eitaa logo
پژوهش‌های تاریخ اسلام
3.3هزار دنبال‌کننده
227 عکس
29 ویدیو
10 فایل
مرکز پژوهش های تاریخ اسلام لینک دعوت به کانال: @chsiqs قم، خیابان دورشهر، روبروی کوچه ۲۱ تلگرام: https://t.me/chsiqs جهت ارتباط با ادمین: @Chsi_qs نکات تاریخی که توسط ادمین در کانال گذاشته می شود، به معنای موافقت مرکز با مضمون آن نکات نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش چهاردهم پس از رفع خستگی و شست‌وشو برای اتمام عمره به طرف مسجدالحرام سرازیر شدیم. نزدیک رکن یمانی و حجرالاسود جمعیت فشرده می‌شود. در اینجا غوغایی است! همه می‌خواهند خود را به حجر برسانند. شرطه‌ها بالای سکو و اطراف ایستاده، حجاج را مثل مجرمین با چوب‌های خیزران به‌شدت می‌زنند. کسانی که مثل ما نه قدرت فشار دارند و نه طاقت چوب خوردن، از دور متوجه حجر می‌شوند. تمام قسمت بین صفا و مروه بازار و دکان است. از بعضی قسمت‌ها ماشین‌ها عرض راه را بر سعی‌کنندگان قطع می‌کنند. صدای اتومبیل و عرابه‌هایی که عاجزها را سعی می‌دهند و دعای سعی‌کنندگان همه در هم پیچیده است. نماز که تمام شد به طرف خانه برگشتیم. انجام عمره و بیرون آمدن از احرام ایجاد خوشی و نشاط نمود. سخن از انارهای شیرین و درشت و بی‌هستۀ طائف است. رفقا دانه‌‌ای یک ریال خریده‌اند! با پول ایران دانه‌ای 25 قران. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش پانزدهم رفقا می‌گویند هوا تاریک است، برگردیم. می‌خواهیم به طرف مسجدالحرام سرازیر شویم ولی با کوچه‌های پرپیچ و خم و تاریک و گرمی هوا و زیادی سنگ‌لاخ و کثافت مراجعت مشکل است. این روزها پرجمعیت‌ترین روزهای مکه است. به‌زحمت می‌توان از کوچه‌ها عبور کرد. غوغای حجاج و بوق ماشین‌ها سراسر شهر و خلال کوه و دره را پر کرده است. نزدیکی درهای مسجدالحرام فشار جمعیت عبور را بسیار مشکل ساخته. مدتی طول کشید تا وارد مسجد شدیم. چهار سمت مسجد ایوان بلندپایه است که بر ستون‌های سنگی سفید قرار دارد. وسط فضای باز است. از ایوان‌ها تا نزدیک کعبه و محل طواف راه‌ها سنگ‌فرش است و در فاصلۀ میان این راه‌ها باغچه‌مانندهایی است که از ریگ‌های الوان فرش شده. همین که آفتاب قدری بالا آمد، عبور از این قسمت‌ها با پای برهنه مشکل و تماشایی است! با نوک پنجه و پاشنۀ پا و جست‌وخیز باید خود را به دایرۀ طواف رساند. زمین دایرۀ طواف و نزدیک بیت چون پیوسته پر از جمعیت است زیاد داغ نمی‌شود. در میان جمعیت تخته‌های حامل بیمارها که روی دوش و سر حمال‌ها حمل می‌شوند دیده می‌شود. بعضی با چهرۀ زرد و اندام لاغر و مأیوس از زندگی بالای تخت نشسته‌اند و چشمان کم‌نور خود را به سوی آسمان و خانۀ خدا می‌گردانند. بعضی خفته و مشرف به موت‌اند. بعضی یکسره چشم از دنیا و امید به رحمت خدا بسته، جنازه‌شان را طراف می‌دهند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش شانزدهم: مسجد الجن و مسجد الرایة عصر است، درۀ مکه را سایه گرفته. از کوچه‌های سراشیب و پرجمعیت گذشتیم تا به خیابان‌های مسطح و باز وسط وادی رسیدیم. در طرف غرب خیابان به مسجدی رسیدیم که مردم برای وضو و نماز در آن رفت‌و‌آمد داشتند. ساختمان آن چهار دیوار ساده و سرپوشیدل مختصری است که بر ستون‌ها قرار گرفته و محلی برای وضو و تطهیر دارد. فرش آن چند قطعه حصیر است. این سادگی در تمام مساجد حجاز دیده می‌شود. در نزدیکی آن نیز یک مسجد دیگر مانند همین است. بودن این دو مسجد در نزدیکی مسجدالحرام موجب تعجب است! برای چه ساخته شده؟ نام آن بیشتر موجب تعجب شده: «مسجد الجن»! یعنی چه؟ بعد معلوم شد این مسجد و مسجد نزدیک آن که به نام «مسجد الرایة» است برای تذکر دو امر تاریخی است: مسجد الجن در محلی بنا شده که سورۀ جن در آن نازل شده و مسجد الرایة در موضعی است که پرچم رسول اکرم هنگام فتح مکه در آن نصب گردیده است. از کنار این دو مسجد عبور کردیم. چند قدمی که به طرف شمال می‌روی قبرستانی به چشم می‌آید که در دامنۀ سراشیبی قرار گرفته و شمال و غرب آن را کوه محصور نموده است. اطراف باز آن را با دیواری محصور نموده‌اند و درب آن را گاهی باز می‌کنند. در اوایل نهضت وهابیت رفتن به این مکان ممنوع بوده و در سال‌های اخیر در موسم حج طرف عصر تا موقع غروب و وقت نماز باز است. اما مأموران مراقب‌اند که کسی قبرها را نبوسد! و چون غروب شد با خشونت همه را بیرون می‌کنند. علائم و آثاری برای شناختن قبور باقی نیست. علاوه بر آنکه ساختمان‌ها و گنبدهای تاریخی را از بین برده‌اند، کاشی‌های ظریف و سنگ‌ها را نیز در هم شکسته‌اند! با انضمام قطعه سنگ‌ها بعضی از خطوط، که آیات قرآن و نام صاحب قبر است، خوانده می‌شود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش هفدهم: دیدار با آیت‌الله کاشانی تقویم‌های ایران روز شنبه‌ را اول ماه می‌دانند. ناگاه از طرف حکومت اینجا اعلام شد که شب پنجشنبه ماه دیده شده و ثابت شده است که روز پنجشنبه اول ماه است؛ این خبر میان حجاج ایرانی هیجانی ایجاد نمود، اختلاف آن هم دو روز! در این بین شنیده شد آیت‌الله کاشانی وارد مکه شده‌اند، جمعی ساده‌لوح از این جهت خوش‌حال و امیدوارند که ایشان می‌تواند اختلاف را حل کنند یا حکومت را از رأیی که داده منصرف سازند یا حجاج را برای تکرار عمل آزاد گذارند! برای ملاقات با ایشان از منزل بیرون آمدیم. ما را به ادارۀ امن عام راهنمایی کردند، رئیس اداره شرطه‌ای را با ما همراه کرد. نزدیک یکی از درهای بیت اتاق‌هایی است که مقابل آن عده‌ای نظامی ایستاده‌اند. پس از احوال‌پرسی راجع به اختلاف ماه با ایشان صحبت کردیم. در این بیت چند نفری که از طرف ایشان به ملاقات ولیعهد سعودی رفته بودند از وضع ملاقات و تشریفات صحبت می‌کردند. منتظر بودیم بدانیم از این ملاقات برای امور بین‌المللی‌اسلامی یا اصلاح امر حاج و حجاج ایرانی چه نتیجه‌ای گرفته‌اند ولی بیشتر تعریف اتاق و خانه و کیفیت پذیرایی بود! یکی از ملاقات‌کنندگان می‌گفت: «جات خالی بود فلانی، هوای اتاق ولیعهد مثل دربند خنک بود!». ظهر شد و بانگ نماز از دل مسجدالحرام برخواست. از آیت‌الله درخواست نمودم که بلافاصله برای نماز برخیزد و ایشان برخاستند. عده‌ای از حجاج ایرانی هم با ما به راه افتادند. وارد مسجد شدیم. عده‌ای از حجاج مصری و غیرمصری ایستاده تماشا می‌کردند. ما مشغول نماز شدیم. حجاج آیت‌الله را به یکدیگر نشان می‌دادند؛ از این توجه و احترام و نام و آوازه برای نزدیکی مسلمانان و از میان رفتن سوء تفاهمات استفاده‌های خوبی ممکن بود برده شود، ولی ایشان دچار نقاهت و فشارهای فکری بودند، اطرافیان عاقل و صالح ایشان هم در اقلیت بودند! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش هجدهم: قربانی ما هم سنگریزهای خود را به هدف زدیم و در میان آفتاب سوزان با رنج خود را به منزل رساندیم. ناله و فغان هزارها گوسفند و شتر که برای قربانی آماده شده، کوه و دشت را پر کرده است. پس از چند ساعت لش‌های قربانی، راه عبور را بسته ما هم چند گوسفند با شرایط مخصوصی خریدیم و قربانی کردیم. آنچه چاق بود برای مصرف برده شد، بیشترش دفن گردید و مقدار زیادی در وسط راه‌ها و میان بیابان متلاشی شده است. اگر شدت تابش آفتاب نباشد، بوی عفونت قابل تحمل نیست. در دستور است که قدری را صاحب قربانی بخورد و قدری را به فقرای باایمان و مستحق صدقه دهند و قدری هدیه نمایند. اما در آن هوای گرم، نه جرئت خوردن است نه برای این همه قربانی مورد انفاق پیدا می‌شود. عصر روز عید، بالای تخته‌سنگ‌ها پر است از گوشت‌های تفتیده مقابل آفتاب. این سه روز را به همین مناسبت «ایام تشریق» می‌گویند [تشریق به معنای خشک کردن گوشت در آفتاب است و چون در این روزها گوشت قربانی را برای نگه‌داری طولانی‌مدت خشک می‌کردند چنین نامی به آن داده‌اند]. در این روز شاید با کفارات تقصیرها سیصد هزار گوسفند و شتر ذبح می‌شود که جز اندکی از آن به مصرف خوردن نمی‌رسد. آیا باید تعبداً متحمل این‌گونه خسارت‌ها و اتلاف مال شد؟ جواب این سؤال که مورد توجه بسیاری از متدینان و حجاج است بسته به آن است که فقها چه استنباط می‌کنند: آیا قربانی و مصرف واجب است یا واجب فقط قربانی و ریختن خون است؟ ... ظاهر آیات و روایات این است که مصرف مورد نظر است. امید است فقهای شیعه که در اجتهادِ زنده و استدلال‌های عمیق ممتازند، مانند منزوحات بئر، درباره این مسئلۀ مشکل نظری فرمایند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش نوزدهم: اتمام اعمال حج روز دوازدهم اعمال حج تمام شده، منتظر وسیلۀ حرکت‌ایم. با عدۀ زیادی از حجاج ایرانی در کامیون سوار شده رو به مکه راه افتادیم. در کامیون هر یک از حجاج از پیشامدها و گرفتاری‌ها و مشاهدات خود سخن می‌گفت. حاجی قمی که با خانمش آمده بود دو مرتبه مورد دستبرد واقع شده و متأثر بود. در عرفات چمدان لباس و طلا آلات را از زیر سر خانمش برده‌اند. هنگام رمی جمرات جیب خودش را زده‌اند؛ گویا در حدود پنجاه هزار تومان می‌شد! وقتی شرح دستبردهای دیده و شنیده را نقل می‌کردند، رئیس گمرک فرودگاه جده به یادم آمد که با شدت عصبانیت گفت: اینجا حرامزاده نیست! با وجود همۀ این‌ها امنیت حجاز را با مردم مختلفی که به آنجا می‌آیند در هیچ یک از نقاط دنیا نمی‌توان سراغ گرفت. این همه ماشین‌ها که مانند سیل به طرف عرفات و منا حرکت می‌کنند، هیچ تصادف ماشینی‌ای شنیده نشده! تراکم حجاج و رفت‌وآمد این چند روز، علاوه بر گرما، فضا را آلوده نموده و از کوچه‌های مکه بوی زننده‌ای به مشام می‌رسد. پیش‌تر از حجاجی که از مکه برمی‌گشتند، تعریف باران‌های روزهای آخر حج را شنیده بودم. می‌گفتند: اواخر ایام حج معمولاً بارانی می‌آید! اگر بارانی بیاید بسیار بجاست. قطعات ابری در اطراف نمایان شد. کم‌کم این قطعات کوچک به هم پیوستند. طولی نکشید بالای کوه‌های مکه و اطراف از ابر پوشیده شد. ناگهان رعد و برقی زد و باران مانند سیل جاری شد. عده‌ای از حجاج در میان باران بدن‌های خود را شست‌وشو دادند. باز فردا در همین ساعت نظر لطف حق باران رحمت را فرستاد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش بیستم اعمال حج تمام شده و حجاج در تلاش و حرکت‌اند. بعضی بیمارند یا بیمار دارند. مشاهدۀ تلفات روزهای اخیر، بعضی را به وحشت انداخته. بعضی هم عجول و کم‌صبرند و به ارزش روزها و ساعاتی که در مکه می‌گذرانند توجهی ندارند، می‌خواهند زودتر وارد زندگی مکرر و یکنواخت پنجاه‌ساله شوند. اعلان دولت اجازه خروج هر دسته‌ای را به حسب زمان ورود معین نموده و در آخر تذکر داده که این حکم قطعی و تغییرناپذیر است. روز حرکت ما از مکه به مدینه به حسب اعلان 19 ذی‌حجه می‌شود. برای کرایۀ رفت‌وآمد هر نفر به مدینه تا جده 11 دینار (حدود 250 تومان) به مطوف دادیم و برای لحظۀ حرکت ساعت‌شماری می‌کنیم. شما اگر موفق به این سفر شدید مواظب باشید با شوفری که نامش یاسین است مسافرت نکنید. ماشین در جاده ما را که بیش از چهل نفر ایرانی هستیم به این طرف و آن طرف می‌غلتاند تا اینکه در مقابل خانۀ وسط دهکده‌ای نگاه داشت. در فضای آرام وادی، نور ضعیف چراغ‌های نفتی و عوعوی سگ‌ها جلب خاطر می‌نماید. پس از چند دقیقه آقا شوفر با یک خانم عرب و رادیو از خانه بیرون آمد. خانم پهلوی دست شوفر نشست و رادیو را پهلوی خود گذارد. ماشین حرکت کرد. نیمه‌شب به جده رسیدیم. به رابُغ رسیدیم. در سایۀ حصیر و روی تخت‌های حصیریِ شخصی که سال‌هاست شسته نشده افتادیم. پس از چندین ساعت بی‌خوابی حرکت، همین که چشم گرم و بدن راحت شد، یک هیولای بلندِ آلوده‌ای می‌آید و به شدت تخت را تکان می‌دهد و حاجیِ مهمان خدا را روی زمین می‌غلتاند! این‌ها نمونه‌های اخلاق عرب پس از چهارده قرن از ظهور اسلام است! پیش از اسلام چه بوده‌اند! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش بیست و یکم در تمام طول راه هرجا ماشین توقف می‌کند عدۀ زیادی اطفال برهنه و زن‌ها مثل حشرات از زیر سنگ‌ها و بتوته‌ها به سوی ماشین رو می‌آورند. این‌ها چگونه زندگی می‌کنند و ناگهان از کجا سبز می‌شوند؟! چند شعر و چند جمله دعا و قسم از آباء و اجدادشان برای این‌ها مانده تا در موسم حج به آن وسیله گدایی کنند. مسافت‌ها نفس‌زنان در دو سمت ماشین می‌دوند. کسانی که مطلع بودند، می‌گفتند: این‌ها از رسوم اولی زندگی و آداب دین به‌کلی بی‌بهره‌اند! هزارها مانند حیوانات در میان سنگ‌ها و غار کوه‌ها زندگی می‌کنند. اگر حیوانی صید کردند و غذایی به دست آوردند، چون سباع می‌غرند و از دست هم می‌قاپند. مردهای این‌ها یا در نظام خدمت می‌کنند یا کشته‌ شده‌اند! من گمان می‌کردم تنها رجال و سیاستمداران ایران‌اند که افسارشان به دست خانم‌هاست! این زن سیاه عرب نیم‌متجدد که گویا این جوان شوهر چندمی‌اش باشد چنان بر این شوفر عرب‌ سوار است که بیچاره از خود اراده‌ای ندارد. بهانه‌جویی‌های شوفر ابله و عاشق‌پیشۀ عرب همه را خسته کرده است. صلاح در این دیدیم که هر نفر یک ریال برایش جمع کنیم تا خانمش از ما راضی شود و همین‌طور هم شد. پس از آنکه ریال‌های سنگین سعودی را تحویلش دادیم دیگر ماشین بی‌عیب و سریع شد! در مسجد شجره آب و درختی به چشم آمد. از اینجا ماشین بالای هر بلندی‌ای که می‌رسد، چشم‌ها متوجه بیابان است تا هر کس زودتر گنبد و منارۀ روضة النبی را به دیگران نشان دهد. گنبد در حاشیۀ دور افق میان نخلستان به چشم آمد. صدای صلوات و سلام از میان ماشین‌ها با فاصله‌های دور و نزدیک به گوش می‌رسد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش بیست و دوم: بقیع پس از شست‌وشو عازم حرم مطهر شدیم. از کوچه‌های تنگ اطراف حرم که دو نفر با هم نمی‌توانند راه بروند و با دیوارهای بلند عمارت‌های چندطبقه که مانند چاه‌ها و دره‌های عمیق است، عبور کرده وارد صحنی شدیم که مانند کوچه‌ای است و در سمت غرب به باب جبرئیل منتهی می‌شود. با ضریح مرتفعی مواجه شدیم. همین که شروع به سلام نمودم گویا پرده‌ای بر گوش و چشمم آویخته شد، نه صداها و قیافه‌های مختلف مردم متوجهم می‌کند و نه از خصوصیات حرم و مسجد چیزی به چشمم می‌آید. فقط قدرت و عظمتی را احساس می‌کنم که بر مغز و اعصابم مسلط است. پس از نماز مغرب و عشا به منزل برگشتیم و صبح برای زیارت ائمه و بزرگانی که در بقیع‌اند رفتیم. بقیع قبرستانی است در شمال شرقی مدینه که طرف غرب و قسمتی از جنوب آن به شهر متصل است. قسمت‌های دیگر را نخلستان‌ها احاطه نموده و اطراف آن با دیواری محصور شده است. با آنکه قبرستان بقیع مدفن متجاوز از ده هزار نفر از اولیا و بزرگان و علمای اسلام است، از هر جهت خراب است و صورت زننده‌ای دارد. در اطراف آن محل زباله و خاکروبه است. در طرف راست درب ورودی جمعیت زیادی از ایرانی و غیرایرانی و شیعه و سنی گرد محوطه‌ای با حال تأثر ایستاده و مشغول زیارت و دعا هستند؛ در این محوطه قبور چهار نفر از ائمۀ بزرگوار اسلام و جگرگوشه‌های رسول اکرم است. در اینجا قبور با زمین یکسان و نزدیک یکدیگر قرار گرفته‌ است. از این اهانت که به نام دین و نسبت به مرقد بزرگ‌ترین شخصیت‌های مسلمانان انجام شده جملۀ مسلمانان، جز حرب وهابیت، متأثرند. پلیس‌های جاهل و خشک سعودی اطراف قدم می‌زنند و مراقب‌اند کسی نزدیک نرود، گاهی هم به عنوان اینکه آن‌ها مشرک‌اند و فقط خودشان نمونۀ کامل توحیدند توهین می‌نمایند. شرطۀ جوانی قدم می‌زد و می‌گفت: الله یهدینا و ایاکم الی عبادته! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش بیست و سوم اگر ابن‌تیمیه و ابن‌قیم و محمد بن عبدالوهاب که پایه‌گذاران مسلک وهابیت هستند با تعالیم چهار امام مدفون در بقیع آشنا می‌شدند، خدا را جسم وسیع و بالای تخت نمی‌دانستند و به اجتهاد زندۀ اسلام پی می‌بردند و از این جمود و تحجر، خود و دیگران را نجات می‌دادند. ثمرۀ تعلیمات آنان حکومتی را پدید نمی‌آورد که با هر رشد و علم و حرکتی به نام دین دشمنی نماید! نتیجۀ تعلیمات علمای وهابیت، حکومتی است که به عنوان کلمۀ توحید، جز پرستش پول و ماده هدفی ندارد! برای من بسیار تأثرانگیز بود که بالای قبرهای معلوم یا در ناحیۀ قبوری که آثار آن از میان رفته بایستم و سلام دهم و فاتحه بخوانم ولی ندانم ناحیۀ محل دفن جگرگوشۀ پیامبر و مادرم کجاست؟! بیشتر علمای تاریخ و حدیث می‌گویند در بقیع دفن شده است، اما کجای بقیع؟ این حیرت و تأثر تنها برای من نبود، هزارها علوی و میلیون‌ها مسلمان وقتی که به این قبرستان آمده‌اند، خواسته‌اند به زهرای اطهر سلام دهند اما ندانستند به کدام طرف متوجه شوند. از بقیع بیرون آمده در کوچه‌های غربی و شمالی به سوی حرم نبوی روان شدیم. چون نزدیک وسط روز است، فشار جمعیت کمتر است. مقابل قسمت شمالی ضریح رسول اکرم قسمتی است که بعضی از مردم به نام «قبر فاطمه» زیارت می‌کنند. آنچه مسلم است این قسمت خانه یا حجرۀ زهرا علیها السلام بوده است. ضریح سرتاسری که محتوی حجرات پیامبر و علی علیهما السلام بوده و فعلا قسمت جنوبی آن قبر رسول اکرم و شیخین است از دیوار شرقی و غربی فاصلۀ زیادی ندارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش بیست و چهارم تمام توجه مردم به قسمت میان منبر و ضریح است چون این حدیث از رسول اکرم معروف است که «بین منبری و قبری روضة من ریاض الجنة». در این قسمت جمعیت زیاد و حاکم است. قرآن‌ها روی رحل‌ها گذارده شده است. مردمان باشخصیت، بیشتر نشسته و به تلاوت قرآن مشغول‌اند. عده‌ای هم مردم را زیر پا می‌گذارند تا خود را به شبکه‌های بلند مقابل قبر برسانند. شرطه مراقب است کسی ضریح را نبوسد. در زمان خلفای راشدین به حسب مرکزیت مدینه و زیادی جمعیت مسجد توسعه یافت. در زمان عثمان بنای آن محکم‌تر گردید ولی از وضع سادۀ نخستین بیرون نرفت و حجرات جزو مسجد نبود. پس از آنکه محور خلافت شام شد و به دست بنی‌امیه افتاد، مسجد از وضع سادۀ نخستین بیرون رفت. برای آنکه کاخ‌نشینی و تجمل خود را زیر پردۀ اشتباه کاری نگه دارند و مردم را از وضع سادۀ اول منصرف کنند، به تجمل مسجد کوشیدند و برخلاف نظر اسلام مساجد را به طلا و نقره زینت نمودند. برای این کار از معماران و مهندسان رومی که آشنای با ساختمان کلیساها بودند کمک گرفتند. کار به اینجا رسید امروز که در مسجد نبوی نشسته‌ایم و باید مسلمانان درس توحید و ایمان از این محل بگیرند، عده‌ای مبهوت تجملات و قندیل‌ها هستند! هر امام و امام‌زاده که گنبد طلا و فرش‌ها و اساس و ساختمان پربها داشته باشد بیشتر مورد توجه است. آیا این اشتباه از این جهت است که اکثر مردم عوام‌اند؟ مگر مسلمانان نخستین درس‌خوانده بودند؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ایام اعزام حجاج به خانۀ خدا هر شب با برگی از سفرنامۀ مرحوم طالقانی همراه خواهیم شد. این مطالب برگرفته از کتاب «به سوی خدا می‌رویم» است و شب‌های آینده دیگر بخش‌های این سفرنامه را در کانال قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش بیست و پنجم و پایانی چرا مدینه به این روز افتاده است؟ خیابان‌ها پر از زباله، دیوارها خراب، مردم پریشان و بی‌حرکت هستند. این مدینه که خاکش پربرکت و آبش نزدیک زمین است، امروز نه جنبشی در آن است، نه مؤسسه‌های علمی و نه فعالیت زندگی. مردمش پریشان و شهرش ویران است. مدینه روزگاری به این پریشانی و خرابی به خود ندیده است. حکومت فعلی روی چه سیاست و نظری است که با عمران مدینه موافق نیست. در آغاز نهضت وهابیت، قبایل مدینه مدتی با ابن‌سعود جنگیدند؛ کینۀ سعودی‌ها هم بر عوامل دیگر افزوده شده است. می‌گویند در چندسالی که راه‌آهن مدینه متصل به شام بود، به واسطۀ رفت‌وآمد زوار فعالیت اقتصادی شروع شد و جمعیت آن به هشتاد هزار رسید. اما امروز کمتر از ده‌هزارند و بیشتر پریشان‌حال. جز عده‌ای از وابستگان حکومت که جناب سفیر سعودی در ایران هم از آن‌هاست. بیچاره‌تر از همه شیعیان نخاوله‌اند! چنان‌که از اسمشان برمی‌آید اصلاحات نخلستان‌ها و بیشتر کارهای تولیدی و پرزحمت، به عهدۀ آن‌هاست ولی از همه محروم‌ترند و جلوی پیشرفتشان را محکم گرفته‌اند. شیعیان نخاوله زندگی رقت‌آوری دارند و بیشتر مردمان عفیفی هستند که به باغداری و کشاورزی مشغول‌اند و با دسترنج خود روزی به دست می‌آورند. در ایام حج هم خانه‌های خود را به شیعیان اجاره می‌دهند و از زوار پذیرایی می‌کنند. بیشتر ساکنین محل غیرسید هستند. سادات که عموماً در اطراف و دهات به سر می‌برند، وضع زننده‌ای دارند؛ گاه و بی‌گاه، روز و شب، دسته‌دسته وارد منازل می‌شود و با نسب‌نامه‌هایی که در دست دارند، با سماجت مطالبۀ خمس می‌نمایند. خلاصه مدینه روزگاری چه پیش از اسلام چه بعد از آن، از این بدتر به خود ندیده است. برگشتن آبادی و عظمت و شکوه مدینه بسته به اتحاد و بیداری مسلمانان است. https://eitaa.com/joinchat/3977314320C4b988b21e1