا.
فأطرق هشام طويلًا، ثمّ رفع رأسه فقال لأبي: سل حاجتك.
فقال: خلّفت عيالي وأهلي مستوحشين لخروجي!
فقال: قد آنس اللَّه وحشتهم برجوعك إليهم، ولا تقم، سِر من يومك.
فقام أبي وقام هشام فاعتنقه أبي ودعا له!، وفعلت أنا كفعل أبي وخرجنا5️⃣.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٧: ٥٥، ٥٧، ٦٢ - ٦٦.
ــــــــــــــــــــ
5️⃣ دلائل الإمامة في بحار الأنوار 46: 307- 309.
@alYusufi_alGharawi
🏴 ٧ ذیالحجة، شهادت امام محمد باقر(علیه السلام)
بیشترین دوران امامت امام محمد باقر(علیه السلام) مصادف بود با خلافت هِشام بن عبدالملک اموی.
هِشام در سال ١٠٦ق که سال دوم خلافتش بود به حج رفت و امام باقر نیز همراه فرزندش امام صادق(علیهما السلام) در این سال به حج آمده بودند.
مَسلمة بن عبدالملک برادر هشام، امام صادق(علیه السلام) را دید که به مردمی که اطرافش بودند اینگونه میگوید:
«سپاس خدایی را که محمد را به حق به پیامبری برانگیخت، و ما را به او ارج و حرمت نهاد، ماییم برگزیدگان خالص خدا از بین خلقش و منتخبان او از بین بندگانش، و خلفای خدا. پس سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و تیرهبخت کسی است که با ما دشمنی ورزد و مخالفت نماید.»
یکی از همراهان هشام، نافع -غلام آزاد شدۀ عبدالله بن عمر- بود. او در حالیکه امام باقر(علیه السلام) در رکن کعبه بود و مردم بسیاری گرد ایشان آمده بودند به هشام گفت:
بروم از او مسائلی بپرسم که کسی نتواند پاسخ دهد مگر آنکه یا پیامبر باشد یا فرزند پیامبر یا وصی پیامبر!
هشام گفت: برو بلکه بتوانی خجالت زدهاش کنی!
مسائلی که نافع مطرح کرد همه را امام بی درنگ پاسخ و شرح داد و نافع ناگزیر به تصدیق جوابهای امام شد و در نهایت به اعلمیت و سزاوار بودن پیروی از امام اقرار کرد.
لذا هشام نتوانست به خواستهاش که تکذیب امام و از بین بردن محبوبیت مردمی ایشان بود برسد.
پس از اتمام مناسک حج و بازگشت هشام به دمشق، به فرماندار مدینه دستور داد که امام باقر را بهمراه امام صادق به دمشق روانه کند.
هنگام ورود امام به دمشق، هشام سه روز آنها را معطل کرد تا در روز چهارم، مقربان و محافظانش را حاضر و مسلح در دو طرف به صف ایستاند و دستور داد که هرگاه دیدید من محمد بن علی را توبیخ و سرزنش کردم بعد از سکوت من شما یکیکتان شروع کنید او را توبیخ و ملامتش کنید. و سپس اجازۀ ورود به امام داد.
هنگامی که امام باقر(علیه السلام) وارد شد سلامی عمومی به همۀ حاضران داد و نشست؛ بدون آنکه سلامی خاص و با عنوان خلافت به هشام دهد و بدون آنکه برای نشستن اذن بگیرد.
و همین موجب خشم و کینۀ بیشتر هشام شد و شروع کرد به سرزنش امام و گفت:
«ای محمد بن علی، تمامی ندارد که همیشه مردی از شما جامعۀ مسلمانان را دو نیم میکند و اختلاف میاندازد و مردم را بسوی خود میخواند و گمانِ باطل میبرد که اوست که امام است، از روی کم عقلی و علم کم!»
هنگامی که ساکت شد افراد حاضر یک یک شروع کردند به توبیخ امام، تا آخرین نفرشان.
پس از آنکه همگی ساکت شدند امام باقر(علیه السلام) برخاست و و فرمود:
«ای مردم، کجا میروید و کجا برده میشوید!؟ خدا به وسیلۀ ما اولینتان (انسان نخست) را هدایت کرد و ختم آخرینتان نیز به وسیلۀ ماست!، اگر حکومت فعلی در دست شماست حکومت آینده از آن ماست، و حکومتی بعد از حکومت ما نیست زیرا اهل عاقبت در قول خدای سبحان ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾(أعراف: ١٢٥، و قصص: ٨٣)، ماييم.
سپس هشام مصرانه امام را واداشت به مسابقۀ تیراندازی به سوی نشانهای که بر سر نیزهای نصب کرده بود و امام شروع کرد به تیراندازی؛ تیر اول به وسط هدف اصابت کرد و تیر دوم، تیر اول را تا سر آن شکافت و به وسط هدف رسید. و هیمنطور ادامه داد تا آنکه بعد از اصابت تیر نُهم، هشام نتوانست جلوی خود را بگیرد و با صدای بلند امام را تحسین کرد.
و پس از آن در ضمن صحبتهایی با امام باقر و در حالیکه امام صادق نیز در سمت راست امام باقر نشسته بود گفت: از روزی که یادم میآید هرگز مانند این تیراندازی ندیدهام! و گمان نکنم در زمین کسی باشد که بتواند اینچنین تیراندازی کند!
سپس از امام باقر پرسید: آیا جعفر هم مثل شما تیراندازی بلد است؟
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«ما آن تمام و کمالی که خدا در آیۀ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً﴾(مائدة: ٣) بر پیامبرش نازل فرمود را از یکدیگر به ارث میبریم، و زمین خالی نمیشود از کسی که بصورت کامل انجام میدهد این اموری را که افراد دیگر غیر از ما از اتمامش ناتوانند.»
هشام با شنیدن این جواب، صورتش از شدت خشم سرخ و چشم راستش دگرگون و لوچمانند شد. پس مدت اندکی ساکت و خاموش گردید و چشمانش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و پرسید:
«آیا ما و شما همگی فرزندان عبد مُناف نیستیم و نسَب ما و نسَب شما یکی نیست؟!...»
و در خلال پرسشها و پاسخهایی امام باقر(علیه السلام) برای هشام توضیح داد که اسرار الهی، علم و دیگر ویژگیهای پیامبر به امیرالمؤمنین منتقل شد و از ایشان به امام بعدی و به همین صورت ادامه دارد.
پس هشام مدتی طولانی نگاهش به زمین دوخته شد. سپس سرش را بلند کرد و به امام باقر(علیه السلام) گفت: حاجتت را بخواه.
1️⃣
(ادامه در صفحۀ بعد)
@Yusufi_Gharawi
(ادامه از صفحۀ قبل)
2️⃣
امام فرمود: اهل و عیالم را پشت سر
گذاشتم در حالیکه نگران بودند بخاطر این سفرَم!
هشام گفت: خدا نگرانیشان را با برگشتت نزد آنها اُنس دهد، اینجا نمان و همین امروز حرکت کن.
امام باقر و امام صادق برخاستند و هشام نیز برخاست، و هر دو امام با هشام معانقه و برایش دعا نمودند و خارج شدند.
پس از خروج از قصر هشام ماجرای مناظرۀ بین عالِم مسیحی و امام باقر(علیه السلام) رخ داد و هشام با افرادی که جهت کسب اطلاع فرستاده بود از چیرگیِ علمی امام و شور و همهمهای که میان مردم افتاده بود مطلع شد و پیکش را با هدیهای نزد امام فرستاد، و در عین حال دستور داد همان لحظه شهر را بسوی مدینه ترک کنند.
در مسیر طبیعی میان دمشق تا مدینه لازم بود امام در شهر مَدیَن توقفی داشته باشد تا برای خود و خادمانِ همراه و چارپایانشان آذوقه تهیه کنند.
اما هشام پیکی را به این شهر فرستاد که پیش از امام به آنجا رسید و به فرماندار آنجا ابلاغ کرد که:
«دو پسرِ ساحر ابوتراب، محمد بن علی و جعفر بن محمد که در تظاهرشان به اسلام دروغگو هستند، بر من وارد شدند و هنگامی که آنها را بسوی مدینه بازگرداندم آنها به قسّیسان و راهبان کافر مسیحی تمایل پیدا کردند، و همکیش بودنشان را برای آنها آشکار کردند و از اسلام بسوی مسیحیت خارج شدند و خود را به آنها نزدیک کردند! و من بخاطر خویشاوندیشان خوش نداشتم رسوا و عقوبتشان کنم و مایۀ عبرت دیگران قرارشان دهم! پس هرگاه این پیامم بدست رسید به مردم اعلام کن:
هرکه با آنها خرید و فروش کند یا دست بدهد یا به آنها سلام کند خونش هدر است! زیرا این دو از اسلام مرتد شده اند! و أمیرالمؤمنین(هشام) تصمیم گرفته است که این دو را به بدترین نحو به قتل رساند!»
این دستور هشام و افترائاتش باعث شد که دوازۀ شهر مَدین بر امام بسته شود و رفتار مردم با ایشان به مراتب بدتر از رفتارشان با یهود و نصارا باشد. تا آنکه امام باقر(علیه السلام) ناچار به ایستادن در جایگاه حضرت شعیب(علیه السلام) در خارج از شهر و اتمام حجت با مردم مَدین شد و در پی آن پیرمردی از اهل مدین آنها را از نزول عذاب الهی انذار داد.
امام و همراهانش فردای آن روز از آنجا حرکت کردند و به مسیرشان ادامه دادند. و پیرمرد ناصح و دلسوز نیز از سوی هشام عقوبت شد و معلوم نشد چه بر سرش آمد.
بهرحال کینه و حسادت هشام بن عبدالملک نسبت به امام محمدباقر(علیه السلام) ادامه یافت تا آنکه سرانجام ایشان را مسموم کرد و امام پس از تحمل سه روز مسمومیت از دنیا رفت.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٧: ٥٧، ٥٩، ٦٢ - ٦٦، ٦٩ - ٧١، ٨٥.
از:
روضة الكافي: ١٠٣ - ١٠٥، ح٩٣؛
دلائل الإمامة در بحار الأنوار ٤٦: ٣٠٦، ب٧: «خروجه إلى الشام»، و ٣٠٧ - ٣١٣؛
اصول الكافي ١: ٤٧٢؛
مصباح كفعمي در بحار الأنوار ٤٦: ٢١٧.
@Yusufi_Gharawi
💠 من شعر أبي تمّام الطائي الشيعي للغدير
أبي تمّام هو حبيب بن ثيودوس العطار الطائي النصراني من قرى الجيدور من أعمال دمشق بالشام، وأسلم حبيب وانفصم عن أهله إلى مصر وبدّل اسم أبيه إلى أوس وأخذ يسقي الماء في المسجد الجامع في فسطاط، وكان فهماً فطناً فجالس الأُدباء بالجامع فتعلّم منهم وأخذ عنهم وأحبّ الشعر فتعاطاه حتّى قاله وأجاده وشاع ذكره وسار شعره حتّى بلغ خبره إلى المعتصم لمّا كان على مصر على عهد أخيه المأمون. فلمّا بنى سامرّاء دعاه إليها وقدّمه على شعرائه، ولم يمنعه ذلك عن تشيّعه بل إماميته.
ومن شعره في الغدير:
فعلتم بأبناء النبيّ ورهطه
أفاعيل أدناها الخيانة والغدر
ومن قبلهم أخلفتم لوصيّه
بداهية دهياء ليس لها قدر
أخوه إذا عُدّ الفخار وصهره
فلا مثله أخٌّ ولا مثله صهر!
وشُدّ به أزر النبيّ محمد
كما شُدّ من موسى بهارونه الأزر!
هو السيف «سيف اللَّه» في كل مشهد
وسيف الرسول لا كليل ولا دثر
بأُحد وبدر حين ماج برَجله
وفرسانه أُحد وماج بهم بدر
ويوم حنين والنضير وخيبر
وبالخندق الثاوي بساحته عمرو
ويوم الغدير استوضح الحق أهله
بفيحاء لا فيها حجاب ولا ستر
أقام رسول اللَّه يدعوهم بها
ليقربهم عرف وينآهم نُكر
يمد بضبعيه ويُعلم أ نّه
وليّ ومولاكم، فهل لكم خُبر
فكان له جهر بإثبات حقّه
وكان لهم في بزّهم حقّه جهر!
وفاته:
قال المسعودي: في سنة 228ق، كانت وفاة أبي تمّام بالموصل. وذكره ابن النديم في «الفهرست» ولم يذكره الطوسي في «الفهرست» فاستدركه عليه النجاشي في «فهرست أسماء مصنّفي الشيعة/ رجال النجاشي» وذكر له كتابين:
كتاب الحماسة، وكتاب مختار شعر القبائل.
وذكر طريقه إليهما: أبو أحمد بن الحسين البصري وذكر عنه أنّه رأى نسخة عتيقة لعلّها كُتبت في أيامه أو قريباً منها فيها قصيدة يذكر فيها الأئمة حتّى انتهى إلى أبي جعفر الثاني عليه السلام (وإنما هي نسخة قصيدة وليست نسخة كتاب كبير).
ثمّ نقل عن «كتاب الحيوان» للجاحظ البصري قال: حدّثني أبو تمام الطائي وكان من رؤساء «الرافضة»!
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 8: 321 و322.
أنظر:
- الغدير 3: 470 - 490.
- مروج الذهب 3: 480 - 487، وأطال المقال فيه واتهمه بترك الفرائض والخلاعة والمجون!
- رجال النجاشي: 141/ الرقم 367.
@alYusufi_alGharawi
💠 أكبر فضيلة من القرآن لأمير المؤمنين(عليه السلام)
قال المأمون يوماً للإمام الرضا(عليه السلام):
أخبِرني بأكبر فضيلة لأمير المؤمنين(عليه السلام) يدل عليها القرآن.
فقال له الرضا(عليه السلام):
فضيلتُه في المباهلة*️⃣؛ قال الله جلّ جلاله: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[آل عمران 61]، فدعا رسولُ الله(صلّى الله عليه وآله) الحسن والحسين(عليهما السلام) فكانا ابنيه، ودعا فاطمة(عليها السلام) فكانت في هذا الموضع نساءه، ودعا أمير المؤمنين(عليه السلام) فكان نفسَه بحكم الله عز وجل. وقد ثبت أنه ليس أحدٌ من خلق الله سبحانه أجلَّ من رسول الله(صلّى الله عليه وآله) وأفضل، فوجب أن لا يكون أحد أفضلَ من نفس رسول الله(صلّى الله عليه وآله) بحكم الله عز وجل.
فقال له المأمون:
أليس قد ذَكر اللهُ الأبناءَ بلفظ الجمع وإنما دعا رسولُ الله(صلّى الله عليه وآله) ابنيه خاصة، وذَكر النساءَ بلفظ الجمع وإنما دعا رسول الله(صلّى الله عليه وآله) ابنتَه وحدها، فلِمَ لا جاز أن يذكر الدعاء لمن هو نفسُه ويكون المراد نفسَه في الحقيقة دون غيره فلا يكون لأمير المؤمنين(عليه السلام) ما ذكرتَ من الفضل؟!
فقال له الرضا(عليه السلام):
ليس بصحيح ما ذكرت يا أمير المؤمنين؛ وذلك أن الداعي إنما يكون داعياً لغيره كما يكون الآمر آمراً لغيره، ولا يصح أن يكون داعياً لنفسه في الحقيقة كما لا يكون آمراً لها في الحقيقة. وإذا لم يدْعُ رسول الله(صلّى الله عليه وآله) رجلاً في المباهلة إلا أميرَ المؤمنين(عليه السلام) فقد ثبت أنه نفسُه التي عناها الله تعالى في كتابه وجعل حكمه ذلك في تنزيله.
فقال المأمون: إذا ورد الجواب سقط السؤال.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 8: 135.
ــــــــــــــــــــ
*️⃣ وهي كانت في صبيحة يوم 24/ذح/9ه.
@alYusufi_alGharawi
💠 بزرگترین منقبت قرآنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)
روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت:
بزرگترین امتیاز امیرالمؤمنین(علیه السلام) که از قرآن برداشت شود را برایم بگو.
امام رضا(ع) به او گفت:
برتری ایشان در مباهله است*️⃣؛ خدای بزرگ و پُرشکوه فرمود:
﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[آل عمران 61]
«پس هرکه در اینباره (دربارۀ چگونگی آفرینش مسیح بدون پدر و اینکه همچون سایر انسانها آفریده و بندۀ خداست با تمام غرایز بشری، نه فرزند خدا) با تو بگومگو کرد پس از آنکه علم و دانش این موضوع [با وحی] نزدت آمد [و شاهد این نزول وحی و علم بودند]، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان را فرابخوانیم، سپس یکدیگر را نفرین کنیم و خدا را علیه یکدیگر بخوانیم و لعنت خدا و دوری از رحمتش را بر دروغگویان قرار دهیم»،
و رسول الله(صلّى الله عليه وآله)، حسن و حسین(عليهما السلام) را فراخواند پس این دو «إبن» اویند، و فاطمه(عليها السلام) را فراخواند [نه هیچیک از همسرانش را] پس او در اینجا [مصداق] «نساءِ» وی [و مورد نظر در آیه] است، و امیرالمؤمنین(عليه السلام) را فراخواند پس بنا به حکم خدای شکست ناپذیر و بلندمرتبه، وی «نفس» پیامبر است.
و از آنجا که هیچیک از مردم و آفریدههای خدای والا و منزه، بلندمرتبهتر و برتر از رسول الله(صلّى الله عليه وآله) نیست پس لازم است که در حکم خدای شکست ناپذیر و بلندمرتبه، هیچ کس برتر از «نفس» رسول الله(صلّى الله عليه وآله) نباشد.
مأمون اینگونه ایراد گرفت که:
مگر نه اینست که خدا بصورت جمع گفت «أبناء» و رسول الله(صلّى الله عليه وآله) تنها و تنها دو پسرش را فراخواند، و بصورت جمع گفت «نساء» و رسول الله(صلّى الله عليه وآله) تنها و تنها دخترش را فراخواند؛ پس چرا درست نباشد که [«أنفس» را نیز که جمع است برای مفرد بکار برده باشد و] فراخواندن را برای کسی بگوید که خودش «نفس» خود است و مراد حقیقی تنها خود او [شخص متکلم] باشد بدون شخص دیگری؟! و در اینصورت آن فضیلتی که برای امیرالمؤمنین(عليه السلام) گفتی دیگر وجود نخواهد داشت!
امام رضا(ع) پاسخ داد:
آنچه گفتی درست نیست ای امیرالمؤمنین؛ وعلتش اینست که دعوت کننده و فراخواننده بودن تنها در صورتی معنا دارد که فراخوانندۀ دیگران باشد همانجور که امرکننده و فرماندهنده اینگونه است که فرماندهنده به دیگران است، و معنا ندارد که در مراد حقیقی فراخوانندۀ خود باشد همانجور که هیچگاه اینگونه نیست که در واقع فرماندهنده به خود باشد.
و زمانیکه رسول الله(صلّى الله عليه وآله) هیچ مردی را در مباهله فرانخواند جز امیرالمؤمنین(عليه السلام) را، پس بی تردید ثابت میشود که وی همان «نفس» پیامبر است که خدای بلندمرتبه در کتابش او را مورد عنایت قرار داده و این حکمِ نفس پیامبر بودنش را در قرآنش تثبیت نموده.
مأمون گفت:
جواب که آمد سؤال واژگون میشود.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 8: 135.
ــــــــــــــــــــ
*️⃣ تاريخ مباهله: صبح روز 24/ذح/9ه.
@Yusufi_Gharawi
٢٥/ذح: ﴿ويُطعمون الطعامَ على حُبِّهِ مسكيناً ويتيماً وأَسيراً﴾(انسان ٨)
♦️ اطعام مسکین ویتیم واسیر در یک روز بود، نه سه روز
نقلی که میگوید اهل بیت(علیهم السلام) سه روز پیاپی غذای خود را به فقیر ویتیم واسیر دادند وتمام این مدت گرسنه ماندند، وحتی در برخی کتب بنا به نقلی منسوب به جابر بن عبدالله انصاری گفته شده که حسنین(علیهما السلام) از شدت گرسنگی میلرزیدند!، منشأ این نقل از منابع اهل سنت است نه از امامان ما (علیهم السلام).
روایت امام صادق(علیه السلام) از آن واقعه بنا بر آنچه در تفسیر قمی ودر تفسیر مجمع البیان به نقل از تفسیر قمی آمده، اینست که:
«نزد حضرت فاطمه(علیها السلام) مقداری جو بود. با آن «عَصیدة» (کاچی، نوعی حلوا) درست کردند. هنگامی که آماده شد وآنرا پیش رویشان گذاشتند مسکینی آمد وگفت: مسکینم، رحمت خدا بر شما باد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) برخاست ویک سوم آنرا به او داد.
طولی نکشید که یتیمی آمد وگفت: یتیمم، رحمت خدا بر شما باد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) برخاست ویک سومِ دوم را به او داد.
سپس اسیری آمد وگفت: اسیرم، رحمت خدا بر شما باد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) یک سوم باقیمانده را به او داد.
بدین ترتیب خودشان آنرا نچشیدند. وخدای سبحان این آیات را در شأنشان نازل کرد.»
همانطور که مشاهده میشود در روایت امام صادق(علیه السلام) تمام ماجرا در یک روز بوده نه سه روز.
شیخ مفید نیز در کتاب «مسار الشيعة»، تاریخ این ماجرا را در شب بیست وپنجم ذي الحجة، یعنی مجموعاً در یک شب، ونزول سورۀ انسان را در فردای آن، روز بیست وپنجم گفته است.
نکتۀ دیگر راجع به روزه بودن اهل بیت(علیهم السلام) در آن روز ونیز علت روزه، در این روایت حرفی از نذر وروزه وافطار نیامده ومیماند تعبیر آیۀ شریفه که میفرماید ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْر﴾(انسان: ٧) واز آن فهمیده میشود که این اطعام در پی وفای به یک نذر بوده.
شیخ مفید در کتاب «مسار الشیعة» سخن از روزه آورده وبر اساس سخن ایشان این نذر، نذر روزه واین اطعام بهنگام افطار بوده.
اما اینکه سبب این نذر چه بوده؟ آیا حسنین(علیهما السلام) مریض بودند واین روزه به نیت شفای ایشان بوده؟ وآیا این نذر پیش یا پس از بکار بستن راههای طبیعی درمان بوده؟ گرچه همۀ اینها محتمل است اما نقل معتبری در این خصوص نیست ونمیتوان بطور حتم نسبت داد.
اما راجع به روزه بودن حسنین(علیهم السلام)، شیخ مفید گرچه نزول آیه را در حق امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن وامام حسین(علیهم السلام) بیان کرده اما تصدق وروزه بودن را تنها به امیرالمؤمنین وحضرت فاطمه(علیهما السلام) نسبت داده وحرفی از روزه بودن حسنین(علیهما السلام) نیاورده.
دربارۀ ذکر فضائل اهل بیت(علیهم السلام) والگوگیری از آن بزرگواران، مرحوم شیخ صدوق حدیثی از امام رضا(علیه السلام) نقل میکند به این مضمون که مناقب وفضائل ما اهل بیت را از خودمان بگیرید واز مخالفانمان نقل نکنید؛ زیرا مخالفان ما دربارۀ فضائل ومناقب ما اخباری را جعل کردهاند!؛ «إنّ مخالفينا وَضَعُوا أخباراً في فضائلنا!»1️⃣
ای کاش به مفاد این فرمایش امام رضا(علیه السلام) عمل میشد..
اگر فرضاً هیچ ملاکی برای ترجیح روایت امام صادق(علیه السلام) بر خبرِ منقول از دیگران نمیبود همین غیرطبیعی بودنِ سه روزِ پیاپی گرسنگی کشیدن واکتفا به آب، وعدم اهتمامِ سرپرست خانواده به تهیۀ غذایی دیگر در هر روز پس از هر انفاق، خصوصاً با آن وصفِ منقول نسبت به حسنین(علیهما السلام) که میلرزیدند وبا آن شدت ضعفی که نسبت به حضرت زهرا(علیها السلام) نقل میشود، ونیز با ترسیم چنین تصویری از پیامبر رحمت(صلّی الله علیه وآله) که سه روز پیاپی از اهل بیتش بیخبر باشد!، اینها قرائنِ استبعادی ونشانههای غیرواقعی بودن آن خبر است.
وبا معلوم شدن این حقیقت که آنچه در واقعۀ ایثار واز خودگذشتگی در اطعام به مسکین ویتیم واسیر روی داد در یک شب بوده است نه در سه شب، دیگر جایی برای طرح چنین اشکالی نمیماند که چرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مفاد سفارش پیامبر(صلّی الله علیه وآله) مبنی بر «لا صدقةَ وذو رَحِمٍ محتاج»2️⃣ عمل نکرده باشد وکودکان خردسال وبشدت نیازمند خود را بر دیگران مقدم نکرده باشد.
وجهت اطلاع اینکه طرح این اشکال از سوی بنیانگذاران سلفیگری، إبن تیمیّه وشاگردش إبن قیّم جوزیّه، وبعنوان دلیلی برای انکار شأن نزول آیات مربوطه در فضیلت اهل بیت(علیهم السلام) بوده است، که اساس آن مبتنی بر نقلی است بیاعتبار که ناقلش تنها خودشانند!
📚 مجموعۀ مصاحبهها: ١٨٠ و٦٤٩،
موسوعة التاريخ الإسلامي ٣: ١٢٢ - ١٢٥.
از:
تفسير القمي(علی بن ابراهیم قمی، ٣٠٧ق) ٢: ٣٩٨؛
مجمع البيان(طبرسی، ٥٤٨ ق) ١٠: ٦١١، ٦١٢.
ــــــــــــــــــــ
1️⃣ عیون أخبار الرضا(علیه السلام) ١: ٢٧٢.
2️⃣ من لا یحضره الفقیه(صدوق، ٣٨١ق) ٢: ٦٨، ح١٧٤٠؛
همان ٤: ٣٦٩، ح٥٧٦٢؛
همان ٤: ٣٨١، ح٥٨٢٨؛
الإختصاص(مفید، ٤١٣ق): ٢١٩.
@Yusufi_Gharaw
💠 ٢٥/ذح: نزول سورة الإنسان في عليٍّ وفاطمة والحسن والحسين (عليهم السلام)
﴿ويُطعمون الطعامَ على حُبِّهِ مسكيناً ويتيماً وأَسيراً﴾(الإنسان ٨)
روى علي بن إبراهيم القمي في تفسيره عن أبيه عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام أبي عبد اللّه الصادق(عليه السّلام) قال:
كان عند فاطمة شعير فجعلوه عصيدة*️⃣ فلما أنضجوها ووضعوها بين أيديهم جاء مسكين فقال: المسكين رحمكم اللّه!
فقام علي فأعطاه ثلثها.
فلم يلبث أن جاء يتيم فقال: اليتيم رحمكم اللّه!
فقام علي فأعطاه الثلث.
ثم جاء أسير فقال: الأسير رحمكم اللّه!
فأعطاه عليٌّ الثلث الباقي، وما ذاقوها.
فأنزل اللّه سبحانه الآيات فيهم.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٣: ١٢٥.
عن:
تفسير القمي(علی بن ابراهیم قمی، ٣٠٧ق) ٢: ٣٩٨؛
مجمع البيان(طبرسی، ٥٤٨ ق) ١٠: ٦١١، ٦١٢.
ــــــــــــــــــــ
*️⃣ دقيقٌ يطبخ بدسم وماء.
@alYusufi_alGharawi
♦️ موت عُمر بن الخطاب كان في أواخر ذي الحجة، لا في ربيع الأول
المستفاد من جميع المصادر التأريخية -الشيعة والسنة- أن طعن عمر بن الخطاب كان في أواخر شهر ذي الحجة. والخلاف إنما في تحديد يوم طعنه وفي يوم موته.
أما طعنه فأغلب المؤرخين (بل قريب الإجماع) أرخوه في فجر يوم الأربعاء ٢٦ ذي الحجة عام ٢٣ه.
وأما موته فأغلبهم قالوا: مات بعد ثلاثة أيام من جرحه.
كما أن بدء خلافة عثمان -بلا خلاف بين المؤرخين-، كان في غرّة محرم الحرام عام ٢٤ه.
فما اشتهر من أن طعنه وقتله كان في ربيع الأول، تأريخ غير صحيح إذ يخالف اجماع المؤرخين ولا أساس له.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٤: ٢٩٩ و٣٠٠.
ــــــــــــــــــــ
❖ تسهيلاً للمراجعة إلى المصادر، فهذه عنوان أهم المصادر الأولية والوسطية والمتأخرة ممن ذكر تأريخ قتل عمر بن الخطاب أو تأريخ بدء خلافة عثمان:
- الطبقات الكبرى (ابن سعد، ٢٣٠ه)، ج٣، ص٣٦٤ و٣٦٥؛
- تاریخ خليفة بن خياط (٢٤٠ه)، ص١٠٩؛
- التاريخ الصغير (البخاري، ٢٥٦ه)، ج١، ص٧٥؛
- أنساب الأشراف (البلاذري، ٢٧٩ه)، ج١٠، ص٤٣٩؛
- تاريخ اليعقوبي (٢٨٤ه)، ج٢، ص١٥٩؛
- المعجم الكبير (الطبراني، ٣٠٦ه)، ج١، ص٧٠، ح٧٢، ٧٣ و٧٤؛
- تاريخ الطبري (٣١٠ه)، ج٣، ص٢٦٥ و٢٦٦؛
- نفسه، ج٤، ص١٩٣؛
- التنبیه والإشراف (المعسودي، ٣٤٦ه)، ص٢٥٠ و٢٥٣؛
- مروج الذّهب (المسعودي، ٣٤٦ه)، ج٢، ص٣٠٤ و٣٣١؛
- مسار الشيعة (الشيخ المفيد، ٤١٣ه)، ص٢٣؛
- الإستيعاب (ابن عبد البر، ٤٦٣ه)، ج٣، ص١١٥٢؛
- تاريخ مدينة دمشق (ابن عساكر، ٥٧١ه)، ج٤٤، ص٤٦٤ و٤٦٧؛
- الكامل في التاريخ (ابن أثير، ٦٣٠ه)، ج٣، ص٥٢؛
- وفيات الأعيان (ابن خلكان، ٦٨١ه)، ج٣، ص٤٣٩؛
- العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (علي بن يوسف الحلي(أخو العلامة الحلي)، حدود ٧٠٥ه)، ص٣٢٨؛
- الوافي بالوفيات (الصفدي، ٧٦٤ه)، ج٢٢، ص٣٠٤؛
- البداية والنهاية (ابن كثير، ٧٧٤ه)، ج٧، ص١٥٥ و١٥٦؛
- مجمع الزوائد (الهيثمي، ٨٠٧ه)، ج٩، ص٧٩؛
- فتح الباري (ابن حجر العسقلاني، ٨٥٢ه)، ج٩، ص١٥؛
- المصباح (جُنة الأمان الواقية وجَنة الإيمان الباقية) (الشيخ إبراهيم الكفعمي،٩٠٥ه)، ص٥١١ و٥١٥؛
- بحار الأنوار (العلامة المجلسي، ١١١١ه)، ج٥٥، ص٣٧٢؛
- الكُنى والألقاب (الشيخ عباس القمي، ١٣٥٩ه)، ج٣، ص١٦٧؛
- مستدرك سفينة البحار (الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ١٤٠٥ه)، ج٢، ص٢١٦.
@alYusufi_alGharawi
♦️ قتل عُمر بن خطاب در ماه ذيالحجة بوده است، نه ربیعالأول؛
تاریخ قتل عُمر بن خطاب در تمام منابع تاریخی -اعم از شیعه و سنی- بدون استثناء در ماه ذیالحجه و در روزهای آخر این ماه گفته شده است.
اختلاف اقوال در تعیین دقیق روز است؛ روز زخمی شدن و روز فوتش.
خنجر خوردنش را اکثر قریب به اتفاق مورخان و تقریباً به اجماع، در بامداد روز چهارشنبه ٢٦ ذیالحجه سال ٢٣ق گفتهاند.
و فوتش را اغلب سه روز پس از زخمی شدنش دانستهاند.
شروع خلافت عثمان را نیز همگی در ابتدای ماه محرّم گفتهاند.
بهرحال شهرت جرح و قتل عُمر بن خطاب در ماه ربیعالأول، پایه و استنادی علمی ندارد و بر خلاف اجماع مورخان و لذا فاقد اعتبار است.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٤: ٢٩٩ و ٣٠٠.
ــــــــــــــــــــ
❖ جهت تسهیل مراجعه به منابع، عنوان برخی منابع کهن و نیز برخی منابع میانی و متأخر که به ذکر تاریخ قتل عمر بن خطاب یا تاریخ شروع خلافت عثمان پرداختهاند در پی آمده است:
- الطبقات الكبرى (ابن سعد، ٢٣٠ق)، ج٣، ص٣٦٤ و ٣٦٥؛
- تاریخ خليفة بن خياط (٢٤٠ق)، ص١٠٩؛
- التاريخ الصغير (بخاري، ٢٥٦ق)، ج١، ص٧٥؛
- أنساب الأشراف (بلاذري، ٢٧٩ق)، ج١٠، ص٤٣٩؛
- تاريخ اليعقوبي (٢٨٤ق)، ج٢، ص١٥٩؛
- المعجم الكبير (طبراني، ٣٠٦ق)، ج١، ص٧٠، ح٧٢، ٧٣ و ٧٤؛
- تاريخ الطبري (٣١٠ق)، ج٣، ص٢٦٥ و ٢٦٦؛
- همان، ج٤، ص١٩٣؛
- التنبیه والإشراف (معسودي، ٣٤٦ق)، ص٢٥٠ و ٢٥٣؛
- مروج الذّهب (مسعودي، ٣٤٦ق)، ج٢، ص٣٠٤ و ٣٣١؛
- مسار الشيعة (شيخ مفيد، ٤١٣ق)، ص٢٣؛
- الإستيعاب (ابن عبد البر، ٤٦٣ق)، ج٣، ص١١٥٢؛
- تاريخ مدينة دمشق (ابن عساكر، ٥٧١ق)، ج٤٤، ص٤٦٤ و ٤٦٧؛
- الكامل في التاريخ (ابن أثير، ٦٣٠ق)، ج٣، ص٥٢؛
- وفيات الأعيان (ابن خلكان، ٦٨١ق)، ج٣، ص٤٣٩؛
- العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (علي بن يوسف حلي(برادر علامه حلي)، حدود ٧٠٥ق)، ص٣٢٨؛
- الوافي بالوفيات (صفدي، ٧٦٤ق)، ج٢٢، ص٣٠٤؛
- البداية والنهاية (ابن كثير، ٧٧٤ق)، ج٧، ص١٥٥ و ١٥٦؛
- مجمع الزوائد (هيثمي، ٨٠٧ق)، ج٩، ص٧٩؛
- فتح الباري (ابن حجر عسقلاني، ٨٥٢ق)، ج٩، ص١٥؛
- المصباح (جُنة الأمان الواقية وجَنة الإيمان الباقية) (شيخ إبراهيم كفعمي،٩٠٥ق)، ص٥١١ و ٥١٥؛
- بحار الأنوار (علامه مجلسي، ١١١١ق)، ج٥٥، ص٣٧٢؛
- الكُنى والألقاب (شيخ عباس قمي، ١٣٥٩ق)، ج٣، ص١٦٧؛
- مستدرك سفينة البحار (شيخ علي نمازي شاهرودي، ١٤٠٥ق)، ج٢، ص٢١٦.
@Yusufi_Gharawi
●گزارش ایکنا از نشست رونمایی از بازنویسی كتاب مقتل «قمقام زخار و صمصام بتار»
در ابتدای این نشست آیتالله محمدهادی یوسفی غروی، استاد تاریخ اسلام حوزه علمیه، در مورد چگونگی تألیف کتاب قمقام زخار و صمصام بتار گفت:
فرهاد میرزا از والیان عالم و دانشمند در دوره فتحعلی شاه قاجار در منطقه کرمانشاه بود؛ در آن دوره مجالس عزاداری امام حسین(علیه السلام) با حضور وی و بزرگان و عالمان از جمله عالمان اهل سنت برگزار میشد. واعظان و منبریها که عمدتاً دانش زیادی نداشتند مطالب بیپایه و سستی را در مجالس به عنوان روضه میخواندند که گاهی موجب وهن شیعه در نزد اهل سنت میشد؛ همین موضوع سبب شد تا فرهاد میرزا از یکی از منبریها که مطالب سستی را بیان کرده بود انتقاد کند و او هم پاسخ داد که شما متنی را معیّن کنید و بگویید ما در منبر چه بگوییم ما هم تبعیت میکنیم. فرهاد میرزا به فکر تألیف این اثر افتاد و تلاش کرد که براساس مصادر و منابع شیعه و غیرشیعه معتبر، مقتلی بنویسد.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه فرهاد میرزا از چند زبان از جمله عربی، فارسی، انگلیسی و فرانسوی آگاهی داشت، اظهار کرد:
در یکی از سفرهای وی به حج و کربلا و در راه بازگشت (از طریق دریا) در حالی که تربتی را به عنوان هدیه به او داده بودند، دریا دچار طوفان و تلاطم امواج شد و همین مسئله سبب شد تا وی نیت کرد که اگر عمری باقی ماند کتاب قمقام را به پایان برساند. فرهاد میرزا خودش در مورد این حادثه بیان کرده است که چون خویش را در چهار موج بلا (در وسط دریا) دیدم، دست توسل به دامان ائمه زدم و نیت کردم که اگر عمری باقی ماند این کتاب را تمام کنم؛ در وسط دریای مواج، از تربت امام حسین(ع) به دریا ریختم و همان گاه امواج از تلاطم بازایستاد.
ادامۀ گزارش: https://iqna.ir/fa/news/3917237
.
@Yusufi_Gharawi
❖ ریشه یابی برخی جملات منسوب به امام حسین(علیه السلام)
«إنْ كان دينُ محمدٍ لَمْ يَستقِمْ إلا بقتلي، يا سُيوف خُذيني»
«إنّ الحياةَ عقيدةٌ وجِهادٌ»
این دو جمله علیرغم آنچه مشهور است که بعنوان سخنانی از امام حسین(علیه السلام) به ایشان نسبت داده میشود اما در واقع بریدههایی است از دو شعر، از دو شاعر متأخر.
● معنای جملۀ اول اینست: «اگر دین پیامبر برپا نمیگردد مگر با کشتن من، ای شمشیرها مرا بگیرید!»
این جمله، بیت شعری است از مرحوم ملّا محسن أبوالحَب کربلایی1️⃣، یکی از خطبای منبری که معاصر حاج سید مهدی بحرالعلوم بوده و دیوان اشعارش هم چاپ شده.
مرحوم حاج سید محسن امین عاملی در «الدرّ النضيد في مراثي السبط الشهيد» که اشعاری از 150 دیوان در آن گلچین کرده این قصیدۀ مرحوم ابوالحبّ را نیز آورده است.
در کتاب «مَعالي السبطين» اثر شیخ محمد مهدی حائری مازندرانی نیز بسیاری از اشعار میرزا محسن أبوالحَب کربلایی آورده شده.
در این قصیده تصویری از امام(علیه السلام) ترسیم میشود که انگار نفس امام آمادۀ معرکه و قتال نبوده و امام با خود کلنجار میرفته است. به همین خاطر بعضی از علما به معنای این شعر اشکال نمودهاند.
ابیات منتهی به جملۀ مشهور، چنین است:
في يوم ألقى للمهالكِ نفسَه * كيما تكون وقايةً للدين
وبيوم قال لنفسه من بعد ما * أدّى بها حقّ المعالي بِيني
أعطيتُ ربي موثقاً لا ينقضي * إلا بقتلي فاصعدي وذريني
إن كان دينُ محمدٍ لمْ يستقمْ * إلا بقتلي يا سيوفُ خُذيني
● و اما جملۀ دوم: «إنّ الحیاةَ عقیدةٌ وجِهادٌ»
این جمله نیز مصرعی است از یک بیت از یک شاعر سنی مصری، بنام احمد شوقي2️⃣.
بیت کاملش اینست:
قِفْ دونَ رأيك في الحیاة مجاهداً *** إنّ الحیاةَ عقیدةٌ وجِهادٌ3️⃣
یعنی: بر سر رأی و عقیدۀ خویش مجاهد و رزمنده بایست که [ارزش و حقیقتِ] زندگی، عقیده داشتن و جهاد [در راه آن عقیده] است!
در پایان کتاب «سُموُّ المعنی في سمو الذات أو أشعةٌ من حياة الحسين» اثر شیخ عبدالله العلايلي4️⃣ نیز چند قصیده در رثای امام حسین(علیه السلام) [و بعنوان زبان حال ایشان] آمده است که یکی از آنها همین قصیده است.
حتی مرحوم امام خمینی هم یکبار این جمله را نقل نمود و به اشتباه آن را به امام حسین(علیه السلام) نسبت داد. اما مرحوم شهید دکتر مفتح در بزرگداشت مرحوم شهید مطهری میگفت: «شهید مطهری اصرار عجیبی داشت که بگوید این جمله نه از امام حسین(ع) است و نه از هیچ معصوم دیگری. و وقتی از ایشان سؤال شد که چه ضرورتی دارد بر نفی این جمله اصرار کنید؟ فرمود: چون انحراف فکری بوجود میآورد و دستاویز گروههای منحرف شده است»5️⃣.
به قول مرحوم میرزای نوری و شهید مطهری، برای برخی سادهانگارها یکی از بهترین ملاکهای مستند بودن یک کلام به معصوم، زیباییِ آن کلام است. و اصولاً طرز فکری در میان شیعه رواج دارد که میگویند مگر امکان دارد فلان خبر با این زیبایی در بیان از امام معصوم نباشد؟! یا مثلاً میگویند این حرف با این بلاغت جز از امام معصوم نمیتواند صادر شود!. این طرز فکر اشتباه است و منشأش ضعف بلاغتِ خود این افراد و نرسیدنشان به مراد نهاییِ آن عبارات است.
📓 مجموعۀ مصاحبهها:
(ص1، پینوشتها در صفحۀ بعد)
@Yusufi_Gharawi
(ص2)
ــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
1️⃣ شيخ محسن حويزى حائرى آلِ ابى الحَبّ (1235- 1305ق)، از خطبا و شعراى شيعه و صاحب ديوان شعرى بنام "الحائريات" است. (دائرة المعارف تشيع، زير نظر مرحوم دكتر احمد صدر حاج سيد جوادى و ديگران، تهران، انتشارات مؤسسه دائرة المعارف تشيع، 1372ش، ج1، چاپ دوم، ص137)
2️⃣ أحمد بن علي بن أحمد شوقي بك (1868- 1932م)، كاتب وشاعر مصري يعد من أعظم شعراء العربية في العصور الحديثة، يلقب بأمير الشعراء، مولده ووفاته بالقاهرة، كتب عن نفسه: «سمعت أبي يردّ أصلنا إلى الأكراد فالعرب».
3️⃣ رواج این عبارت در عالم عربی بدون انتساب آن به امام حسین(عليه السلام) است، و شروعش از دو جریدۀ عربی بود که در بالای صفحۀ اول زیر نام جریده، این عبارت را بعنوان شعارشان منتشر کردند. یکی جریدۀ مصری «الجهاد» به سردبیری محمد توفیق دیاب از دوستان صمیمی احمد شوقی که گفته میشود اصل سرودن قصیده به درخواست او بوده و از سال 1931م شروع کرد این بیت از قصیده را بعنوان شعار جریده در صفحۀ نخست و همراه با نام شاعر درج کند، و دیگری جریدۀ لبنانی «الحیاة» که تنها مصرع دوم را شعار قرار داد و در سالهای نخست با درج نام شاعر منتشر میکرد و سپس بدون آن.
اما منشأ رواجش در ایران و منشأ نسبت دادنش به امام حسین(عليه السلام)، بر اساس نتیجۀ تحقیق عنایت الله مجیدی در مقالهای بنام: پژوهشی دربارﮤ یک شعار معروف «إن الحیاة عقیدة وجهاد»، گویا از دو کتاب ذیل است:
- زندگانی حضرت خامس آل عبا ابی عبدالله الحسین(عليه السلام)، ابوالقاسم سحاب ، 1371ق، 1330ش، ص119.
- زندگانی امام حسین(عليه السلام)، زینالعابدین رهنما، 1345ش، ج1، ص182 و 378.
4️⃣ عبدالله العلايلي، متولد بيروت، 1914- 1996م، اهل تسنن و فارغ التحصیل جامعة الأزهر. اولین نشر این کتاب در سال 1939م، و گویا اولین جایی است که این بیت شعر را در مورد امام حسین(عليه السلام) بکار برده که گرچه بشکل زبان حال آورده اما بسا خوانندگان کتاب از زبان حال بودن آن غفلت کرده و آن را به امام نسبت دادهاند و بخاطر سلیس و روان بودش رواج پیدا کرده.
5️⃣ مضمون بیان و استدلال مرحوم شهید مطهری:
این جملۀ «إنّ الحیاةَ عقیدةٌ وجِهادٌ» که چهل پنجاه سال است در دهانها افتاده و به امام حسین(عليه السلام) نسبت داده میشود، نه سند دارد و نه معنایش درست است.
اینکه گفته شود ارزش و قداست زندگی انسان به اینست که یک عقیده و ایمانی داشته باشد و در راه آن منتهای کوشش و تلاشش را کند و برای آن بجنگد، با مکتب اسلام همخوانی ندارد، زیرا عقیده ممکن است باطل باشد. در اسلام حرف از مطلق عقیده و ایمان نیست بلکه حرف از «حق» است و ارزش زندگی انسان اینست که عقیدۀ حق و توحید را پیدا و به آن اقرار و در راه آن جهاد کند. همۀ مکاتب همینطور است که «عقیده و جهاد» است، اما قرآن نمیگوید «عقیده و جهاد» بلکه میگوید «عقیده و ایمان به حق، و عمل صالح». و عمل صالح یعنی جهاد و کوشش در راه حق، نه در راه هر عقیده و ایمانی. و بسا اولین جهاد انسان، جهاد با خود عقیدهاش باشد.
رک: انسان كامل، تحت عنوان "توصیهاى به جوانان"، و سخنرانی شهید مفتح در تاریخ 17 اردیبهشت 1357 در دانشکده الهیات دانشگاه تهران بمناسبت بزرگداشت هفتمین شب شهادت استاد مطهری.
@Yusufi_Gharawi
🔺 شروع رواج جملۀ «إن الحياة عقيدة وجهاد» از دو جریدۀ عربی بود که در بالای صفحۀ اول زیر نام جریده، این عبارت را بعنوان شعارشان منتشر کردند. یکی جریدۀ مصری «الجهاد»، و دیگری جریدۀ لبنانی «الحیاة».
جزئیات بیشتر در: https://t.me/Yusufi_Gharawi/412.
@Yusufi_Gharawi
▪️کیفیت شهادت حضرت عباس(علیه السلام)
در روز عاشوراء هنگامی که همۀ یاران امام به شهادت رسیده بودند و تنها حضرت عباس(علیه السلام) مانده بود تشنگی بر امام حسین(علیهالسلام) شدت گرفت، پس امام به سمت فرات حرکت کرد و حضرت عباس در جلوی ایشان حرکت نمود.
سواره نظامهای سپاه ابن سعد -لعنه الله- به ایشان حمله کردند و بین دو برادر فاصله انداختند و حضرت عباس(علیه السلام) را محاصره کردند، و یک نفرشان که از قبیلۀ بنی دارم بود راجع به امام به همراهانش فریاد زد:
ای وای بر شما! بین او و فرات قرار بگیرید و نگذارید به آب برسد!
امام حسین(علیه السلام) گفت: خدایا تشنهاش گردان!
آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به امام انداخت و تیر به چانه ایشان اصابت کرد.
امام حسین(علیهالسلام) تیر را درآورد و دستانش را زیر چانه گرفت و هنگامی که کف دستانش پر از خون شد آن را ریخت و سپس فرمود: خدایا! به تو شکایت میبرم از آنچه با فرزند دختر پیامبرت میکنند!
سپس امام به سوی خیمه ها برگشت در حالیکه تشنگی بسیار بر او شدت گرفته بود.
حضرت عباس(علیه السلام) در آن محاصره به تنهایی با آنان مبارزه نمود تا آنکه زخمهای بسیار برداشته و توانایی حرکت نداشت، در این وضعیت دو نفر بنامهای زید بن رقاد جَنبی و حُکیم بن طفیل سنسی پیش رفته و متولی قتل حضرت شدند.
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 6: 181،
مقتل سیدالشهداء(ع) (ترجمۀ فارسی بخش مربوط به امام حسين(ع) از موسوعه): 162.
از:
الإرشاد 2: 109، 110.
@Yusufi_Gharawi
Rebaat_Ayene_E9~1.mp3
23.3M
❖ عاشورا خوانی۱
توسط: آیتالله محمدهادی یوسفیغروی
كاری از: نشریه چند رسانهای رِباط
تدوین: فائزه حسنی
راوی: کوروش اسکندری
https://t.me/rebaatmagazine/49
@Yusufi_Gharawi
▪️يوم عاشوراء ومفتريات بني أمية في فضل هذا اليوم
إن يوم العاشر من شهر محرم الحرام يوم استشهد فيه الإمام الحسين(عليه السلام) وهو يوم المصيبة والحزن لأهل بيت النبي(صلّى الله عليه وآله) وشيعتهم.
وينبغي للشيعة أن يمسكوا فيه عن السعي في حوائج دنياهم وأن لا يدخروا فيه شيئاً لمنازلهم وأن يتفرغوا فيه للبكاء والنياح وذكر المصائب وأن يقيموا مآتم الحسين(عليه السلام) كما يقيمونه لأعزِّ أولادهم وأقاربهم وأن يزوروه بزيارة عاشوراء وأن يجتهدوا في لعن قاتليه قائلاً ألف مرة:
اللّهُمَّ العَنْ قَتَلَةَ الحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلام.
وليعزّ بعضهم بعضاً قائلاً:
أَعْظَمَ اللهُ أجُورَنا بِمُصابِنا بِالحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنْ الطَّالِبِينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِمامِ المَهْدِيّ مِنْ آلِ مُحَمَّد عَلَيْهِمُ السَّلامُ.1️⃣
والأحسن أن لا يصام اليوم التاسع والعاشر وإنما ينبغي الإمساك عن الطعام والشراب في اليوم العاشر من دون نية الصيام وأن يفطروا في آخر النهار بعد العصر بما يقتات به أهل المصائب كاللبن الخاثر والحليب ونظائرهما، لا بالأغذية اللذيذة، وأن يلبسوا ثياباً نظيفة ويحلوا الإزرار ويكشطوا الأكمام على هيئة أصحاب العزاء2️⃣.
فإن بني أمية كانت تصومهما شماتة بالحسين(عليه السلام) وتبرّكاً بقتله وقد افتروا على رسول الله(صلّى الله عليه وآله) أحاديث كثيرة وضعوها في فضل هذين اليومين وفضل صيامهما.
وقد روي من طريق أهل البيت(عليهم السلام) أحاديث كثيرة في ذم الصوم فيهما لا سيما في يوم عاشوراء3️⃣.
وكانت أيضاً بنو أُمية(لعنة الله عليهم) تدخر في الدار قوت سنتها في يوم عاشوراء،
ولذلك روي عن الإمام الرضا(صلوات الله وسلامه عليه) قال:
«من ترك السعي في حوائجه يوم عاشوراء قضى الله له حوائج الدنيا والآخرة، ومن كان يوم عاشوراء يوم مصيبته وحزنه وبكائه جعل الله يوم القيامة يوم فرحه وسروره، وقرت بنا في الجنة عينه، ومن سمى يوم عاشوراء يوم بركة وادَّخر لمنزله فيه شيئاً لم يبارك له فيما ادَّخر وحشر يوم القيامة مع يزيد وعبيد الله بن زياد وعمر بن سعد.»4️⃣
فما يروى في فضل يوم عاشوراء من الأحاديث مجعولةٌ مفتراةٌ على رسول الله(صلّى الله عليه وآله).
وكما روى الشيخ الصدوق(قدس سرّه) عن جبلة المكية قالت: سمعت ميثم التمار(قدّس الله روحه) يقول:
والله لتقتل هذه الأمة ابن نبيها في المحرم لعشرة تمضي منه وليتخذن أعداء الله ذلك اليوم يوم بركة وإن ذلك لكائن قد سبق في علم الله تعالى، أعلم ذلك بعهدٍ عهَده إليّ مولاي أمير المؤمنين(عليه السلام).
إلى أن قالت جبلة: فقلت: يا ميثم وكيف يتخذ الناس ذلك اليوم الذي يقتل فيه الحسين(عليه السلام) يوم بركة؟!
فبكى ميثم(رضي الله عنه) ثم قال:
سيزعمون لحديث يضعونه أنه اليوم الذي تاب الله فيه على آدم وإنما تاب الله على آدم(عليه السلام) في ذي الحجة،
ويزعمون أنه اليوم الذي أخرج الله فيه يونس(عليه السلام) من جوف الحوت وإنما كان ذلك في ذي القعدة،
ويزعمون أنه اليوم الذي استوت فيه سفينة نوح(عليه السلام) على الجودي وإنما استوت في العاشر من ذي الحجة،
ويزعمون أنه اليوم الذي فلق الله فيه البحر لموسى(عليه السلام) وإنما كان ذلك في ربيع الأوّل.5️⃣
وحديث ميثم هذا كما رأيت قد صرح فيه تصريحاً وأكّد تاكيداً أن هذه الأحاديث مجعولة مفتراة على المعصومين(عليهم السلام). وهذا الحديث هو أمارة من أمارات النبوة والإمامة، ودليل من الأدلة على صدق مذهب الشيعة وطريقتهم، فالإمام(عليه السلام) قد أنبأ فيه جزماً وقطعاً بما شاهدنا حدوثه حقاً فيما بعد من الفرية والكذب رأي العين.
📚 منهاج الحياة في الأدعية والزيارات عن أهل البيت الهداة(عليهم السلام والتحيات): 226
ــــــــــــــــــــ
1️⃣ كامل الزيارات: 193، مصباح المتهجد: 772.
2️⃣ مصباح المتهجد: 782.
3️⃣ وسائل الشيعة 10: 459.
4️⃣ عيون أخبار الرضا(ع) 1: 298، وأماليه: 129، وعلل الشرائع 1: 227.
5️⃣ أمالي الصدوق: 126 م27 ح1، وعلل الشرائع 1: 227.
@alYusufi_alGharawi
2_5357172661749287292.mp3
9.1M
❖ عاشورا خوانی٢
توسط: آیتالله محمدهادی یوسفیغروی
كاری از: نشریه چند رسانهای رِباط
تدوین: فائزه حسنی
مجری: کوروش اسکندری
انتخاب و تنظیم مداحی: متین رضوانیپور
@Yusufi_Gharawi
❖ انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن شیکاگو
در برنامۀ این جمعۀ خود، علاقمندان را به سخنرانی
آية الله محمدهادی یوسفی غروی
دربارۀ مستندات تاریخی حرکت امام حسین(علیه السلام) و واقعه عاشورا در منابع متقدم تاریخی
دعوت مینماید.
«پخش سخنرانی از طریق نرمافزار زوم در لینک زیر»
جمعه، ١٥ محرم ١٤٤٢، ۱٤ شهریور ۱٣۹۹، ٤ سپتامبر ٢٠٢٠
ساعت ۹:۱٠ شب به وقت شیکاگو
ساعت ۱٠:۱٠ شب به وقت شرق آمریکا
ساعت ۷:۱٠ شب به وقت غرب آمریکا
ساعت ٦:٤٠ صبح شنبه (١٥ شهریور) به وقت تهران
شروع برنامه با قرائت زیارت عاشورا
لینک پخش سخنرانی:
👉🏻 https://northwestern.zoom.us/j/947854860
SMA’s Zoom Meeting ID: 947-854-860
(برای نصب نرمافزار زوم بر روی دستگاهتان میتوانید از طریق همین لینک اقدام نمایید.)
@Yusufi_Gharawi
❓سؤالهای مطرح شده از سوی انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن شیکاگو:
1- همانطور که مطلعید در پنجاه سال گذشته طیف متنوعی از نظرات درباره انگیزه حرکت امام حسین(علیه السلام) ارائه شده است؛
از تشکیل حکومت بدون علم به سرانجام تا حرکتی سیاسی و مدنی و شهادتگرایانه برای مشروعیت زدایی از امویان گرفته تا حتی انگیزه فرار.
نظر محققانه شما با تکیه بر منابع کهن در این باره چیست؟
2- نحوه شهادت حضرت عباس(علیه السلام) چگونه بوده است؟
آیا دو دست ایشان قطع شد؟
آیا ایشان در روز عاشورا هم به سوی آب رفتند؟
آیا موفق به آوردن آب شدند؟
کهنترین متون تاریخی و حدیثی درباره شیوه شهادت ایشان چه می گویند؟
3- درباره شخص ابومخنف و گرایشهای مذهبی او صحبت بفرمایید؛
آیا او شیعه بود یا متشیع؟
آیا او از اصحاب امام صادق(علیه السلام) بود؟
آیا روشی برای راست آزمایی تاریخی نقل وی وجود دارد؟
آیا طبری همه مقتل او را در تاریخ خود آورده یا گزینشی عمل کرده است؟
4- درباره سرنوشت و محل دفن حضرت زینب(علیها السلام) و دیگر بانوان اسیر از اهل بیت(علیهم السلام) لطفا توضیح بفرمایید.
@Yusufi_Gharawi
2_5384609136174434662.mp3
41.78M
❖ بیان مستندات تاریخی حرکت امام حسین(علیه السلام) و واقعه عاشورا در منابع متقدم تاریخی
در پاسخ به سؤالهای مطرح شده از سوی انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن شیکاگو
(١٦ محرم ١٤٤٢، ١٥ شهریور ۱٣۹۹)
@Yusufi_Gharawi
▪️وفاة الإمام السجّاد(عليه السّلام)
مرّ الخبر عن عدم اكتراث الحُجّاج بهشام وانفراجهم للإمام السجّاد(عليه السّلام)، وأنّ كثيراً منهم كان من حُجّاج العراق الفارّين من الحَجاج، وأن الوليد أمر بردّهم إليه عموماً وخصّ منهم سعيد بن جبير، وجاء فيه عن الصادق(عليه السّلام) قال: كان يأتمّ بعلي بن الحسين(عليه السّلام) وما كان سبب قتل الحَجّاج له إلّا على هذا الأمر!1️⃣
والحَجّاج إنّما قتله بإرسال الوليد إيّاه إليه لذلك؛ فلو كان قتله له لائتمامه بعلي بن الحسين(عليه السّلام) فلا بُعد فيما جاء أنّ الوليد سمّ الإمام(عليه السّلام).2️⃣
❖ من وصاياه الأخيرة
روى ابن الصبّاغ المالكي قال: دخل جماعة على عليّ بن الحسين(عليه السّلام) عائدين له، فقالوا له: كيف أصبحت يابن رسول اللّه فدتك أنفسنا؟
قال: في عافية، واللّه المحمود على ذلك.
ثمّ قال لهم: كيف أصبحتم أنتم جميعاً؟
قالوا: أصبحنا واللّه يابن رسول اللّه لك وادّين محبّين.
فقال: من أحبّنا للّه تعالى أدخله اللّه ظلاً ظليلاً يوم لا ظلّ إلّا ظلّه، ومن أحبّنا يريد مكافأتنا كافأه اللّه عنّا بالجنة، ومن أحبّنا لغرض دنيا آتاه اللّه رزقه من حيث لا يحتسب.3️⃣
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 6: 519– 521.
ــــــــــــــــــــ
1️⃣ اختيار معرفة الرجال: 119، ح190.
2️⃣ عن الصدوق في مناقب الحلبي 4: 189، وفي دلائل الإمامة: 80.
3️⃣ الفصول المهمّة: 218.
@alYusufi_alGharawi