-در انباریکوچکخانهی مادربزرگ یک کتابخونهخواهم ساخت و بر دیوارهای کهنهوکاهگلیاش کاغذبهکاغذ از نوشتههای ِخودم میپوشانم تابه زمانی که تورا به آنجا ببرم و میان نوشتهها به دنبال خودت بگردی.
من؛
شده باشد که تو هر ثانیه در ذهنمنو گفتههای ِمنی.
که حالوهوایم با فکرتو خوب میشود.