eitaa logo
ایران، شهر خورشید
15.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
75 فایل
تحلیل و بررسی مطالب تمدنی ایران و جهان در این کانال به اخبار و تحلیل های جهان و سیاست‌های تمدنی ایران می پردازیم. ♦️جهت حمایت مالی به آدرس زیر مراجعه کنید https://zarinp.al/irclockm 5892101581893043 ادمین: @IrclockM http://zil.ink/iran_shar
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‎ دوستان براساس شواهد موجود و فعالیت های رسانه ای خاص، نشان می‌دهد تلاش بسیاری می‌شود تا داستان های تخیلی به اسم سلاح پلاسمایی را در جامعه رواج بدهند. هرکس که در انتشار این مطالب کمکی کرده باشد درواقع دارد به مردم ایران ضربه می‌زند. هدف این است که شما را از ورود به بحث مطالبه هسته ای شدن ایران دور کنند. دقیقا افرادی که مخالف مطرح کردن مطالبه هسته ای هستند حاضر هستند خود را به کوچه علی چپ بزنند و با انتشار اخبار جعلی یا انتشار برداشت های ناصواب خود از صحبت های مبهم برخی از مقامات بازهم روی حرف خود تاکید کنند و با اینکه می‌دانند حتی این امر عقلانی نیست با تمام وجود یک دروغ را ترویج دهند و جلوی این مطالبه را بگیرند. نمی‌دانم کدام یک از پیشوایان دینی ما به آنها گفته است با گفتن مطالب غیرواقع و گمراه کردن مردم سعی کنند به اهدافی که خودشان فکر می‌کنند درست است برسند؟ دقت بفرمایید که این حجم از فعالیت رسانه ای در مورد سلاح پلاسمایی یا تسلیحات تخیلی دیگر از این جنس فقط در داخل ایران است و به هیچ وجه در خارج از ایران بازتاب رسانه ای ندارد چراکه اینقدر این داستان مسخره است که حتی دشمن می‌داند برای بهره برداری جهانی ارزشی ندارد. می‌گویند که اگر به دنبال سلاح هسته ای برویم درواقع باعث می شویم علیه ایران اجماع جهانی تشکیل شود اما نمی‌گویند چرا دشمن نمی آید از سلاح پلاسمایی و ادعایی که دارید برای اجماع سازی استفاده کند چون می‌داند که کارکرد این نوع تسلیحات خیالی فقط در ایران و آنهم در حد پروژه مستعان است. حتی به فرض بعید 1 درصد احتمال بدهیم چنین چیزی باشد، باز هم با چوب خشک هیچ فرقی ندارد. چراکه که اگر سلاحی در این سطح دارید باید ابتدا از بحث بازدارندگی آن استفاده کنید مخفی کردن آن چه سودی برای شما دارد؟ عرض کردم به فرض بعید اگر هم چیزی باشد دقیقا همان داستان ساخت سلاح هسته ای بعد از حمله دشمن می‌شود. وقتی چند میلیون نفر از مردم بخار شوند آنگاه تازه به دنبال ساخت سلاح هسته ای رفتن چه دردی را دوا می‌کند؟ اصل اول ساخت و وجود این تسلیحات بدست آوردن بازدارندگی نسبی آنهاست. امروز دیگر فرقی نمی‌کند شما موافق یا مخالف حاکمیت باشید، حتی فرقی نمی‌کند برایتان اتفاقات دنیا اهمیتی داشته باشد، برای بالا بردن امنیت و حفظ جان فرزندانمان باید به دنبال ساخت سلاح هسته ای برویم. این نیاز دفاعی است. دیگر در دوره های گذشته نظم جهانی نیستیم. وارد دوره بی نظمی شده ایم.معادلات تغییر کرده است. تسلیحات هسته‌ای را نساخته اند که نمایش بدهند و قطعا از آن استفاده می‌کنند همانطور که در چند ماه گذشته در سوریه اسرائیل از سلاح هسته ای تاکتیکی استفاده کرد تا سازهای انبارهای موشکی ارتش سابق سوریه را در عمق زمین نابود کند. بزودی آمریکایی ها هم از این تسلیحات هسته ای در یمن استفاده می‌کنند. هرچند که نمونه هایی از استفاده از این تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی در گذشته هم در یمن وجود دارد. امروز مردم باید همه باهم متحد شده و این مطالبه را داشته باشند. @CITYOFSUN
یک نکته مهم هم این وسط بود که طرفین نمی‌خواستند رسانه شود و با تاکید دفتر رهبری و بخش رسانه ای دفتر ایشان به رسانه ها درز پیدا کرده این است که رهبر ایران اجازه مذاکره غیر مستقیم را به افرادی که به شدت خواستار مذاکره بودند، تنها با این شرط داده است که مذاکرات تنها در چارچوب مباحث هسته ای باشد. سیاسیون ایرانی و آمریکایی به شدت تلاش کرده بودند این موضوع رسانه نشود. شاید یکی باید توضیح دهد که چرا حتی افرادی مثل سردار باقری هم به این موضوع بسیار مهم ورود نکرده اند؟ خب این موضوع خیلی از مسائل را تغییر می‌دهد. همانطور که رهبری اشاره کردند (به نقل از اکانت های مرتبط با دفتر ایشان) این امر باعث می‌شود ایران دست برتر را داشته باشد و از طرف دیگر دست سیاسیون غرب‌گرا داخلی را بابت شیطنت در مذاکره و هزینه کردن از بخش های دیگر کاملا بسته شود و عملا این مذاکرات صرفا برای دولت آمریکا برای مقابله با ایران فقط کارایی رسانه ای دارد هرچند که در بخش محور مقاومت بازهم برای ما هزینه زا هست و آمریکا می‌تواند در صورت اطمینان از این که ایران واکنشی نشان نمی‌دهد به فکر حمله مستقیم زمینی به یمن و تغییرات ساختار حشد شعبی عراق باشد. هرچند که بعید میدونم رهبر انقلاب اجازه چنین کاری را بدهند ولی فراموش نکنید همان افرادی که به اصرار سراغ رهبری رفتند و اجازه مذاکره را برخلاف میل ایشان گرفتند، بیکار نخواهند نشست. کاهش نمایشی قیمت دلار نشان می‌دهد این افراد برای اینکه مذاکرات انجام شود دست به هر کاری از جمله افزایش قیمت دلار زده بودند. ما امیدواریم که با ورود دستگاه قضایی و پلیس امنیت اقتصادی تیغ این ابزار قدرت سیاسیون غربگدا به شدت کند شود. اخیرا مرعشی دوباره صحبت هایی را در بحث حل شدن همه مشکلات در مذاکره با آمریکا مطرح کرده است که بسیار خطرناک است. فراموش نکنید امثال حسن روحانی و مابقی افرادی که برجام را رقم زدند و مدعی بودند همه مسولیت بر عهده من است وقتی گند کارشان در آمد می‌گفتند مگر برجام را ما آورده ایم؟ برجام را خدا آورده است. این جماعت لیبرال مسلک که در هر حزب و جایگاهی ممکن است حضور داشته باشند به خدای خود رحم نکردند و نمی‌کنند چطور انتظار دارید به مردم رحم کنند؟ اینجاست که خود مردم باید از ابتدا مواظب تحرکات این دسته از سیاسیون باشند که البته به لطف خدا و آگاهی مردم در این دوره به شدت تحت فشار هستند. وظیفه ما مردم این است که این آگاهی را در جامعه افزایش دهیم و در فضای مجازی یادآوری کنیم که سرنوشت مذاکرات قبلی به چه سمتی رفت و امروز هم اگر افراد خود را خارج از چارچوب تعیین شده رهبری ببینند و فکر کنند که هر غلطی کنند کسی به آنها کاری ندارد، ما با یک برجام مانند دیگری و تصویب 20 دقیقه آن روبرو خواهیم شد. پس اینبار باید از همین ابتدا حواسمان به این موضوع جمع باشد و در این امر مطالبه گر باشیم. 2 ماه آمریکا سرگرم شود کافی است و بعد از آن خواهید دید که چگونه همین آمریکا بخاطر اینکه نتوانسته از ایران امتیاز بگیرد چطور پرونده های اطلاعاتی نوکرانش را برملا می‌کند. تاکید دفتر رهبری مبنی بر اینکه این مذاکرات با این شرط آغاز شده که فقط در چارچوب مباحث هسته ای و رفع تحریم باشد نشان دهنده زیرکی و نظارت کامل ایشان بر مذاکرات است و این پیام را به ما می‌دهد که لازم نیست مانند برجام نگران باشیم. پس نگذارید در فضای رسانه ای با طرح مباحثی که شما را از نظر فکری از همین الان شکست خورده معرفی می‌کند، اراده شما عزیزان را سست کنند. چرا که این بخش از سیاسیون غربگدا زمانی می‌توانند یک برجام دیگر را 20 دقیقه ای در مجلس تصویب کنند که مردم ناامید شده باشند و دنبال کنشگری نروند. با قدرت وارد شوید و این هم نظر خودم هست که امید زیادی دارم که بعد از این که این مذاکرات شکست خورد ایران به سمت تثبیت بازدارندگی هسته ای خودش حرکت می‌کند. پس تا آن زمان مطالبه هسته ای شدن ایران را باید با تمام قدرت انجام دهیم. @CITYOFSUN
سناریوی خطرناک اسرائیل برای مهار حملات یمن از طریق گروگان‌گیری جمعی در غزه دوستان گرامی دقت بفرمایید که تحولات اخیر در نوار غزه وارد مرحله‌ای بسیار خطرناک و نگران‌کننده شده‌ است. یادآور میشوم بعد از شکست آمریکا در حمله به یمن و عدم تغییر رفتار انصار الله در شلیک موشک به اسرائیل، ارتش اسرائیل رسما در مقابل همه دنیا عاجز و بی ابزار دفاعی معرفی شده است. آنها سعی کردند با چندین عملیات هوایی نمایشی انجام بدهند اما نتیجه آن افزایش تعداد شلیک موشک های یمنی بود. شواهد میدانی حاکی از آن است که رژیم صهیونیستی برای فرار از این آبروریزی و تحقیر مداوم، در حال پیاده‌سازی یک سناریوی جدید و پیچیده برای فرار یا مهار ضربات استراتژیک موشکی یمن است. سناریویی که می‌تواند تبعات فاجعه‌باری برای غیرنظامیان فلسطینی و ثبات منطقه‌ای در پی داشته باشد. برای همین پیشنهاد میکنم که فرماندهان جبهه مقاومت، به‌ویژه نیروهای حزب‌الله لبنان، نسبت به تحولات پیش‌رو هوشیار و آماده‌باش باشند. دلیل عصبانیت اسرائیلی ها نقطه ضعف بزرگی است که همیشه سعی کردند پنهان کنند و آن چیزی نیست جز "خانه عنکبوت " یمنی‌های شجاع طی هفته‌های اخیر موفق شده‌اند عملاً یکی از عمیق‌ترین آسیب‌پذیری‌های رژیم صهیونیستی را برملا کنند؛ همان تصویری که پیش‌تر در توصیف «خانه عنکبوت» به‌کار می‌رفت. اکنون این واقعیت وجودی رژیم اسرائیل ، با پرتاب موشک‌ها و پهپادهای یمنی به اعماق مرزهای اشغالی، در مقابل چشم همه دنیا به یک حقیقت عینی تبدیل شده است. فراموش نکنید در حالی‌ که آمریکا، به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی نظامی و اطلاعاتی اسرائیل، ناتوان از توقف این موج حملات بود ، طبیعی است که خود رژیم اسرائیل نیز هیچ چشم‌انداز موفقیتی در برابر جبهه یمن ندارد. تحلیل وضعیت منطقه نشان می‌دهد که اسرائیل در برابر استمرار حملات دقیق انصارالله، حتی در بازه زمانی میان‌مدت نیز تاب مقاومت ندارد. تداوم این حملات، در حدود چهار ماه، می‌تواند دولت نتانیاهو را به ورطه سقوط از داخل بکشاند و توازن سیاسی داخلی رژیم را برهم زند. در همین راستا، اسرائیل متوسل به تاکتیکی شده که می‌توان از آن با عنوان «پاک‌سازی صورت‌مسئله از طریق گروگان‌گیری جمعی» نام برد. رژیم صهیونیستی در حال ارسال این پیام به جهان است که ادامه حملات یمن به‌طور مستقیم موجب افزایش فشار بر مردم غزه خواهد شد. به عبارت دیگر، اسرائیل تلاش می‌کند از قربانی کردن غیرنظامیان فلسطینی به‌عنوان سپر فشار سیاسی علیه جبهه مقاومت استفاده کند. موفقیت این سناریو بر سکوت و بی‌عملی دولت‌های عربی و اسلامی استوار شده‌است؛ دولت‌هایی که نه‌تنها هیچ اقدام مؤثری انجام نداده‌اند، بلکه به‌طور کامل دچار انفعال و بی‌تفاوتی شده‌اند. برای شکست این نقشه، ضروری است که انصارالله سطح و شدت حملات خود را افزایش داده و پیام واضحی به تل‌آویو مخابره کند: خشونت و جنایت بیشتر علیه فلسطینیان، تنها به گشوده شدن جبهه‌های جدید علیه اسرائیل منجر خواهد شد. یکی از محورهای عملیاتی قابل‌اتکا برای پاسخ به این وضعیت، استفاده از جغرافیای سوریه و بهره‌گیری از ظرفیت گروه‌های تروریستی است که از ابتدا آمریکا و اسرائیل آنها را به عنوان ابزاری برای ضربه‌زدن به کشورهای منطقه سازمان‌دهی کرده بودند. امروز ایران می‌تواند اینجا نقش آفرینی ویژه ای به صورت غیر مستقیم داشته باشد و اسرائیل را کاملا گرفتار سیاست های تهاجمی خود در سوریه کند. ابزار کلیدی دیگر ایران و یار وفادارش یعنی یمن، بستن تنگه استراتژیک باب‌المندب است؛ اقدامی که می‌تواند ضربه‌ای فلج‌کننده به اقتصاد غربی و زنجیره تأمین انرژی و ثروت دولت ترامپ وارد کند. این باور باید در بین مسولان ایران نهادینه شود که در سطحی کلان‌تر، ایالات متحده باید هزینه سکوت در برابر جنایات رژیم صهیونیستی را بپردازد. فشار به آمریکا در حوزه منافع منطقه‌ای، تنها راه کم هزینه اما موثر برای مهار اسرائیل است. در این چارچوب، بهتر می‌توان درک کرد که چرا دولت آمریکا با وجود بی‌نتیجه بودن مذاکرات و ادامه تحریم های مستمر ایران در حین مذاکرات ، همچنان اصرار به ادامه مذاکرات با ایران دارد؛ واشنگتن می‌کوشد ایران را در چارچوب گفت‌وگو نگه دارد تا مانع از ورود مستقیم تهران به سطح تنش‌های میدانی شود. البته بی توجهی مقامات ایران و محور مقاومت در این موضوع، یک هزینه جدی با خود دارد: چنانچه این روند ادامه یابد و راهبرد رژیم صهیونیستی بی‌پاسخ باقی بماند، نه‌تنها مردم فلسطین بهای گزافی خواهند پرداخت، بلکه جبهه‌ای تازه در عراق گشوده خواهد شد. پیش از آنکه اسرائیل ابتکار عمل را به‌دست گیرد، ایران و متحدانش در محور مقاومت باید سطح تنش مستقیم با آمریکا را به‌عنوان هزینه تجاوزات اسرائیل افزایش دهند.
تحول ساختاری در سازمان‌های کردی و پروژه فدرالیسم خاموش در غرب آسیا در ماه‌های اخیر، بازگشت مجدد سازمان تروریستی پ.ک.ک به صحنه تحرکات مسلحانه و اطلاعاتی، در قالبی بازتعریف‌شده و با تجهیزاتی پیشرفته‌تر، به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های امنیتی در منطقه تبدیل شده است. برخلاف روایت رسمی برخی رسانه‌ها درباره انحلال یا توقف فعالیت‌های این سازمان، شواهد میدانی و اطلاعات دقیق حاکی از آن است که پ.ک.ک، به‌سان الگوی رفتاری پیشین خود، با هدف فریب افکار عمومی و کاهش فشارهای بین‌المللی، دست به اعلام انحلال نمادین زده و در عین حال، وارد مرحله‌ای جدید از سازماندهی نظامی و اطلاعاتی شده است. بر اساس داده‌های معتبر از منابع منطقه‌ای، این سازمان در حال گسترش مراکز تولید و به‌کارگیری پهپادهای انتحاری FPV است؛ پهپادهایی که تاکنون عمدتاً در جنگ اوکراین استفاده می‌شدند و اکنون با انتقال فناوری از سوی برخی نهادهای نظامی و اطلاعاتی غربی، در اختیار نیروهای پ.ک.ک و شاخه ایرانی آن یعنی پژاک قرار گرفته‌اند. هم‌زمان با این تحولات، مراکز آموزشی پیشرفته‌ای در نواحی شهری و کوهستانی برای آموزش اپراتورها و توسعه برد و دقت پهپادها تأسیس شده‌اند. نقش ساختارهای اطلاعاتی غرب در این بازسازی قابل انکار نیست. دستگاه‌های اطلاعاتی همچون MI6، CIA، DGSE فرانسه و حتی بخش‌هایی از ارتش اوکراین، با پشتیبانی مالی قابل‌توجه، در حال راهبری پروژه‌ای هستند که هدف نهایی آن، مهندسی ژئوپلیتیکی در غرب آسیا با رویکرد ایجاد ساختارهای فدرالی ضعیف، فاقد انسجام ملی و قابل هدایت از بیرون است. شاخه ایرانی پ.ک.ک، یعنی پژاک، که در سال‌های گذشته تحت فشار شدید نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران دچار عقب‌نشینی شده بود، بار دیگر مورد توجه این محور قرار گرفته و شواهد حاکی از جذب نیروهای تازه از خاک عراق، سوریه و حتی برخی نقاط ترکیه برای احیای آن است. این فرایند با عبور از ساختارهای سنتی شبه‌نظامی، وارد مرحله ایجاد واحدهای ترکیبی، دارای قابلیت جنگ نامتقارن، عملیات ترکیبی و جنگ کوهستانی شده است. گروه‌هایی نظیر «Task Force Armadillo» که دارای تجربه در جنگ‌های کوهستانی در افغانستان، کلمبیا و اوکراین هستند، در حال مشاوره و آموزش مستقیم به نیروهای کردی هستند. نکته قابل تأمل دیگر، تزریق ایدئولوژی‌های متضاد اما همگرا در هدف نهایی است: ناسیونالیسم کردی با رویکرد تجزیه‌طلبانه، نئوعثمانی‌گری ترک‌های افراطی، و نئوعرب‌گرایی بعثی، همگی تحت یک ساختار راهبردی مشترک قرار گرفته‌اند. این ائتلاف پنهان، با حمایت مستقیم اسرائیل و آمریکا، مأموریت خود را در قالب «احیای ژئوپلیتیک تکه‌تکه» تعریف کرده و هدف اولیه آن، نفوذ به عمق استراتژیک ایران از طریق نواحی مرزی در غرب کشور است. تجمیع تسلیحات، آموزش نیروهای ویژه، عملیات روانی و تبلیغاتی با محوریت "فدرالیسم قومی" و بازآفرینی مفهوم ملت-دولت بر اساس مرزهای زبانی و قبیله‌ای، بخشی از سناریویی است که هم‌اکنون در حال پیاده‌سازی می‌باشد. ترکیه، سوریه، عراق، اردن و حتی عربستان سعودی به عنوان بسترهای منطقه‌ای این پروژه شناخته می‌شوند؛ کشورهایی که یا دچار ضعف حکمرانی‌اند، یا درگیر چالش‌های داخلی و امنیتی، و به‌راحتی قابل بهره‌برداری در چارچوب این استراتژی ژئوپلیتیکی‌اند. در جمع‌بندی، آنچه در حال وقوع است نه صرفاً بازگشت یک گروه مسلح، بلکه آغاز یک سناریوی کلان برای بازطراحی نقشه منطقه‌ای قدرت است. برنامه‌ای که با ابزار جنگ نیابتی، فناوری نظامی نوین، ائتلاف‌های نامتقارن و حمایت اطلاعاتی غرب، به دنبال تغییر توازن قدرت در غرب آسیا و انتقال بحران به درون مرزهای کشورهای پایدارتر، از جمله جمهوری اسلامی ایران است. یاعلی اردیبهشت ماه ١۴٠۴ میلاد رضایی انتشار تحلیل با درج نام و لینک سالم زیر مجاز است https://eitaa.com/cityofsun
بازسازی شبکه تونل‌های تدارکاتی محور مقاومت پس از سقوط دولت سوریه با سقوط دولت بشار اسد، یکی از قدیمی‌ترین و حیاتی‌ترین مسیرهای تدارکاتی محور مقاومت برای تجهیز گروه‌های فلسطینی دچار اختلال جدی شد؛ مسیری که سال‌ها از طریق خاک سوریه و با پشتیبانی اطلاعاتی دمشق، برای تجهیز و حمایت از حماس و سایر گروه‌های مقاومت فلسطینی استفاده می‌شد. اما ایران، با سرعتی چشمگیر و هوشمندی راهبردی، توانست نه‌تنها این خلأ را جبران کند، بلکه ساختاری چندلایه، پیشرفته و امن‌تر را طراحی کند که حتی ظرفیت عملیاتی مقاومت را افزایش داد. از دهه ۶۰، سوریه به یکی از پایگاه‌های اصلی پشتیبانی تسلیحاتی و آموزشی گروه‌های فلسطینی تبدیل شد. با روی کار آمدن بشار اسد، این حمایت ها با هماهنگی کامل با ایران وارد مرحله‌ای پیشرفته تری شد و ارسال تسلیحات پیشرفته‌ای همچون موشک‌های کورنت، RPG-29 و سامانه‌های ایگلا، نه از طریق ایران بلکه با خرید مستقیم از روسیه و دستور اسد انجام می‌گرفت. پس از سقوط صدام، با حضور نظامی آمریکا در عراق، ایران برای اولین‌بار در دو هزار سال اخیر به یک پیوستگی زمینی تا سواحل مدیترانه دست یافت؛ امکانی که عمق راهبردی بی‌سابقه‌ای به محور مقاومت داد و بستر تجهیز مستقیم حماس و جهاد اسلامی را تقویت کرد. نیروی قدس سپاه پاسداران به‌ویژه در دوران سردار شهید قاسم سلیمانی، با انتقال تجربیات لبنان، یمن، عراق و سوریه، توانست گروه‌هایی همچون حماس و جهاد اسلامی را از نیروی چریکی پراکنده به یک ارتش زیرزمینی منسجم، آموزش‌دیده و فناورمحور تبدیل کند. بارزترین جلوه این تحول، توسعه گسترده‌ی شبکه تونل‌های زیرزمینی در نوار غزه است. براساس منابع اسرائیلی، این شبکه بیش از ۵۰۰ کیلومتر طول دارد و شامل سامانه‌های پیچیده برای جابجایی تسلیحات، تجهیزات، نیروها و فرماندهان است. برخی ارزیابی‌ها، آن را قابل مقایسه با شبکه تونلی کره شمالی می‌دانند—اگرچه برخی معتقدند سطح پیشرفت تونل‌های مقاومت حتی بالاتر است. با وقوع کودتای نظامی در سوریه و سقوط دولت بشار اسد که توسط افسران بعثی و با حمایت موساد، سیا و امارات طراحی شد، ساختار پشتیبانی مقاومت در سوریه ضربه سنگینی خورد. اطلاعات مسیرهای ارتباطی، افراد کلیدی همچون حسام لوکا، افشا و بخش‌هایی از این شبکه نابود شد. اما برخلاف تحلیل برخی ناظران که کاهش توان مقاومت را نتیجه این کودتا دانستند، واقعیت این بود که ایران با طراحی مسیرهای موازی و چندگانه، ساختار جدیدی را در کمتر از دو ماه بازسازی کرد. البته از قبل مسیر رفح و صحرای سینا سال‌ها فعال بود و بعد از سقوط دولت بشار اسد این مسیر ها بار دیگر به‌روزرسانی و تقویت شد. برخلاف ادعای رسانه‌های صهیونیستی که این مسیر را «تازه‌تأسیس» می‌خوانند، اطلاعات غیررسمی حکایت از همکاری محرمانه برخی نهادهای اطلاعاتی مصر با محور مقاومت از قدیم دارد—همکاری‌هایی که بدون اطلاع آمریکا و اسرائیل، عبور محموله‌ها از مرزهای جنوبی غزه را تسهیل کرده‌اند. در هفته‌های اخیر نشانه‌های بازگشت توان رزمی مقاومت به‌وضوح دیده می‌شود؛ از جمله حملات گسترده‌ی موشکی به شهرک‌های صهیونیستی، استفاده مجدد از موشک‌های ضد زره علیه خودروهای نظامی و شلیک سامانه‌های دوش‌پرتاب به‌سوی بالگردهای اسرائیلی. این تحولات نشان می‌دهند که نه‌تنها مقاومت به سطح پیشین خود بازگشته، بلکه در ابعاد امنیتی، عملیاتی و کیفیت تجهیزات نیز ارتقاء یافته است. آنچه در ابتدا به‌عنوان یک فروپاشی تلقی شد، در واقع نقطه‌ی عطفی بود برای بازتعریف، نوسازی و استقلال بیشتر ‌شبکه تدارکاتی محور مقاومت . این یک واقعیت است که محور مقاومت امروز به مرحله‌ای از «مقاومت غیرقابل نفوذ» رسیده است ؛ ساختاری که فارغ از اتکای مستقیم به دولت‌های منطقه‌ای، توان بازسازی سریع و خودکفایی در شرایط بحرانی را داراست. امروز نبرد تنها در میدان نظامی نیست، بلکه عرصه‌ی رسانه، فضای روانی و جنگ افکار نیز به‌شدت فعال است. در این میدان، وظیفه‌ی نخبگان، تحلیل‌گران و افکار عمومی در جبهه مقاومت، مقابله با عملیات روانی دشمن و تقویت انسجام راهبردی است. محور مقاومت، اکنون نه‌تنها در عرصه نظامی، بلکه در جنگ رسانه‌ای نیز حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. یاعلی خرداد ماه ١۴٠۴ میلاد رضایی انتشار تحلیل با درج نام و لینک سالم زیر مجاز است https://eitaa.com/cityofsun
بازسازی شبکه تونل های تدارکاتی محور مقاومت بعد از سقوط دولت بشار اسد با سقوط دولت بشار اسد ، یکی از قدیمی‌ترین و کارآمدترین مسیرهای تدارکاتی محور مقاومت به سمت گروه های مقاومت فلسطین دچار اختلال جدی شد. این مسیر که عمدتاً از طریق خاک سوریه و با پشتیبانی اطلاعاتی دولت سوریه فعال بود، به‌ویژه برای تجهیز حماس و سایر گروه‌های مقاومت فلسطینی نقشی راهبردی ایفا می‌کرد. با این حال، بعد از سقوط دولت بشار اسد، ایران با سرعت و هوشمندی بالا، ضمن بازسازی زیرساخت‌های ارتباطی و لجستیکی، با جایگزینی ساختاری چندلایه توانست یک سیستم تدارکاتی پیچیده را طراحی و پیاده‌سازی کند که نه‌تنها ضربه وارده در سقوط دولت بشار اسد را جبران نمود، بلکه ظرفیت عملیاتی مقاومت را حتی ارتقاء بخشید. از دهه 60 ،حکومت سوریه به یکی از اصلی‌ترین بسترهای انتقال تسلیحات، آموزش نظامی و پشتیبانی اطلاعاتی برای گروه‌های فلسطینی عمل می‌کرد. این روند با روی کار آمدن بشار اسد و هماهنگی مستقیم سازمان اطلاعات سوریه، عمق وجودی و پیچیدگی بیشتری یافت. در دوره قدرت بشار اسد ، ارسال تسلیحات پیشرفته‌ای نظیر موشک‌های کورنت، RPG-29 ومپایر، و سامانه‌های دوش‌پرتاب ایگلا، نه از طریق ایران، بلکه با دستور مستقیم وی و بعد خرید از روسیه انجام می‌شد. بعدها پس از سقوط صدام و آغاز حضور مستقیم نظامی نیروی زمینی آمریکا در منطقه ، ایران با تثبیت حضور خود در سوریه، برای نخستین‌بار در طول دو هزار سال اخیر به یک پیوستگی زمینی راهبردی تا مدیترانه دست یافت. این دستاورد، در گسترش عمق راهبردی محور مقاومت و تجهیز مستقیم گروه‌های فلسطینی نقش حیاتی ایفا کرد، به‌ویژه پس از پاک‌سازی جناح‌های اخوانی از ساختار گروه های مقاومت فلسطین هم سو بعد از بحران سوریه. در این میان، نیروی قدس سپاه ، به‌ویژه در دوران فرماندهی شهید سلیمانی، وظیفه‌ی انضباط‌بخشی، آموزش و نوسازی ساختارهای عملیاتی مقاومت فلسطین را بر عهده گرفت. این فرمانده شهید و تیمش با انتقال تجربیات نبردهای لبنان، عراق، یمن و سوریه، این نیرو موفق شدند گروه‌هایی نظیر حماس، جهاد اسلامی و دیگر واحدهای رزمی شبه نظامی را را از یک نیروی نامنظم چریکی به یک ارتش زیرزمینی مجهز و آموزش‌دیده و بخشی از محور مقاومت تبدیل کنند. یکی از نمودهای بارز این تحول، توسعه شبکه تونل‌های زیرزمینی در نوار غزه بود. به اذعان منابع رسانه ای اسرائیل در طول جنگ غزه ، جمع طول این شبکه تونلی بالغ بر ۵۰۰ کیلومتر برآورد می‌شود و شامل سامانه‌هایی پیچیده برای حفظ بقا در یک بازه زمانی طولانی، انتقال تسلیحات، نفرات، تجهیزات الکترونیکی و فرماندهان می‌باشد. بنابر برخی ارزیابی‌ها، سطح پیشرفت این ساختار با شبکه‌های تونلی کره شمالی مقایسه‌پذیر است که البته این مقایسه پذیری به علت محرمانگی دو طرفه قابلیت صحت سنجی ندارد و شاید حتی تونل های مقاومت فراتر از تونل های کره شمالی باشد که به احتمال زیاد این امر صحت دارد. فراموش نکنید پیش از سقوط دولت بشار اسد، ایران و سوریه با رعایت اصل «تفکیک اطلاعات» از افشای کامل شبکه‌ها جلوگیری می‌کردند؛ بدین معنا که حتی در صورت لو رفتن یکی از مسیرها، سایر مسیرها مصون باقی می‌ماندند. اما با وقوع کودتای نظامی در ساختار حاکمیت حزب بعث سوریه و حمله هماهنگ تروریستی های تحت حمایت ترکیه و آمریکا و سقوط دولت بشار اسد، این ساختار در سوریه آسیب دید. این کودتا توسط گروهی از افسران ارشد بعثی، نیروهای تروریستی جولانی، و با پشتیبانی اطلاعاتی موساد، سیا و برخی کشورهای عربی از جمله امارات طراحی و اجرا شد. پس از سرنگونی دولت دمشق، افراد وابسته به گروه‌های تروریستی در ساختار قدرت جدید جای گرفتند و با هدایت فرماندهی جدید دمشق، عملیات هماهنگی برای شناسایی، تخریب و انهدام شبکه تدارکاتی مقاومت در خاک سوریه آغاز شد. نام‌هایی مانند حسام لوکا (رئیس شبکه ارتباطات مقاومت) افشا شد و بخشی از خطوط ارتباطی از بین رفت. در حالی که برخی ناظران این تحولات را عامل اصلی کاهش توان عملیاتی مقاومت فلسطین در ماه‌های ابتدایی پس از کودتا می‌دانند،اما واقعیت آن است که اکثر این تحلیل‌ها با نادیده گرفتن نقش پررنگ ایران در بازسازی زیرساخت‌ها در کوتاه مدت و همچنین عدم لحاظ وجود مسیر های چندگانه قدیمی، دچار خطای محاسباتی شده اند . ایران نه‌تنها از سقوط دولت بشار اسد شوکه نشد، بلکه در کمتر از دو ماه، بازسازی ساختار تدارکاتی مقاومت را با طراحی چند مسیر جایگزین آغاز کرد. برخلاف روایت رسانه‌های اسرائیلی که مسیر جدید را «مصری» معرفی کرده‌اند، مسیر انتقال از طریق رفح و صحرای سینا از سال‌ها پیش فعال بوده است. آنچه امروز مشاهده می‌شود، بازآرایی و توسعه مجدد این مسیر است، نه ایجاد مسیری تازه.
در تهران، بچه های بسیج یک تونل زیرزمینی بزرگ در منطقه‌ای نزدیک به ستاد سپاه پاسداران ایران پیدا کردند. مشاهده شد که این تونل به سمت ستاد حفر می‌شود. این تونل می‌توانست بمب‌گذاری شود یا مستقیماً توسط تروریست های مسلح برای حمله به سمت ستاد مورد استفاده قرار گیرد. گفته شده است در این تونل یک منطقه زیرزمینی به اندازه کافی بزرگ وجود دارد که می‌تواند 300 تا 400 نفر از همدستان تروریست های وابسته به موساد را در خود جای دهد. این واقعا یک مشکل جدی است. چنین گافی بدون وجود نفوذی هایی در داخل در بخش های رصدی امکان پذیر نیست خصوصا اینکه بسیج آنها را پیدا کرده است و اگر تونل‌هایی مانند این وجود داشته باشد، ممکن است آنها تلاش کنند ساختار امنیتی در ایران را فرو بریزند، مشابه حملات بمب‌گذاری تونلی که در آغاز جنگ داخلی سوریه علیه تأسیسات نظامی حیاتی سوریه انجام شد. احتمالا به همین دلیل بود که در چند روز گذشته اقداماتی علیه باز تر شدن دست بسیج توسط برخی گرفته شد مقامات اطلاعاتی باید سریعا سراغ این افرادی که جلوی فعالیت بسیج را می‌گرفتند بروند و آنها را بازجویی کنند حال در هر سطحی که هستند. عملیات علیه شکاف‌های اطلاعاتی در این اندازه باید افزایش یابد، در غیر این صورت تهدید همدستان اسرائیل می‌تواند به اوج خود برسد. @CITYOFSUN
متاسفانه شاهد آن هستیم که تلاش هایی به اسم تلاش دیپلماتیک در حال انجام است که اصل آن تاکید بر تسلیم ایران در پوشش حرف های زیبا است. قضیه این است که امروز هیچ چیزی به اسم مذاکره معنا ندارد و مردم با این تفکر مخالفت می‌کنند اما این یک پالس خطرناک برای غرب محسوب می‌شود که شما اگر یک حمله سنگين از سوی آمریکا انجام بدید بعد ما جریانی هستیم که وارد می‌شویم و در غیاب تلفات بالای مقامات انقلابی سعی می‌کنیم اختیار امور را بدست بگیریم و به مردم ایران القا میکنیم و می گوییم ایران در حال نابودی است و فقط ما می‌توانیم آن را نجات بدهیم و البته آمریکایی ها سعی می‌کنند با حملات خود رقباي برخی از این آقایان را حذف کرده و با رسانه در جامعه هم به این افراد وجهه ای بدهند و بعد احتمالا با رو کردن از چند چهره‌ دینی کانالیزه شده سعی می‌کنند مردم را به دو دستگی سوق بدهند. امروز شاهد همان جوی هستیم که باعث ایجاد اطمینان خاطر در ترامپ برای شهادت سردار سلیمانی شد. در این سال‌ها انتقامی هم گرفته نشد که بازدارندگی ایجاد کند و امروز دوباره آن شرایط فعال شده است و به صورت ویژه افرادی که مخالف ارتباط با آمریکا هستند به صورت کلی معرفی می‌شوند. اگر حاکمیت سریعا جلوی این جریان محدود سیاسی اما قدرتمند که به دنبال تسلیم کشور به غرب هستند را نگیرد و از طرفی نیروهای مسلح حملات خود را در دو روز آینده را کم نگه دارند آنگاه شاهد این هستیم که ترامپ و آمریکا به این نتیجه می‌رسد که بخشی از مردم و سیستم حاکمیت ایران آماده تسلیم هستند و مشکل بخش مانده است. از یک سوراخ چند بار باید گزیده شوید؟ سریعا نیروهای مسلح باید با تمام توان ورود کنند و به حملات بار تهاجمی ببخشند تا مردم آمریکا هم به خوبی هزینه دشمنی با ایران را در خرابی سرزمین های اشغالی ببینند و حداقل این پالس از سوی این بخش فرستاده نشود. هزینه نگه داری جریان های سیاسی و فکری غرب‌گرا برای کشور تا مرز نابودی حاکمیت پیش رفته است و هنوز عده ای مطالب مسخره ای مثل تربیت فرزندان حاکمیت مطرح می‌شود یعنی باید فرصت بدهیم آنها به اشتباه خود پی ببرند. در شرایط جنگی چنین حرفی خیلی حرف مسخره ای است . هر کشوری حتی آمریکا سعی کرده جریان های مخالف ایدئولوژیک خودش را کنار بزند ولی در ایران یک سیستم مسخره بازی اداره خانواده گونه وجود دارد که هرکس هر خطایی هم کرده باشد چون روزگاری در این کشور مدیر بوده دیگر نباید بهشون چیزی گفت حتی اگر خرابکاری های در حد برجام و دولت حسن روحانی رخ داده باشد. خلاصه عرض کنم نیازی به انتظار 2 هفته ای برای حمله به ایران ندارید با همین دست فرمان جلو بروید کمتر از 2 روز دیگر آمریکا نتیجه می‌گیرد به ایران حمله کند چون شاید دیگر چنین فرصتی پیدا نشود و یک نفر روی کار بیاید که جلوی این فرایند خنده دار را بگیرد. قبلا هم عرض کردم نظامیان ایرانی یا از رفتار گذشته درس می‌گیرند و خود را از چاه ویل برخی سیاسیون خارج می‌کنند وگرنه این عزیزان هم به خاطر اعتماد خطرناکی که فرماندهان قبلی به برخی از افراد داشتند بازهم مورد حمله قرار می‌گیرند و به قافله شهدا می‌پیوندد. این حلقه اینقدر تکرار می‌شود تا آخر یک یا چند فرمانده روی کار بیاید که بفهمد در زمان جنگ باید نظامیان ما خودشان اختیار کل امور را بدست بگیرند نه اینکه کلماتی زیبا مانند دوگانگی میدان و دیپلماسی را مطرح کنند که دوست و دشمن به ریش ما بخندند. در مقابل یک گرگ خونخوار که بوی خون به دماغش خورده چیزی به اسم دیپلماسی وجود ندارد. با یک هژمون در حال افول چیزی به اسم مذاکره معنی ندارد. حالا یا از گذشته عبرت می‌گیرد یا باید هزینه بیشتر از قبل را بدهید. خوبی ماجرا این است که این جنگ، جنگ موجودیتی است بلاخره می فهمیدید حالا سوال مهم اینجاست که با چه هزینه ای متوجه شوید. درست است ایران به اذن الهی پیروز این جنگ است اما همانطور که می‌بینید امروز داریم هزینه نبود بازدارندگی هسته ای را می‌دهیم در آینده هم باید هزینه مماشات با جریان فکری مفلوک گونه را بپردازید. حرفش را زدم شاید یک وطن پرست به صورت اتفاقی این حرف ها را ببیند و تاثیری داشته باشد. @CITYOFSUN
ایجاد قلعه خیبر جدید در عربستان پایگاه نظامی ینبع: پروژه جنگ صلیبی نوین در حجاز میلاد رضایی | کانال ایران شهر خورشید تحرکات اخیر ایالات متحده آمریکا در منطقه جنوب غربی آسیا، به‌ویژه در شبه‌جزیره عربستان، بیانگر شکل‌گیری ساختاری نوین در دکترین دفاعی و هجومی این کشور است. برخلاف الگوهای سنتی درگیری‌های مستقیم یا نیابتی، آنچه امروز در حال وقوع است، برنامه‌ریزی برای نوعی نبرد ترکیبی و چندلایه است که در آن ابعاد نظامی، روانی، مذهبی و رسانه‌ای به‌صورت هم‌افزا عمل می‌کنند. در چند سال اخیر شاهد آن بودیم که طرح‌های آمریکا برای حذف ایران و محور مقاومت با شکست مواجه شده‌ است ولی دشمن هرگز خسته نمی‌شود چراکه بحث یک جنگ موجودیتی برقرار است. به همین دلیل شاهد تغییر نوع ساختار جنگ علیه ایران هستیم که در تحلیل قفقاز کامل توضیح خواهم داد و به همین دلیل پس از شکست مجدد عملیات مستقیم آمریکا و اسرائیل علیه ایران و عقب‌نشینی متقابل این کشورها در برابر توان پاسخگویی نظامی ایران، رویکرد جدیدی در حال اتخاذ است. آمریکایی ها به خوبی می‌دانند اگر این حمله ادامه پیدا کند دیگر خبری از شلیک محدود چند موشک نخواهد بود. در صورت تکرار چنین رویارویی‌هایی، پاسخ ایران می‌تواند در قالب صدها موشک باشد، آن هم از فاصله‌ای نزدیک و حتی با استفاده از قایق‌های تندرو یا موشک‌های برد کوتاه. در چنین شرایطی، آمریکا برای ادامه مقابله خود با ایران نیازمند پایگاهی ایمن است. از نظر برد چنین پایگاهی وجود ندارد و آمریکایی ها نیاز به یک بازدارندگی جدید دارند آن عدم اراده شلیک موشک‌های ایران است؛ و از نگاه آمریکا، عربستان سعودی گزینه‌ای ایده‌آل از منظر سیاسی و مذهبی محسوب می‌شود. برای اینکار آنها پایگاه ینبع در نزدیکی مدینه را انتخاب کرده اند با موقعیت، کارکرد و پیامدهای بسیار متفاوت نسبت به پایگاه های دیگر خود!! پایگاه نظامی ینبع که سه سال پیش به‌عنوان بخشی از چتر حفاظتی خاندان آل‌سعود در مقابل موشک های یمنی ساخته شده بود امروز به خط دفاعی اصلی متحدان آمریکا در منطقه تبدیل شده است. و بعد باز شدن قفل شلیک موشک های ایران به پایگاه های آمریکا در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس امروز به یکی از مراکز اصلی فرماندهی و پشتیبانی ایالات متحده بدل شده است. موقعیت جغرافیایی این پایگاه در نزدیکی شهر مقدس مدینه و دسترسی مستقیم به دریای سرخ، بُعدی فراتر از مزیت‌های لجستیکی به آن می‌بخشد و آن را به یک "قلعه نامرئی" در دل حساس‌ترین منطقه مذهبی جهان اسلام تبدیل می‌کند. در لایه اول، این پایگاه نقش سنتی ذخیره مهمات، تجهیزات زرهی، خودروهای نظامی و پشتیبانی لجستیکی را ایفا می‌کند؛ اما لایه دوم، شامل کارکردهای روانی و تبلیغاتی پیچیده‌تری است. درواقع از روز اول مکان ساخت این پایگاه به این علت انتخاب شده بود که بین این پایگاه و یمن شهرهای مدینه و مکه قرار داشته باشد و آنها از منطقه مقدس به عنوان یک سپر مذهبی استفاده کرده اند امروز نیز تجهیز و گسترش سریع این پایگاه در بندر ینبع و نزدیکی مدینه حاوی یک یک راهبرد دوگانه است. از یک‌سو امکان پاسخ به حملات ایران و انصارالله را فراهم می‌کند؛ و از سوی دیگر، هرگونه واکنش نظامی مقاومت به آن، می‌تواند در قالب «حمله به سرزمین‌های مقدس» یا "حمله سپاه ابرهه " تصویرسازی شود. نمونه آن، واکنش رسانه‌ای سعودی‌ها به حمله موشکی انصارالله به جده است که بلافاصله ادعا کردند هدف، کعبه بوده است. این اقدام، نه‌تنها از مقاومت مشروعیت‌زدایی می‌کند، بلکه آن را در برابر افکار عمومی اهل سنت نیز قرار می‌دهد. بدین ترتیب، جنگ ژئوپلیتیکی کنونی بین ایران به عنوان نماینده مسلمانان و ظلم ستیزان جهان علیه اسرائیل به عنوان نماینده ظلم و استبداد و تکبر به یک جنگ فرقه‌ای درون اسلام بدل می‌شود؛ یک تله روانی تمام‌عیار برای نابودی اتحاد ایجاد شده مسلمانان علیه اسرائیل و راهی برای از بین بردن محبوبیت ایران در بین جهانیان خصوصا مسلمانان اهل سنت که با شلیک هر موشک ایرانی به شدت افزایش یافته است. اما هدف اصلی دیگر آمریکا یا هژمون غرب از تجهیز این پایگاه بازآرایی خطوط حمله و دفاع آمریکا در غرب آسیا است. با شکل‌گیری یک کمربند جدید از پایگاه‌های نظامی آمریکا از یونان، فلسطین اشغالی، اردن، و عربستان شاهد شکل گیری خط دوم دفاعی هژمون غرب در مقابله با ایران و یارانش در محور مقاومت هستیم که بعد از حمله موشکی ایران به قطر دیگر پایگاه های آمریکایی در کشورهای حاشیه خلیج فارس کارایی خود را از دست داده اند و نیاز به طراحی چنین خطی است که حداقل از برد موشک های کوتاه برد ایران در امان باشند و از خط مقدم جنگ دور شوند.
«اوکراین قفقاز»؛ پروژه غرب برای انفجار مرزهای شمال‌غرب ایران | میلاد رضایی یکی از سناریوهای ژئوپلیتیکی دنیای غرب در این برهه زمانی برای منطقه شمال غربی ایران یا بهتر بگویم منطقه قفقاز ایجاد نسخه دوم اوکراین برای تقابل با ایران و روسیه است. پروژه‌ای که به نظر می‌رسد با حمله ترکیه و آذربایجان به ارمنستان آغاز خواهد شد و غرب آن را به‌عنوان نقطه شروع جنگ ترکیبی جدید در حیاط خلوت ایران طراحی کرده است. شاید برای شما این سوال پیش بیاید که چرا در قفقاز و چرا در چنین زمانی؟ باید برگردیم به گذشته دور، زمانیکه از سال 2014 به بعد آمریکا اطمینان پیدا کرد سوریه در محور مقاومت باقی میماند و با کاهش نفوذ آمریکا در منطقه پروژه انتقال قدرت و ثروت به محور شرق تسریع می‌شود. طرحی ایجاد شد که 3 راس اصلی قدرت محور شرق یعنی راس نظامی روسیه، راس اقتصادی چین و راس ژئوپلیتیکی یعنی ایران با دشمن نیابتی تضعیف شده و حتی دنیا وارد فاز انتقال نهایی یا دوره جنگ های جهانی نشود. اما طرح آنها با شکست روبرو شد و بعد از هفت اکتبر دیگر هژمون غرب مطمئن شده بود که وارد دوره جنگ های منطقه ای و بعد جهانی خواهند شد و امیدی به جلوگیری این پروسه وجود ندارد. اصل کار کاملا مشخص است،باید قدرت هایی که در پیله خود هستند قبل از اینکه بتوانند پروانه شوند در همان پیله نابود شده یا به ضعیف ترین وضعیت خود برسند. کل هژمون غرب با همه امکانات وارد عمل شد و بعد از ترور شهید رئیسی فاز دوم اجرایی شد که این عملیات تا حمله اخیر به یمن و ایران ادامه پیدا کرد. آنها انتظار داشتند ساز و کار نابودی ساختار حزب الله لبنان در ایران فعال شود یعنی اول حلقه فرماندهان نزدیک رهبری زده شود و بعد خود رهبر ایران را شهید کنند. در این میان عده ای خواسته(لیدر های خائن) یا ناخواسته (جمعیت رسانه ای دنباله رو) در فاصله بین شهادت فرماندهان و برنامه شهادت رهبری ایران سعی می‌کنند پالس به آمریکا بفرستند که اگر اتفاقی برای رهبر ایران بیفتد آنها تمام تلاش خود را به کار می‌برند که فردی با تفکرات تسلیمی و یا هم فکرهای خیانت کار خودشان را به هر وسیله ای شده به رهبری ایران منصوب می‌شود و ایران به سرنوشت سوریه دچار می‌شود و آمریکا بر منطقه کاملا مسلط می‌شود. حتی اگر رهبری دلخواه غرب در راس قرار نگیرد برنامه های تضعیف رهبر جدید که قبلا یکبار در زمان فوت امام خمینی براه انداخته بودند دوباره انجام می‌شود و اینگونه ایران وارد فاز بازسازی طولانی مدت می‌شود و هژمون غرب فرصت آن را دارد به سراغ روسیه و چین برود. خصوصا اگر دیگر منبع انرژی چین یعنی نفت منطقه خلیج فارس و روسیه قطع شوند چین نیز نمی‌تواند با تمام توان وارد عمل شود. اما تنها 24 ساعت بعد از عملیات سنگین دشمن علیه ایران همه چیز تغییر کرد. با بازیابی سریع ساختار قدرت ایران در کمتر از 24 ساعت و پاسخ سنگین مشخص شد این طرح قابلیت تثبیت و پایان مورد نظر دشمنان ایران را ندارد. اینجاست که آمریکا ناچار به سراغ آخرین مرحله تهاجم منطقه ای خود پیش از آغاز جنگ های جهانی می‌رود. این مرحله درواقع آشوب منطقه ای گسترده و درگیر شدن متحدان اصلی آمریکا برای فدای خود جهت بقای آمریکا است. یعنی ورود ناتو به جنگ. برای اینکار نیاز دارند کاری کنند ناتو با ایران و روسیه مستقیم درگیر شود نه در یک جبهه چرا که در گذشته طرح آنها برای درگیری تک به تک به شکست انجامید. اما پاسخ ایران به اسرائیل نشان داد که کشورهای عضو ناتو اگر مستقیم درگیر شوند باید هزینه بسیار زیادی بپردازند به همین دلیل اعضای ناتو دسته بندی شده اند و در مرحله اول ترکیه و چندین کشور اروپای شرقی و منطقه قفقاز وارد یک جبهه مشترک علیه ایران و روسیه خواهند شد. به همین دلیل باید از طریق ترکیه یک جبهه مشترک نیابتی را در خط اتصال غرب دریای مازندران باز کنند. درواقع قفقاز جنوبی با شرایطی که دارد بهترین مکان برای بازگشایی جبهه جدید است. قفقاز جنوبی، محل تلاقی سه گفتمان بزرگ است: ۱. گفتمان ایرانی-شیعی ۲. گفتمان ارتدوکسی روسیه ۳. تمدن سکولار غرب با رنگ‌آمیزی پان‌ترکیسم و صهیونیسم این منطقه از نظر جغرافیایی مثل یک پل بین خاورمیانه، اروپا و آسیای میانه عمل می‌کند. اگر غرب بتواند این پل را تصرف کند، مزایای زیادی برای غرب دارد که به عنوان مثال مسیر ترانزیت ایران و روسیه را بسته می‌شود و توازن منطقه به‌کلی برهم می‌خورد. پس از شکست راهبردی اسرائیل در جنگ غزه و ناتوانی آمریکا در مهار ایران از جبهه‌های شرقی و غربی، اکنون تمرکز به شمال‌غرب ایران یعنی قفقاز تغییر یافته است. جرقه آغاز این جبهه مشترک ؛ حمله به ارمنستان است. غرب به‌دنبال یک بهانه یا محرک برای شروع پروژه‌اش در قفقاز است، و آن بهانه چیزی نیست جز شعله ور ساختن جنگ ترکیه و آذربایجان با ارمنستان. (1/3)
🎥فیاض زاهد: سردار سلامی ساعت ۱:۳۰ بامداد به جبلی رییس صداوسیما زنگ می‌زند که امشب به کشور حمله می‌شود خیلی به این حرف ها دقت کنید. ببینید این نوع بیان میخواد بگه نفوذ های اساسی وجود داره و فلان و بهمان... در مورد نفوذ هیچ شکی نیست اما این نوع سلطه اطلاعاتی فقط از طریق نفوذ نمی باشد. چیزی که به مخاطبان گفته نمی‌شود حضور و استفاده از تکنولوژی خاص برای ردیابی افراد است. مثلا نفوذی یک نوع مکان یاب یا gps به افراد متصل کرده یا نه از طریق تجهیزات الکترونیکی رد افراد زده شده است. دقت بفرمایید که فقط بحث جاسوسی نیست. چطور سردار سلامی یا بقیه از حمله اسرائیل خبر داشتند؟ این جز با داشتن جاسوس های سطح بالا هست؟ نکته دیگر برای شهادت افرادی مانند سردار باقری به خانه دختر ایشان و دو مکان دیگر حداقل به صورت مستقیم حمله کردند. خب یعنی جای دقیق ایشان را نمی دانستند بلکه از مکان های رفت و آمد خبردار بودند. به همین دلیل میگم فقط بحث جاسوس نیست. نگذارید جوری به ذهن شما این بحث جا بیاندازند که همه جا جاسوس هست. اتفاقا ما شاهد اون هستیم که بسیاری از شبکه های جاسوسی خود را در این حمله سوزاندند و فقط افرادی در راس هرم شبکه ها باقی مانده اند که اینجا من با اقای زاهد موافق هستم. اصل را بگذارید به همکاری جاسوسی با استفاده از ابزار ها و تکنولوژی‌هایی که این جاسوس ها به بدنه افراد متصل کرده اند. من باور دارم که 70 درصد ضعف ما در بخش تکنولوژی است. در سپاه تا قبل از این حمله بخشی از فرماندهان میانی و بسیاری از افراد قدیمی کادری، به نکات امنیتی واقف نبودند و از واتس آپ یا نرم افزار های مشابه استفاده می‌کردند یا با دو سیم کارت تماس های مختلف را می‌گرفتند که کارهایی رو انجام بدهند یا ارتباطاتی با افرادی داشته باشند که میدونستند ممکن است اگر رصد حفاظت اطلاعات باشند به آنها گیر داده می‌شود و یا پرونده امنیتی آنها تغییر می‌کند. خلاصه حواستون باشه یکی از خواسته های اسراییل این است که فکر کنید همه جا جاسوس دارند. بله جاسوسی انجام می‌شود همانطور که ایران در اسرائیل یک وجبی جاسوس هایی دارد که روح اسرائیلی ها هم خبر ندارد. اما فقط 30 درصد و مابقی از ضعف تکنولوژیک و عدم درک از خطرات تکنولوژی‌های جدید هست. اما اون 30 درصد وجود نفوذی هایی که برخی از آنها امنیتی هستند و اتفاقا در سال‌های گذشته پروتکلهای امنیتی کشور را طراحی کردند و ناقص اینکار کردند را باید شناسایی کرد. @CITYOFSUN
تقابل دو جبهه فکری و لزوم بروز بودن در معرفی خوانش اسلام شیعی به مردم منطقه | میلاد رضایی | کانال ایران شهر خورشید در این چند روز دیدم دوستان کارشناس در مطالب خود اسامی خاص دوره صدر اسلام تا بنی امیه را بیان می‌کنند. اینکار اشکالی ندارد و اگر دوستان دنبال کرده باشند از سال گذشته خصوصا در جلسات دو کشته تا ظهور بارها از تقابل گفتمان ها یا خوانش های صدر اسلام در دوره کنونی صحبت کردم... اما امروز ما با یک پدیده دیگر طرف هستیم که باید به آن خیلی توجه شود و آن تفاوت گفتمان های جدید و خوانش های کنونی اسلام در منطقه است خصوصا در بخش تقابل با دشمن. یک خوانش یا گفتمان اسلام آمریکایی داریم که نماینده رسمی آن در سوریه جولانی است که یک تروریست وحشی را می آوردند در این مکتب کت و شلوار به تنش می‌کنند و در کنار رئیس جمهور آمریکا خاضعانه سر خم می آورد و سوریه را به دشمن اصلی اش یعنی اسرائیل پیشکش می‌کند و در مقابل یک خوانش یا گفتمان دیگر از اسلام است که آن اسلام شیعی است. ایران و یارانش در محور مقاومت نماینده این گفتمان یا برداشت یا خوانش از اسلام هستند که در مقابل سیستم ظالم در هر جای دنیا می ایستند و دشمن خود را در هیچ زمان رها نمی‌کنند و شما دیدید در سالی که گذشت بسیاری از مردمان اهل سنت منطقه بعد از دیدن رفتار تقابلی ایران و یارانش در محور مقاومت با اسرائیل و خصوصا ورود مستقیم ایران علیه اسرائیل در جنگ، رسما اعلام کردند که ما از نظر سیاسی شیعه هستیم. یعنی از نظر این گفتمان برخورد با دشمن و عدم تسلیم به دشمن و کمک به مسلمانان بیگناه فلسطین در حالیکه سایر دولت های بی غیرت عربی که جمعیت اهل سنت دارند در مقابل جنایات وحشتناکی که در غزه علیه مسلمانان سنی غزه انجام می‌شود ساکت بودند. امروز باید بیشترین بهره را از این فضا ببرید و سراغ درگیری ها صدر اسلام نرید. چرا که برای مردم منطقه ایجاد لجبازی می‌کند و باعث می‌شود تمام زحماتی که ایران و یارانش در محور مقاومت و از همه مهم این همه خون شهدای مردم غزه در این بخش کم ثمر شود. پیش از این به چندین نفر از اساتید بزرگوار این مطلب رو منتقل کرده بودم اما چون دیدم تعداد بیشتری به سمت این روایت صدر اسلامی حرکت کرده اند. باید در این عصر بیشترین بهره‌برداری را از شرایط رسانه ای و جو منطقه داشته باشیم و به مردم منطقه تمدن ایرانی اسلامی نوین را معرفی کنیم. خصوصا دوستانی که به زبان های عربی و انگلیسی مطلب تولید می‌کنند. امیدوارم که مورد توجه همکاران تحلیلگر و نویسندگان و تولید کنندگان محتوی قرار بگیرد. @CITYOFSUN