eitaa logo
پژوهش‌های تاریخ اسلام
3.2هزار دنبال‌کننده
226 عکس
29 ویدیو
10 فایل
مرکز پژوهش های تاریخ اسلام لینک دعوت به کانال: @chsiqs قم، خیابان دورشهر، روبروی کوچه ۲۱ تلگرام: https://t.me/chsiqs جهت ارتباط با ادمین: @Chsi_qs نکات تاریخی که توسط ادمین در کانال گذاشته می شود، به معنای موافقت مرکز با مضمون آن نکات نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
پروندۀ کشف یادگارنوشتۀ منسوب به امام رضا (ع) در مسجد جامع ساوه 🔵 گزارش تصویری از کشف یادگارنوشته در مسجد جامع ساوه و توضیحات استاد شیخ الحکمایی ⚫️ فایل پی دی اف یادداشت استاد شیخ الحکمایی درباره این یادگارنوشته در فصلنامۀ گزارش میراث 🔵 امام رضا (ع) به هیچ وجه از قم و اطراف آن عبور نکرده است! (دیدگاه استاد یوسفی غروی) ⚫️ فایل صوتی نشست علمی نقد و بررسی یادگارنوشتۀ نویافتۀ منسوب به امام رضا (ع) در مسجد جامع ساوه 🔵 فایل متنی سخنان استاد شیخ الحکمایی در نشست نقد و بررسی یادگارنوشتۀ نویافته منسوب به امام رضا (ع) در مسجد جامع ساوه ⚫️ آیا یادگارنویسی در مسجد دور از شأن امام رضا (ع) است؟ 🔵 آیا مسیر معروف حرکت امام رضا (ع) انتساب این یادگارنوشتۀ جدید به امام رضا (ع) را منتفی می‌کند؟ دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
هدایت شده از مُستَبین
داستان تبریک ربیع ⛔️ تبریک حلول ماه ربیع الاول که هر ساله رونق بیشتری می‌گیرد و در سطح وسیع در رسانه‌ها و پیام‌رسان‌ها مرسوم شده است، هیچ معنا و دلیلی ندارد. ⏰ ربیع الاول هم ماهی از ماه‌های خداست و تفاوتی با دیگر ماه‌ها ندارد 🌓 إنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏ منتهی مطلبی که هست چون ما رسم کرده‌ایم دو ماه سیاه‌پوشی و عزاداری کنیم و همه برنامه‌های جشن و شادی ـ هر چند بدون حرمت‌شکنی و با احترام به ساحت اهل‌بیت باشد ـ‌ تعطیل کرده‌ایم و تصور می‌کنیم که این روش اهل‌بیت بوده است؛ وقتی دو ماه تمام می‌شود گویی اتفاق تازه‌ای افتاده و ماه شادی آغاز شده است! 🏴 اگر اهل‌بیت برنامه‌ای برای عزا داشته‌اند بر سیدالشهدا بوده و بس. پس نیازی به تبریک ماه ربیع نبوده و نیست. @Mostabin 📚 در معارف دینی هم چیزی به نام تبریک ربیع نداریم و چند سال اخیر محققان بیان کرده‌اند که داستان آن حدیث بشارت به ماه ربیع، اشتباهی از ماه آذار رومی بوده و داستانی مربوط به ابوذر است و ربطی به ربیع ندارد (بنگرید به متن شماره 36 مستبین). ❌ همچنین است خرافه شب‌گردی و کوبیدن درهای هفت یا چهل مسجد و سیاه کردن و تخریب در و دیوار مساجد با شمع تا صبح اول ربیع!! ✅ بله؛ بنا به نقل شیخ طوسی در مصباح (ذیل اعمال ربیع) حادثه مهم یعنی خوابیدن امیرالمؤمنین علی(ع) به جای رسول‌خدا برای هجرت که از فضائل و افتخارات آن‌حضرت به شمار می‌رود؛ در شب اول ربیع الاول رخ داده و جای آن دارد که این شب و روز بخاطر این رویداد گرامی داشته شود. در ایتا https://eitaa.com/Mostabin در تلگرام https://t.me/AlMostabin
بر اساس نقل ابومخنف و قدیمی‌ترین رساله‌ای که در باب تاریخ وفات و شهادت معصومان نگاشته شده است، دوم ربیع الاول روز رحلت پیامبر (ص) است استاد یوسفی غروی: این تاریخ که نزد ما شیعه در ایران 28 صفر شهرت پیدا کرده است، تنها بر اساس گفته مرحوم شیخ مفید در کتاب «ارشاد» است، در حالی که با مراجعه به منابع تاریخی کهن می‌بینیم که 28 صفر را به عنوان روز سنگین شدن بیماری حضرت و بستری بودن کامل حضرت عنوان می‌کنند. برادر محقق آقای حسینی جلالی در کتاب «تاریخ اهل البیت(ع)» بر اساس کهن‌ترین تاریخ راجع به تواریخ زندگانی ائمه(ع) که منسوب به نصر بن علی جهضمی از اصحاب حضرت رضا(ع) است، این مسئله را تحقیق کرده‌اند، هر چند که این مطلب سابقاً به نام ابن ابی‌الثلج بغدادی و یا به نام ابن‌خشّاب بغدادی (که در قرن سوم و چهارم و حدود 200 سال بعد از نصر بن علی جهضمی می‌زیسته‌اند)، منتشر می‌شد. این‌ها در واقع راویان همان کتاب نصر بن علی جهضمی از اصحاب امام رضا(ع) بوده‌اند که رویدادهای زندگی امامین عسکریین(ع) را به آن اضافه کرده‌اند. در هر صورت، در این قدیمی‌ترین رساله در باب زندگی و تواریخ ولادت‌ها و شهادت‌ها و رحلت‌های معصومین(ع) و اسماء و القاب محل وفات و محل دفن آنان، تاریخ رحلت پیغمبر اکرم(ص) دوم ماه ربیع‌الاول ذکر شده است و این قول ارجح به نظر می‌رسد. ابومخنف به نقل از مشایخ انصار در مدینه همان دوم ماه ربیع الاول را به عنوان روز رحلت پیامبر(ص) نقل می‌کند و این یعنی حدود چهار روز روزهای سخت شدن بیماری حضرت رسول(ص) و بستری بودن ایشان بوده است. همچنین درباره خطبۀ کوتاهی که گفته می‌شود پیغمبر (ص) در مسجد مدینه خوانده و از مردم حلالیت طلبیده قصاص یکی از افراد را مطالبه کرده است باید گفت روایت معتبری دال بر اینکه پیغمبر(ص) چنین خطبه‌ای خوانده نداریم و علاقه‌مندان می‌توانند برای مطالعۀ بیشتر در این باب به جلد سوم کتاب «موسوعة التاریخ الاسلامی» رجوع کنند (به نقل از سایت راسخون) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
تصویر بخش مربوط به تاریخ رحلت پیامبر (ص) از کتاب «تاريخ أهل البيت نقلا عن الأئمة عليهم السلام‌» که روز رحلت ایشان دوم ربیع الاول دانسته شده است. کتاب «تاريخ أهل البيت نقلا عن الأئمة عليهم السلام‌» که به گفتۀ استاد یوسفی غروی کهن‌ترین کتاب درباره تاریخ ولادت و شهادت و رحلت معصومان است با تحقیق استاد محمدرضا حسینی جلالی از سوی انتشارات آل البیت منتشر شده است.
نمونه صفحات.pdf
4.26M
بیست صفحۀ ابتدایی کتاب «تاریخ‌یار: درآمدی بر پژوهش در تاریخ اسلام» نوشتۀ محمدصادق حسین‌زاده، کاری از مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری نشر نگاه معاصر چاپ اول: تابستان 1402 288 صفحه
مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری انتشارات نگاه معاصر منتشر کرد: 🛑 تاریخ‌یار: درآمدی بر پژوهش در تاریخ اسلام 🛑 نویسنده: محمدصادق حسین‌زاده چاپ اول: تابستان 1402 288 صفحه این کتاب در دو بخش «منطق پژوهش» و «آسیب‌شناسی تاریخی» سامان یافته است. در بخش اول، با تفصیل، منطق پژوهش و نحوۀ مواجهۀ درست با مسئلۀ پژوهش تبیین می‌شود. در بخش دوم ابتدا آفات و آسیب‌هایی که گزارش‌های تاریخی بدان دچار شده‌اند تشریح می‌شود تا کسی که می‌خواهد وارد میدان پژوهش در تاریخ اسلام شود، بداند با چه مشکلاتی در این عرصه روبه‌روست. سپس پاره‌ای از مهم‌ترین آسیب‌های روشی که پژوهشگران بدان مبتلا شده‌اند، به خواننده گوشزد می‌شود تا پژوهش خود را از چنین آسیب‌هایی دور نگه دارد. از طرف دیگر چون تاریخ‌پژوهی هم جنبۀ نظری دارد و هم جنبۀ عملی، برای اینکه مسائلی که در تبیین منطق پژوهش و همچنین در آسیب‌های تاریخی بیان می‌شود، صرفاً انتزاعی و فرضی نباشد، در سراسر کتاب کوشش شده با رویکردی تطبیقی برای هر مسئلۀ نظری مثال‌های متعدد تاریخی آورده شود تا خواننده به طور ملموس با مطالب مطرح‌شده آشنا شود و ارتباط برقرار کند. بیست صفحۀ نخست کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید. برای تهیۀ کتاب به کتابفروشی‌های سراسر کشور مراجعه کنید. همچنین می‌توانید از طریق کتابفروشی شهر (به صورت حضوری در قم و ارسال به سراسر کشور) با شمارۀ تماس 02537744015 به خرید کتاب اقدام نمایید. دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
🔸 «عاش سعیداً ومات سعیداً» 🔸 بزرگداشت مرحوم علامه محقق آیة الله سید محمدمهدی موسوی خرسان‌ قدس سره با سخنرانی: ▫️ آیة الله یوسفی غروی ▫️ حجة الإسلام والمسلمین رضا مختاری ▫️سید محمد طباطبائی یزدی ▫️ دکتر عبدالحسین طالعی سه‌شنبه، 28 شهرویر 1402 ش. ساعت 7:30 شب قم، میدان رسالت، ابتدای خیابان سمیه، شماره 15 بنیاد محقق طباطبائی، سالن میرزا عبدالله افندی @chsiqs
آیا مفاتیح الجنان تألیف شیخ عباس قمی است؟ استاد یوسفی غروی: اصل کتاب مفاتیح از محدث قمی نیست بلکه از شیخ رحمت‌الله کرمانی است ولی چون نظم و نسق آن خیلی زیبا نبود و از سویی گفته شده بود که برخی مطالب اعتباری ندارد لذا شیخ عباس قمی این کتاب را پالایش کرد و نام آن را از «مفتاح الجنان» به «مفاتیح‌ الجنان» تغییر داد. تصویر فوق بخشی از مقدمۀ شیخ عباس قمی بر مفاتیح الجنان است که می‌نویسد: و بعد چنين گويد اين فقير بى بضاعت و متمسك بأحاديث أهل بيت رسالت عليهم السلام عباس بن محمد رضا القمى ختم الله لهما بالحسنى و السعادة كه بعضى از اخوان مؤمنين از اين داعى درخواست نمودند كه كتاب مفتاح الجنان را كه متداول شده بين مردم مطالعه نمايم و آنچه از ادعيۀ آن كتاب كه سند دارد ذكر نمايم و آنچه را كه سندش بنظرم نرسيده ذكر ننمايم و اضافه كنم بر آن بعض ادعيه و زيارات معتبره كه در آن كتاب ذكر نشده پس احقر خواهش ايشان را اجابت نموده و اين كتاب را به همان ترتيب جمع آورده و ناميدم آن را به مفاتيح الجنان و مرتب گردانيدم آن را بر سه باب باب اول در تعقيب نمازها و دعاهاى ايام هفته و اعمال شب و روز جمعه و بعض ادعيۀ مشهوره و مناجات خمس عشره و غيرها باب دوم در اعمال ماههاى سال و فضيلت و اعمال روز نوروز و اعمال ماههاى رومى باب سيم در زيارات و آنچه مناسب آن باب است اميد كه اخوان مؤمنين بر وفق آن عمل نمايند و اين گنه‌كار رو سياه را از دعا و زيارات و طلب مغفرت فراموش نفرمايند. دوستان خود را از طریق لینک زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید:⬇️⬇️ @chsiqs
ربط و نسبت «مفاتیح الجنان» و «مفتاح الجنان» مرحوم استاد مهدی پیشوایی: نگارش كتاب «مفاتيح الجنان» يك اقدام تاريخى و مهم بود كه مرحوم حاج شيخ عباس قمى، محدّث، فقيه و موّرخ بزرگوار در زمان خود انجام داد و از نسل حاضر، شايد كم تر كسى متوجه انگيزه اين اقدام بزرگ مرحوم حاج شيخ عباس قمى باشد. در زمان ايشان، كتاب دعايى بوده به نام «مفتاح الجنان» كه اكنون منسوخ شده و اصلا شايد از نسل حاضر كم تر كسى بداند كه چنين كتابى وجود داشته است. خود مرحوم حاج شيخ عباس قمى در كتاب مفاتيح الجنان در ذيل «زيارت وارث (زيارت هفتم امام حسين(عليه السلام))» متعرّض اين مسأله مى شود كه انگيزه تأليف كتاب مفاتيح الجنان اين بوده كه در كتاب «مفتاح الجنان» دعاهاى مجعول زيادى وجود داشته، يا زيارت نامه هاى مجعولى بوده كه براى هركدام ثواب هاى عجيب و غريب ذكر شده بود; مثلا اين كه اگر كسى فلان دعا (دعاى حُبّى) را بخواند ـ العياذبالله اگر هرگونه كار حرامى انجام داده باشد، همه گناه هانش پاك مى شود; و خداوند به او ثواب هفتاد هزار پيامبر، هفتاد هزار زاهد، هفتاد هزار شهيد و هفتاد هزار نمازگزار مى دهد!! و ... چنين مسائلى چه قدر براى مردم بدآموزى دارد و چه قدر مردم را به طرف فساد مى كشاند! مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى بيند كه نبايد فقط از اين كتاب انتقاد كرد. چه قدر مى شود با گفتن، مردم را متوجه ضعف اين كتاب كرد؟ به همين دليل، كتابى شبيه همين كتاب مى نويسد به نام «مفاتيح الجنان»، اما بسيار بهتر و جامع‌تر، و آن را به بازار عرضه مى كند. با آمدن اين كتاب، «مفتاح الجنان» از گردونه خارج مى شود. ايشان با احاطه و با مهارت و دانشى كه داشت، كتاب «مفاتيح الجنان» را با سليقه اى زيبا نگاشت. اكنون سال هاست اين كتاب در همه قفسه ها در مساجد و زيارتگاه ها، در كنار قرآن مجيد قرار دارد (برگرفته از مقالۀ «گزارشی از نگارش و تدوین مقتل جامع سید الشهدا») دوستان خود را از طریق لینک زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید:⬇️⬇️ @chsiqs
فرق انتحال و اقتباس و اقتباسی بودن عنوان کتاب «مفاتیح الجنان» استاد محمد اسفندیاری: شك نيست كه ميان انتحال و اقتباس بايد تفاوت گذاشت. يكى از نويسندگان معاصر در تفاوت انتحال و اقتباس, تشبيه هنرمندانه اى به كار برده كه گفتنى است: عمل نويسنده اى كه اقتباس مى كند, مانند عمل زنبور عسل است كه موادى را از گلها جمع آورى مى كند و به شهد مبدل مـى سـازد, امـّا عمـل نويسنده اى كــه آنچه را ديگران نوشته اند, عيناً در كتاب خود مى آورد, مانند سرقتى است كه مورچه از انبار غله مى كند. اين رو اقتباس, هيچ نقصى نيست و از اعتبار كتاب نمى كاهد. خاصّه اقتباس در عنوان كتاب كه گاهى ـ چنان كه افتد و دانى ـ چاره اى جز آن نيست. زيرا در انتخاب عنوان كتاب, محدوديتهايى وجود دارد كه نويسنده را به تنگنا مى افكند و او را وامى دارد تا از عنوان كتاب ديگران بهره گيرد. چنان كه برخى از كتابها, با اقتباس از عنوان كتاب ديگران انتخاب شده است همچنين بايد اشاره كرد به عنوان كتاب مفاتيح الجنان كه قطعاً اقتباس از عنوان كتاب مفتاح الجنان است و عنوان «مفتاح الجنان» نيز احتمالاً اقتباس از عنوان كتاب «مفتاح الفلاح» شيخ بهائى است. هكذا عنوان «مفتاح الفلاح» احتمالاً از عنوان «فلاح السائل» سيد بن طاووس اقتباس شده است. آنچه اين گفته را قوّت مى بخشد, اين است كه موضوع كليه اين كتابها در دعاست و لابد مؤلف «مفاتيح الجنان», عنوان كتاب «مفتاح الجنان» را, و مؤلف «مفتاح الجنان» نيز عنوان كتاب «مفتاح الفلاح» را, و او نيز عنوان كتاب «فلاح السائل» را ملحوظ داشته است. گفتيم عنوان «مفاتيح الجنان», (قطعاً) اقتباس از عنوان «مفتاح الجنان» است. رهيافت من بدين نكته, براساس توضيح مرحوم شيخ عباس در آغاز كتاب «مفاتيح الجنان» است. وى مى گويد: (بعضى از اخوان مؤمنين از اين داعى درخواست نمودند كه كتاب مفتاح الجنان را كه متداول شده بين مردم مطالعه نمايم و آنچه از ادعيه آن كتاب كه سند دارد ذكر نمايم و آنچه را كه سندش بنظرم نرسيده ذكر ننمايم و … پس احقر خواهش ايشان را اجابت نموده و اين كتاب را بهمان ترتيب جمع آورده و ناميدم آن را به مفاتيح الجنان). مفاتيح الجنان. تصحيح سيد هاشم رسولى محلاتى. ترجمه سيّد احمد طيبى شبسترى. (انتشارات علميه اسلاميه, 1349). ص 24, مقدّمه كتاب. پس همان گونه كه مى نگريم, اساساً كتاب «مفاتيح الجنان», تهذيب كتاب «مفتاح الجنان» است و لذا عنوان آن نيز اقتباس از «مفتاح الجنان» است (برگرفته از مقالۀ «عنوان کتاب و آیین انتخاب آن» نوشتۀ محمد اسفندیاری، می‌توانید مشروح این مطلب را در اینجا بخوانید). دوستان خود را از طریق لینک زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید:⬇️⬇️ @chsiqs
مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام برگزار می‌کند: دومین جلسه از سلسله جلسات بررسی و نقد کتاب 🛑 بررسی تحلیلی روایات نشانه‌های ظهور 🛑 🎙با حضور: 🔵 خدامراد سلیمیان (نویسنده) 🔵 حمیدرضا مطهری (ناقد) 🔵 مصطفی صادقی کاشانی (ناقد) ⏰ زمان: دوشنبه، سوم مهر، ساعت 19 شرکت به صورت حضوری و مجازی مکان: قم، خیابان دورشهر، کوچۀ 15، پلاک چهار 📱لینک شرکت مجازی در جلسه: https://aparat.com/CHSIQS/live می‌توانید تصویر فهرست و صفحات ابتدایی کتاب را از اینجا مشاهده کنید. دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
جلسه نقد کتاب نشانه‌های ظهور 3-7-1402 فایل کم حجم.mp3
32.57M
صوت دومین جلسه از سلسله نشست های بررسی و نقد کتاب مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با موضوع کتاب بررسی تحلیلی روایات نشانه‌های ظهور 🎙با حضور: 🔵 خدامراد سلیمیان (نویسنده) 🔵 حمیدرضا مطهری (ناقد) 🔵 مصطفی صادقی کاشانی (ناقد) برگزارشده در تاریخ 3 مهر 1402 دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
علامت سادات در طول تاریخ بخش اول: رنگ سبز علویان ظاهراً علامات و شعارهایی را دارا بودند که با آن شناخته می‌شدند، به علاوه در هر شهری که بودند نامشان در دفاتر مخصوص ثبت می‌شد و عموم مردم هم آنان را می‌شناختند. اما اینکه به علامت سیادت پارچۀ سبزرنگ به سر خود ببندند، این رسم تا قرن هشتم معمول نبود. در این زمان شمارۀ سادات بسیار شده بود و اغلب شناخته نمی‌شدند، از این رو ملک اشرف در صدد برآمد ایشان را با عمامۀ سبز مشخص کند. قرن‌ها قبل در سال 201 هجری هنگامی که مأمون علی بن موسی الرضا (ع) را ولیعهد مسلمانان قرار داد به سپاه خود دستور داد جامۀ سیاه را که شعار عباسیان بود به جامۀ سبز تبدیل کنند. بنا بر نوشتۀ صاحب روضات، مأمون رنگ سبز را لباس حضرت رضا (ع) قرار داد و به دیگر علویان نیز دستور داد لباس سبز را شعار خود قرار دهند. در هر حال لباس سبز به عنوان شعار علویان دیری نپایید و پس از مدت کوتاهی از بین رفت. در سال 204 هجری پس از گذشت هشت روز از ورود مأمون به بغداد اولاد عباس در خصوص لباس سیاه که شعار عباسیان است و او نباید از این شعار سر باز زند با مأمون سخن گفتند و این سخنان در مأمون مؤثر واقع شد. روی مأمون با جامۀ سبز وارد مجلس خود شد، چون اطرافیان و یاران او حضور یافتند جامۀ سیاه خواست و پوشید و این ترتیب شعار سبز از بین رفت. از این تاریخ تا قرن هشتم نویسنده در کتب تاریخ به موردی بر نخورده است که رنگ سبز شعار علویان بوده باشد. در قرن مزبور عمامۀ سبز به علامت سیادت رسمیت پیدا کرد، به این نحو در سال 773، ملک اشرف شعبان (از ممالیک بحری که در مصر و شام فرمانروا بود) فرمانی صادر کرد که به موجب آن می‌بایست «اشراف» دربار مصر و شام (سابقاً (تا زمتن صفویه) به جای «سید» از کلمۀ «شریف» استفاده می‌شد که جمع آن «اشراف» است) عمامۀ سبز را شعار خود قرار دهند تا حقشان شناخته و مقامشان بزرگ داشته شود و مردم ایشان را بشناسند و آنان از دیگران ممتاز باشند. این فرمان اجرا شد و از این پس عمامۀ سبز شعار علویان گردید (تاریخ مذهبی قم، ص 121-123) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
علامت سادات در طول تاریخ بخش دوم: رنگ سیاه و بافتن گیسوان اما درباره عمامۀ سیاه به سر بستن یا شال سیاه به کمر بستن به عنوان علامت سیادت که چند قرن است در ایران و عراق و کم و بیش چند کشور دیگر معمول است، نویسنده درباره منشأ و تاریخ شروع آن مطلبی نیافته است. آنچه مسلم است این است که رنگ سیاه از قرون اولیۀ هجری تا به امروز جزء علائم سوگواری بوده است. در هر حال آنچه در خصوص عمامه و شال سیاه به علامت سیادت به نظر می‌رسد این است که از عصر صفویان به بعد که مذهب شیعه در ایران مذهب رسمی شد و شعارهای شیعه از جمله عزاداری عاشورا به صورت‌های مختلف اجرا شد، اولاد علی (ع) به یاد شهیدان کربلا خود را سوگوار همیشگی دانستند و از این رو عمامۀ سیاه و نیلی به سر بستند و به تدریج عمامه و شال سیاه جزء شعارهای عمدۀ سیادت قرار گرفت. امروزه در ایران و عراق سیاه و سبز هر دو از علائم بارز سیادت به شمار می‌آید. سابقاً برخی به علامت سیادت گیسوان بلند در طرفین صورت می‌آویختند و آن را تافته می‌کردند. سعدی در اواخر باب اول گلستان در شروع حکایتی گفته است: «شیادی گیسوان بافت که من علویم». گویا این رسم قرن‌هاست که از بین رفته است (تاریخ مذهبی قم، 127-128) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مجموعه مستند مصاحف کهن تولیدشده در مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی قسمت اول از این مجموعه با عنوان «قرآن مسروقۀ موزۀ پارس» تا ساعاتی دیگر از آپارات و کانال‌های ایتا و تلگرام مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام منتشر خواهد شد. دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
27.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی تقدیم می‌کند: قسمت اول از مجموعه مستند مصاحف کهن: 🛑 «قرآن مسروقۀ موزۀ پارس» 🛑 به روایت: مرتضی کریمی‌نیا داستان سرقت مسلحانۀ نسخه‌ای بسیار کهن و مهم از قرآن به خط کوفی از موزۀ ملی پارس در شیراز، و فروش برگ برگ آن در حراج‌های مختلف لندن و پاریس طی سال‌های 1382 تا 1398 عصر روز چهارشنبه 27 فروردین سال 1382 شمسی (16 آوریل 2003 میلادی)، در ساعات پایانی وقت اداری، چهار سارق مسلح با لباس مبدل وارد موزۀ ملی پارس در شیراز شدند و با شکستن یکی از ویترین‌های شیشه‌ای موزه، نسخه‌ای از قرآن به خط کوفی را از موزه به سرقت بردند. از آن پس تاکنون که قریب دو دهه از ماجرا می‌گذرد، هیچ خبری از پیگیری یا نتیجۀ پیگیری این سرقت بزرگ فرهنگی در هیچ رسانه‌ای منتشر نشده، حال آنکه پس از سرقت، اوراق مختلف آن در حراج‌های مختلف لندن (ساتبیز، کریستیز و بُنهامز) به فروش رسیده است. برای مشاهدۀ این قسمت با کیفیت بالاتر در آپارات اینجا کلیک کنید دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
هدایت شده از نردبان فقاهت
✳️ نظر آیت الله بروجردی(ره) درباره «مصباح الشریعه» ✔️ درس خارج فقه استاد محمدتقی شهيدی 99/06/23 🔹 «مصباح الشریعة» به قول مرحوم آقای بروجردی تألیفِ شیخ ابوالقاسم قُشیری رئیس متصوفه است و ربطی به امام صادق ندارد. آقای زنجانی در این جرعه‌ای از دریا جلد 3 نقل می‌کنند که من خودم بودم در مجلسی که آقای بروجردی بودند،‌ و مرحوم آقای خمینی هم بودند. یک کسی ظاهراً راجع به این روایت «العبودیة جوهرها الربوبیة» سؤال کرد. آقای بروجردی فرمود سندش کجاست؟ ایشان می‌گویند مرحوم آقای خمینی به آن بغل‌دستی گفت: «مصباح الشریعة». آن بغل‌دستی هم گفت: «مصباح الشریعة». آقای بروجردی گفت: بله مصباح الشریعة شیخ ابوالقاسم قشیری رئیس متصوفه! @Nardebane_feghahat
تاریخچۀ برگزاری نماز جمعه در قم از شروع آن با آیت‌الله خوانساری تا کم شدن شکوه آن همزمان با حضور آیت‌الله بروجردی در قم ظاهراً قبل از آمدن مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری نماز جمعه در قم اقامه نمی‌شده است. در همان اوایل مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد ارباب به ایشان پیشنهاد می‌کند که نماز جمعه بخوانند. ایشان در جواب می‌فرمایند باید صلاة جمعه را بحث کنیم (شاید مقصود این بوده که ببینند نظرشان در حکم نماز جمعه چه خواهد شد). پس از بحث و تدریس صلاة جمعه نظرشان به وجوب تخییری آن تعلق می‌گیرد. در اینجا باز پیشنهاد اقامۀ نماز جمعه مطرح می‌گردد و گویا این در زمانی بوده که اجتماعات دینی از طرف رضاخان ممنون شده بود. حاج شیخ خودشان برای اقامۀ جمعه حاضر نمی‌شوند اما می‌فرمایند اگر حاج شیخ ابوالقاسم قمی (آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمی کبیر) اقامه کنند من هم شرکت می‌کنم. اما این کار عملی نمی‌شود و در سال 1353 حاج شیخ ابوالقاسم و در سال 1355 مرحوم حاج شیخ از دنیا می‌روند. پس از این تاریخ قرعه و فال به نام مرحوم آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری می‌خورد و نماز جمعه‌ای باشکوه در مسجد امام حسن عسکری برپا می‌گردد که شاید در تمام جهان تشیع در آن دوره نماز جمعه‌ای با این کیفیت و شکوه نداشته‌ایم. این نماز جمعه ادامه داشت تا آمدن مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به قم. ایشان در بحث نماز جمعه این مطلب را بیشتر تقویت کردند که اقامۀ جمعه از مناصب امام معصوم است و گرچه حکم به حرمت آن نکردند اما بحث‌ها موجب شد که بسیاری به این نتیجه رسیدند که احتیاط در ترک آن است و از این جهت شرکت‌کنندگان در نماز جمعۀ مرحوم خوانساری کم شدند و از آن شکوه اولی کاسته شد. در همین زمان‌ها بود که آیت‌الله العظمی اراکی گاه‌گاهی و اواخر به صورت مداوم به جای آیت‌الله خوانساری امامت جمعه را به عهده گرفتند (برگرفته از کتاب یادنامۀ حضرت آیت الله العظمی اراکی، نوشته رضا استادی، ص 213-214) دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام با همکاری مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی تقدیم می‌کند: قسمت دوم از مجموعه مستند مصاحف کهن: 🛑 «مصحف صنعاء 1» 🛑 به روایت: مرتضی کریمی‌نیا از اینجا می‌توانید این قسمت را در آپارات ببینید 🔻ونزبرو معتقد بود با توجه به تحلیل ادبی متن قرآن توانسته است ثابت بکند که قرآن متعلق به زمانی که مسلمانان ادعا می‌کنند یعنی دورۀ رسالت پیامبر نیست، بلکه حداکثر در اواخر قرن دوم هجری شکل کنونی خود را پیدا کرده است. در حقیقت تحلیل ادبی و ساختاری وزنبرو از متن قرآن و گونه‌شناسی دیگر متون کهن اسلامی، یعنی تفسیر و سیره، او را به این استنتاج رسانید که قرآن محصول تطور و تکامل سیستماتیک از فقرات مختلف پیامبرگونه بوده که در دورانی طولانی به صورت شفاهی در بین‌النهرین رواج داشته است و فرایند رسمی‌سازی و تثبیت قرآن نمی‌تواند زودتر از آغاز قرن سوم هجری باشد. اما ونزبرو یک نکته را مسلم گرفته بود: عدم پذیرش و ایمان به وجود هرگونه نسخۀ خطی متعلق به پیش از قرن دوم هجری. درست شش سال پیش از انتشار کتاب ونزبرو در یک اتفاق غیرمنتظره نزدیک به پانزده هزار برگ‌نوشته کهن قرآنی در مسجد جامع صنعاء یمن کشف شده بود. در میان انبوه نسخه‌های کشف‌شده در دارالمخطوطات صنعاء یمن یک نسخه به شمارۀ 0127 وجود داشت که با بقیۀ نسخه‌ها تفاوت مهمی داشت. پالیمسست صنعاء که امروزه آن را مصحف صنعاء 1 می‌نامیم، مهم‌ترین سند کهن ما در زمینۀ تاریخ متن قرآن است. @chsiqs
انشقاق قمر علامه طباطبایی: برخی معترضین گفته‌اند انشقاق قمر از حوادثی است که در قیامت و هنگام خرابی عالم طبیعت روی می‌دهد، نه اینکه به دست پیغمبر اکرم (ص) صورت گرفته باشد. این احتمال را آیۀ بعدی دفع می‌کند؛ زیرا خداوند متعال به دنبال آیۀ سابق می‌فرماید: «وان یروا آیة یعرضوا ویقولوا سحر مستمر؛ و اگر ایشان - مشرکین - آیه‌ای (شق القمر) را ببینند می‌گویند سحری است که به دنبال هم می‌آید» و روشن است که اگر مراد از آیه همان خرابی روز قیامت بود اعتراض و روگردانی مشرکین و نسبت سحر و جادو به این حادثه دادن آنها معنی نداشت. بعضی دیگر از اعتراض‌کنندگان گفته‌اند مراد آیه اشاره‌ای است به جدا شدن کرۀ ماه از کرۀ خورشید، چنانکه علم امروز آن را تأیید می‌کند و این در حقیقت یکی از کرامات و معجزات قرآن است که قرن‌ها پیش از پیدایش این نظریه از واقع‌شدن آن خبر می‌دهد. از نظر لغت‌شناسی این نظر غلط و خطاست، زیرا جدا شدن جسمی از جسم دیگر به نحو تولد یا مطلق انفصال در لغت اشتقاق و انفصال نامیده می‌شود، نه انشقاق که به معنی دونیم و پاره شدن است. باز عده‌ای از معترضین گفته‌اند اگر چنین حادثه‌ای اتفاق افتاده بود حتماً مورخین غیراسلامی نیز آن را ضبط می‌کرده می‌نوشتند. ولی باید توجه داشت که تاریخ نقلی پیوسته به نفع و طبق دلخواه قدرت‌های وقت نوشته شده و هر قصه و حادثه‌ای که برخلاف تمایلات قدرت‌های زمان بوده در بوتۀ اجمال و پس پردۀ خاموشی و فراموشی مانده است. گذشته از اینکه میان مکه - که قضیۀ شق القمر آنجا به وقوع پیوسته - و اروپا ساعت‌ها اختلاف بین طلوع و غروب است و حادثۀ آسمانی که زمان کمی در مکه خودنمایی کرده و مرئی بوده در افق‌های غربی دور مانند رم و آتن و غیر آنها قابل رؤیت و دید نخواهد بود چنانکه حوادث آسمانی کوتاه آن مناطق برای منطقۀ مکه معظمه قابل رؤیت نیست (برگرفته از کتاب معنویت تشیع به ضمیمۀ چند مقالۀ دیگر، ص 248-249). دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
به بهانۀ مطرح شدن نام «عسقلان» در خبرهای درگیری در منطقۀ فلسطین و سرزمین‌های اشغالی: وجود مقام رأس الحسین (ع) در شهر عسقلان «عسقلان» یکی از شهرهای شام، در نزدیکی غزه، در ساحل دریای مدیترانه قرار داشته و به آن عروس شام می‌گفتند. طبری فتح آن را در سال 23 هجری گزارش کرده است. این شهر در سال 548 به دست صلیبی‌ها افتاد، در سال 583 توسط صلاح الدین ایوبی بازپس گرفته شد. یکی از اقوال مشهور درباره مقام رأس الحسین (ع) این است که سر مقدس در عسقلان قرار داشته و از آنجا به قاهره منتقل شده است. بنابراین، منشأ مشهدالرأس قاهره مشهدالرأس عسقلان است و اگر کسی وجود سر مقدس در عسقلان را نپذیرد طبیعی است که مشهد قاهره را نخواهد پذیرفت، چون همۀ کسانی که از رأس الحسین (ع) در قاهره نام برده‌اند تصریح کرده‌اند که سر از عسقلان به آنجا منتقل شده است. مقریزی به نقل از ابن میسر، از مورخان سدۀ هفتم هجری، چنین گزارش می‌کند: «در سال 491 هجری افضل بن امیرالجیوش با لشکری که برای نبرد با صلیبی‌ها به بیت‌المقدس رفته بود، به عسقلان بازگشت و محلی را که رأس الحسین (ع) در آن بود ویرانه دید. پس سر را بیرون آورد، معطر کرد و به جایی دیگر منتقل نمود. آنگاه آن بارگاه را تعمیر کرد و سر مقدس را با احترام به جایگاه اول برگرداند. چنانکه پیداست منابعی که از رأس الحسین (ع) در عسقلان سخن گفته‌اند متأخرند، ضمن اینکه از سابقۀ این مشهد در دوره‌های گذشته حرفی نزده‌اند. بلکه این محل در قرن‌های بعد شهرت یافته و حتی بنا شده است. دلیل این مطلب کلام صریح سبط بن جوزی، قدیمی‌ترین مورخی است که درباره این موضوع سخن گفته است. وی می‌نویسد: «خلفای فاطمی سر مقدس را از باب فرادیس (دمشق) به عسقلان منتقل کرده و از آنجا به قاهره بردند». بنا به این گزارش نمی‌توان سخن کسانی را که قرن‌ها پس از ابن‌جوزی آمده و ادعا کرده‌اند رأس الحسین (ع) در عهد یزید تا عسقلان برده شده، پذیرفت. بلکه تا زمان خلفای فاطمی مشهد الرأس در عسقلان وجود نداشته است (برگرفته از «رأس الحسین (ع) و مقام‌های آن»، مصطفی صادقی کاشانی، در کتاب نگاهی نو به جریان عاشورا، ص 382-383). گفتی است این زیارتگاه که از آثار باستانی فلسطین به شمار می‌رفت، در سال 1950 توسط ارتش رژیم اشغالگر قدس و فرماندهی موشه دایان تخریب شد (به نقل از ویکی‌پدیا با دخل و تصرف). دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs
مکان فعلی رأس الحسین (ع) عسقلان؛ مرکز پزشکی بارزیلای واقع در سرزمین‌های اشغالی و ماجرای بنا شدن زیارتگاهی در این مکان در سال‌های اخیر در فرستۀ پیشین به مقام رأس الحسین (ع) در عسقلان واقع در سرزمین‌های اشغالی اشاره کردیم و دکتر صادقی کاشانی در کتاب مذکور بخشی را به بررسی این مقام اختصاص داده که برای مطالعۀ بیشتر می‌توانید به همان کتاب رجوع کنید. اما درباره مکان فعلی این مقام باتشیوا سابلمن در یادداشتی که در سال 2008 در سایت لس آنجلس تایمز منتشر شده از ماجرای قرارگیری این مقام در مرکز درمانی و ساخته شدن زیارتگاهی در آنجا به درخواست یکی از رهبران شیعی و بازدید زائران شیعه از این مکان نکات جالبی را مطرح کرده است. «هفتۀ گذشته یک موشک به مرکز خریدی در شهر برخورد کرد و ده‌ها مجروح در مرکز پزشکی بارزیلای تحت درمان قرار گرفتند. معلوم شد محوطۀ این بیمارستان تاریخچۀ بسیار جالبی دارد و آن اینکه محلی در اینجاست که برای مسلمانان شیعی مقدس محسوب می‌شود و در طول سال‌ها هزاران شیعه برای عبادت و زیارت به این مکان آمده‌اند. خود عسقلان پنج هزار سال سابقۀ تاریخی دارد اما وقتی که در سال 1961 این بیمارستان برای اولین بار ساخته شد هیچ نشانه‌ای در دست نبود که این تپۀ چیز خاصی باشد». این جایگاه تاریخی رأس الحسین (ع) که در فرستۀ پیشین بدان اشاره شد طبق گفتۀ باتشیوا سابلمن «اکنون به تپه‌ای پوشیده از علف در پشت اتاق‌های زایمان یک بیمارستان در اسرائیل [سرزمین‌های اشغالی] تبدیل شده است». سابلمن در ادامه می‌نویسد: «پس از گذشت هزار سال از زمانی که سر حسین [علیه السلام] از عسقلان برداشته شده است این مکان هنوز برای گروهی از شیعیان که عمدتاً از هند و پاکستان هستند محترم است. مسئولان بیمارستان می‌گویند برخی از زائرانی که برای بازدید از این مکان می‌آیند از کشورهایی هستند که هیچ روابط دیپلماتیکی با اسرائیل [رژیم اشغالگر قدس] ندارند». سابلمن درباره ساخته شدن مکانی برای زیارت در این بیمارستان نکتۀ جالبی را ذکر می‌کند: «حدود یک دهۀ پیش یکی از رهبران روحانی شیعی با درخواستی غیرمعمول وارد بیمارستان شد: اجازه دهید در این مکان عبادتگاهی را برای زائران بنا کنیم! دکتر ران رابل، معاون مرکز درمانی مذکور، از او می‌پرسد: از کجا می‌دانی این همان محل تاریخی مدنظر شماست؟ رابل می‌گوید من با آن روحانی شیعی به سمت تپه رفتم. او بیلی به دست گرفت و شروع به کندن کرد. من در کمال تعجب بودم و دیدم که یک متر یا کمی بیشتر که پایین رفت سنگی از مسجدی باستانی پیدا کرد. این مسجد زمانی ساخته شده بود که سر اینجا دفن شده بود و بعداً به دست صلیبیون نابود شده بود. با اجازه و حمایت بیمارستان، نمازگزاران با ارزش‌ترین سنگ مرمر را از هند به آنجا وارد کردند، سنگ مرمری که برای ساخت تاج محل نیز از آن استفاده شده بود. این عبادتگاه که هفت یا هشت سال پیش بنا شد به روی زائران باز است. زائران با اتوبوس می‌آیند، با حراست هماهنگ می‌کنند، در محوطه پارک می‌کنند و برای دعا به سمت آن تپه می‌روند». دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️ @chsiqs