مجموعه مردمی سینماوارثین
.﷽.
•وقتی که میزبان هم، میهمان است!
روز نمایش، برای ما ادمین های ثبت نام و مسول گروه که مشغول هماهنگی مکان نمایش بود، به سختی گذشت..
برای دیدن مستند #آقا_مصطفی به یک باره تقاضا زیاد شد!
سالن مخبر دیگر جوابگو نبود! مشغول هماهنگی بودیم تا برخی گروه ها جا به جا شوند و یا بعضی را راضی به کنسل کردن کنیم.(که البته نمی پذیرفتند و حتی!! به نشستن روی زمین و تحمل گرما راضی بودند! )
در همین گیر و دار، خبر رسید سیستم سرمایش سالن مخبر دچار مشکل شده و باید به همه اطلاع دهیم که محل اکران، تغییر کرده!
قرار شد برویم سالن مرکز فرهنگی دفاع مقدس.
باز هم پیام می آمد..: «بلیط هست؟!»
یکی از گروه ها ابتدا قرار بود ۴۰نفر باشند اما ۸۴ نفر شدند! برخی هم بدون ثبت نام آمدند...
قطعا اگر بنا بود همچنان محل اکران مستند، مخبر باشد، با وجود این تعداد مخاطب، هم ما شرمنده می شدیم و هم آنها اذیت!
برنامهی ما بهم خورد و برنامه ای جدید که هزار برابر کیفیتش بهتر بود، اجرا شد!!
و حالا که به روز گذشته، بهتر نگاه می کنم؛ هیچ یک از این رخداد ها برایم عجیب نیست!
برنامه ریزی، از اول هم ،دست کسی دیگر بود!کس دیگری بانی و میزبان همه ی ما بود!
دقیقاً همان را که آقا مصطفی در خواب به دوستش گفته بود؛ در بیداری به ما نشان داد!
« فکر کردین تا اینجاشو خودتون درست کردین؟!»
ما چه کاره بودیم؟! همه میهمان آقا مصطفی بودند و خود شهید برایشان بهترین شرایط را مهیا کرد تا به دیدارش بیایند!تا رفیقشان شود..!
✍🏽#ازخودشون ۲۷تیر۱۴۰۲ | ۳:۳۰ - دزفول
#مجموعه_مردمی_سینماوارثین
https://eitaa.com/cinemavaresin
مجموعه مردمی سینماوارثین
📣📣فراخوانبرتریننقلقولازمستندآقامصطفی +ما اگه بچه افراد سپاهی و مذهبی رو بیاریم مسجد که هنر نیس،
.﷽.
•مصطفی یک پیامبر بود!
پیش تر از دیدن این مستند، شنیده بودم که شهید صدر زاده، طلبه بوده اند.
یکی از اساتیدمان می گفت: طلبگی یعنی وارث پیامبر شدن و خداوند بعد از انبیاء که شریف ترین افراد برگزیده بودند، از باب لطف و کرمش در را نبست و گفت یک دری را باز می گذارم تا اگر کسی خواست بیاید و پیغمبر شود راه باز باشد و آن در، راه طلبگیست!
چند روزی از آن شب که مستند #آقا_مصطفی را دیده ام می گذرد.. و حالا که بر روی پرده ذهنم دوباره مستند را به نمایش گذاشته ام و با دقت بیشتری نظاره گر صحنه ها هستم، به نظرم می آید که..
مستند آقامصطفی روایت زیست پیغمبرانه شهید صدر زاده بود!
پیغمبری که طبیب دوار بطبه است!
و رسالتش به قول استاد گفتنی، انسان بالقوه را انسان بالفعل کردن،انسان زمینی را آسمانی کردن و انسان ربانی شدن و انسان ربانی ساختن است!
مصطفی هم اسمش، با پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه یکی بود و هم رسمش!
مصطفی یک پیامبر بود!
شاید به نظر برسد جامعه هدف این مستند بیشتر مربیان جلسات هستند، اما به نظر حقیر، مخاطب اصلی این بخش از زندگی شهید مصطفی صدر زاده، طلاب هستند!
طلابی شبیه به خودم ..
که بر مسند والای پیغمبری تکیه زده ایم، غافل از اینکه پیغامبر، تکیه نمی زند!! بلکه...مِنْهَا طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَهُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَهٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَهِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَهِ....
‹نهج البلاغه، خطبه۱۰۸٫›
✍🏽#ازخودشون ۱۸ تیر ۱۴۰۲ | ۲:۱۹ - دزفول
#مجموعه_مردمی_سینماوارثین
https://eitaa.com/cinemavaresin
.﷽.
•«به بهانه هشت سال دفاع و ایستادگی و به بهانه نمایش فیلم داستانی شهر ایستاده»
مکان ها با انسان ها شناخته می شوند، محترم می شوند، نامشان بلند می شود، به یاد می مانند و...مقاوم می شوند!
#دزفول با ستون هایش، با مردان و زنان و طوایف و اقوامش، با ساکنینش، #شهر_ایستاده شد و ایستاده ماند!
این رنج هشت ساله، نه توان خم کردن قامت، حتی توان خم کردن ابروی این مردم را هم نداشت و سند این ادعا در زمان جنگ بارها از رادیو عراق پخش شد.
بند اول اطلاعیه بارش آتش بغض و خشم دشمن بر سر مردم غیر نظامی، همیشه #الف_دزفول بود!
دزفول اولین هدف بود برای حمله موشکی! برای خالی از سکنه شدن! برای ویرانی! دودوتا چهارتای منطقی می گوید هر کدام این موشکبارانها برای ویرانی هر شهر کافی بود اما همین تکرار چندین باره اش برای دزفول، معنای بزرگی دارد.
اینها یعنی مردم دزفول کمرشان خم که نشد هیچ، با مقاومتشان کمر صدام را شکستند!
قصه این ایستادگی با جزء به جزء جزئیاتش، نه قدیمی می شود و نه فراموش.
این جمله که «امروز ایستادگی شناسه ی دزفولی هاست!» فقط یک جمله ادبی نیست،
بلکه عین حقیقت است.
وقتی در جواب اهل کجاییِ کسی که کیلومتر ها از تو دور تر است بگویی: «اهل شهر موشک های ۹ متری توی کوچه های شش متری!»
و او با اشتیاق پاسخ می دهد: دزفولی هستی؟!
این یعنی مقاومت، شناسنامه تو شده!
و چقدر افتخار دارد پاسبان افتخار گذشتگان باشی و به امید او که عزت و آبرو و افتخار، همه اش ملک اوست، رقم زننده افتخار آیندگان.
✍🏽#ازخودشون ۴ مهر ۱۴۰۲ | ۲:۲۰ - دزفول
#مجموعه_مردمی_سینماوارثین
https://eitaa.com/cinemavaresin
.
📌#پشت_پرده
هم اکنون، محل استقرار یکی از تدوین گران گروه، که به علت مشکل نت منطقشون بنده خدا تو خیابون داره ویدئوی#گزارش_تصویری که آماده کرده رو، برامون ارسال میکنه!😶💔
همینقدر بچهامون پای کار شهدان..
برا سلامتیشون صلوات🌹
✍🏽#ازخودشون
#مجموعه_مردمی_سینماوارثین
#دزفول
@cinemavaresin
مجموعه مردمی سینماوارثین
.﷽.
•هنوز هم برادری می کند...
دیشب فضای تاریک سینما به سیمای نورانی شهدا روشن شد و میهمان ویژه ای هم در جمع ما بود.
خواهر بزرگوار شهید عبدالمجید صدف ساز و همسر محترمشون.
یکی از اعضای گروه که بین جمعیت، ردیف پشت سر خواهر شهید نشسته بود میگفت: «خواهر شهید صدف ساز کل مدت اینجوری در حال فیلمگرفتن بود!»
برام عجیب بود که..چرا خب؟!!
پخش فیلم که تموم شد، با ایشون مصاحبه کردیم. متوجه شدیم مستند رو قبلا ندیدن. میگفتن که:« الان چند روزه خودم و دخترای خواهرم دلتنگ مادرم هستیم دخترای خواهرم میگن دوست داریم صدای مادربزرگو بشنویم. (یه بخشی از مستندصحبت های مادر شهید درمورد شهید بود.) حالا اینا رو ضبط کردم، برا همشون بزارمش، دوساله که مادرم فوت کرده، دلم خونه...خیلی ازش عکس گرفته بودم تو گوشیم، همه پاک شدن...»
آدم وقتی تو دنیایی که همه چیزش رو نظم و حکمت خدا میچرخه و دودوتاش محاله چهارتا نشه، این صحنه ها رو میبینه؛ چی میتونه بگه جز اینکه به شهادت قرآن شهدا زنده هستند و مراقب احوال همه، خصوصا دل خانوادشون!؟!
عبدالمجید شهید شده اما هنوز هوای دلِ تنگِ خواهرشو داره، هنوز داره در حق خواهرش برادری میکنه!
کاش برای دل ما آواره های ساکن دنیا هم کاری کنه، برا ماهم برادری کنه!
پن: این شبا الحمدلله گوشه گوشه دزفول پر از مراسم و جشنه ولی با وجود همه اون برنامه ها، مسول گروه میگفت:« احساس می کردم اگه ما این مراسم رو اجرا نکنیم، هیچ کاری نکردیم.»
حالا که ماجرای امشب پیش امد، پیش خودم میگم شاید کل کار و وظیفه ما همین بود! شهید به ما نگاه کرد تا به وسیله ما از خواهرش و خانوادش رفع دلتنگی کنه!
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
✍🏽#ازخودشون ۷ مهر ۱۴۰۲ | ۱:۱۴ - دزفول
#مجموعه_مردمی_سینماوارثین
@cinemavaresin
.﷽.
•شاید پایان این قصه هم، پایان یک گمنامی باشد!
حول و حوش ۱:۳۰ شب بود، مشغول فرستادن لینک باشگاه مخاطبین برای علاقهمندان به فیلم و پای ثابتین اکران های گروه سینما وارثین بودم که..
یکی از بزرگوارانی که براشون لینک گروه فرستاده شده بود پیام دادن.
از اون مخاطبین دغدغه مند و علاقه مند به شهدا و دفاع مقدس!
از اونا که خون دل می خورن که چرا #رونالدو محبوب و اسطوره بعضی بچه ها شده در حالی که ما قهرمان ها و آدم های خیلی حسابی مثل شهدامونو داریم.
خون دل می خوردند که امثال #فیلم_شماره_۱۰ کم هستند، فیلم هایی که جلوه های جوان پسندی داره و از قضا قصه ی رشادت ها و سلحشوری آدمایی که واقعاً یه روزی بودن و تو این دنیا نفس زدن!
آدمایی که غرب از داغ نداشتنشون تو هالیوود پلاستیکیشونو(فیکشونو) ساخته، و به لطف کم کاری برخی ها شدن الگوی بچه ها و بعضاً آدم بزرگا.
به گفته خودشون، همین عصری هم، مستند مرواریدی در صدف «#شهید_عبدالمجید_صدف_ساز» رو دیده بودن!
و پیوست پیامشون نوشته بودن(چه مظلوم اند شهدای ما)
این حرفو که زدن یاد بخشی از خطبه ۱۰۲ نهجالبلاغه افتادم.
..فِي الْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ...
🖇پن: ما پنج شب، الحمدلله نمایش فیلم داشتیم که همشون حال و هواشون به دفاع مقدس و شهدا ربط داشت.
همه شهدا و مردان و زنانی که همه جوره پای وطن و اعتقادشون وایسادن حتی به قیمت جونشون، رو سر من جا دارن،ارادتمندشونم، بزرگن، محترمن!
ولی یه چیز برام عجیب و جالبه که، بعد از پخش #مستند #مرواریدی_در_صدف، قصه شهید عبدالمجید صدف ساز تموم نشد!
از اینرو اونور اسمش تکرار میشه! حرفش زده میشه!
من تاحالا نمیشناختمشون!بعد دیدن مستندش فهمیدم با سن کمش عجب بزرگ مردی بوده..
کسی که دوستش، هنوز که هنوزه، وقتی وارد مسجدی میشه که باهم جلسه داشتن، احساس میکنه، عبدالمجید هستش! کسی که تو سن کم با زبون روزه برا خرج خونه بنایی میکنه و...
به نظر بنده، ایشون از همه شخصیت های این چند فیلم ِ«هفته ی سینمای شهدایی» مهجور تر بودن!
اسمشو پیش خودم گذاشتم، شهیدگمنام عبدالمجید صدف ساز.
درسته به معنای واقعی کلمه گمنام نبوده اما..
حداقل بین دنیای شلوغ آدما، بخصوص ما همشریاش خیلی غریب و گمنام مونده!
این ماجرا رو در باب شهدای دیگه هم شنیدم، شهدایی که یه روزی تو مهجوریت برای خدا کار کردن، و در همون گمنامی، برا خدا جون دادن و سال ها بعد سر وقت درست، راس ساعت مصلحت خدا، اسمشون بلند شده!
کسی چه میدونه شاید پایان این قصه هم، پایان یک گمنامی باشد!
#شب_مره_های_یک_ادمین
✍🏽 #ازخودشون ۱۲ مهر ۱۴۰۲ | ۲:۱۹ - دزفول
https://eitaa.com/joinchat/3525771264C13057ea2c0
.
📌#پشت_پرده
دیده بودیم شب امتحان استرس داشته باشه
نشنیده بودیم شب اکران هم.. که الحمدلله تجربه شد!💔🚶♂
پن: فرداشب همین موقع ها:
شبِ اکران را گذراندهایم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود..:/
#ازخودشون
#یک_عدد_اکران_اولی
مجموعه مردمی سینماوارثین
- اینم از اختتامیهی خودجوش مهمونای باحالمون...😂❤️ 📽 #پویانمایی بچه زرنگ 🔻 مجتمع سینمایی دزفول - ۲۹
.﷽.
از چیزی که دیدم، شوکه شدم!
فکر نمی کردم سکانس پایانی #بچه_زرنگ...
از وقتی تبلیغش رو تو تلویزیون دیده بودم، مشتاق بودم که به تماشاش بشینم!
امروز با اینکه ششبار اکرانش کردیم، اما من به اندازهی شش دقیقشو هم نتونستم ببینم.🚶♂
یکم مونده به آخراش، با دوتا از بچه ها رفتیم داخل سالن. جا نبود؛ منم قیدشو زدم و به خودم گفتم که: بابا بی خیال بزرگ شدی! ولش کن، ندیدی هم، ندیدی». به دوستان گفتم روی صندلی های تکی که اضافه کرده بودیم، بشینن و خودم امدم بیرون.
آخرش که داشت تموم میشد، دوباره رفتم داخل، از چیزی که دیدم، شوکه شدم!
فکر نمی کردم سکانس پایانی بچه زرنگ تو حرم امام رضا «علیه السلام» باشه.
حقیقتا کیففف کردم که، چه عجب و خداروشکر چنین فضایی رو تو قصه اوردن، اونم با این توضیح که بچه زرنگ امام رضا «علیه السلام» رو واسطه قرار میده تا مامان و باباش برای اینکه بدون اجازه از خونه بیرون رفته، ببخشنش.
و..تموم شد.
وقتی تموم شد، مردم شروع کردن به دست زدن و حقیقتا اونجا حسرت خوردم که حیف، نشد ببینمش.
البته غصم خیلی همراهم نموند، تا به خودم امدم و خواستم فیلم بگیرم، دست زدنشون تموم شد اما.. لحظهی خاطرهانگیزِ سایه بازی بچه ها، ثبت شد.«فیلم بالا👆🏽»
امشب مامان و بابا، بین جمعیت زیاد بود، نمی دونم چند نفرشون، بعد از دیدنِ پویانمایی بچه زرنگ و شادی بچه هاشون، یادشون بود که شاکر خدا باشن.
این یک ساعت و نیمی که بچه ها تونستن، توی یک محیط سالم، تو امنیت و آرامش، پویانماییای با محتوای خوب، جذاب و کیفیت بالا ببینن و شاد باشن، یه نعمت بود!
نعمتی که به برکت وجود جمهوری اسلامی و ولایت فقیه برای ما و بچهها فراهم شد!
اینارو مامان باباها، خوب می تونن درک کنن، اما بچه ها نه! تقصیریم ندارن طفلکیا، چون ندیدن.. نمی دونن..!
اون بچه هایی میتونن درک کنن این نعمت هارو، که حتی خونهای ندارن برای دیدن یه برنامه کودک معمولی، سینما که براشون یه رویای فراموش شدس.
بچههایی که با واژهای به نام امنیت سال هاست بیگانن. بچه هایی که بچگیشون رو رژیم غاصب اسرائیل از بدو تولد، به غارت برده. بچه هایی که امروز ساکن نوار غزه هستن. بچه هایی که حتی از بعضی ما آدم بزرگا، این چیزارو بهتر درک میکنن!
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ...وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ... «بخشی از دعای۲۷ صحیفه سجادیه (دعایمرزداران)»
✍🏽#ازخودشون ۳۰ آذر ۱۴۰۲ | ۱:۴۸ - دزفول
🔰#مجموعه_سینمایی_وارثین
➕https://eitaa.com/joinchat/3525771264C13057ea2c0