هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
▫️سعۍکنید با نامحرم، رابطه نداشتهباشید!
+🎙علامهحسنزادهیآملـے
✦✧✦✧✦✧
🔴#هوس_آنلاین
✦✧
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 .
💓|
شھیدآوینیمیگفت:
بالینمیخواهم...
اینپوتینھایکھنہھممیٺواند ❥
مرابہآسمانھاببرد
منھم بالی نمیخواھم...
بیشكبا'چـادرم'میتوانممسافرِآسمانھاباشم
چادرمن،بالپروازمَناسٺ.🌱
「قـولِمنبہشـہـداچـادرمہ」
🆔 @clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برپایی غرفه حضرت رقیه سلام الله علیها در نمایشگاه بومی محلی #جزیره_قشم
#فرشتگان_سرزمین_من ✓ #قشم
🏴 به مناسبت شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از 🌱 پویش سراسری #فرشتگان_سرزمین_من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند🏴😔
اجرای برنامه به مناسبت ماه #محرم 🖤
به امید لبخند آقامون💚
بزرگ ترین پویش #دختــرانه کشور✅😇
#جهاد_تبیین دختــرانه
#فرشتگان_سرزمین_من
#زابل
🆔 @Clad_girls
🌸🍃 @reyhaneh_shou
هدایت شده از 🌱 پویش سراسری #فرشتگان_سرزمین_من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند🏴😔
اجرای برنامه به مناسبت ماه #محرم 🖤
به امید لبخند آقامون💚
بزرگ ترین پویش #دختــرانه کشور✅😇
#جهاد_تبیین دختــرانه
#فرشتگان_سرزمین_من
#شهرکرد
🆔 @Clad_girls
🌸🍃 @reyhaneh_shou
لــحـــ⏳️ــظههـــــارا
میشمارمثانیہبهثانیہ..
#اربعین
🆔️@Clad_girls
مَـن فَـداے سـنگــ قـبرۍ ڪہ نـداری...🖤
#شهادت_امام_حسن (ع)
🏴 @clad_girls
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_هفتادم
از صدایی دستی که به در میزد، چشمانم را گشودم. خواب بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی آن هم در خنکای کولر گازی حسابی دلچسب بود و به سختی میشد از بستر نرمش دل کَند. ساعت سه بعد از ظهر بود و کسی که به در میزد نمیتوانست مجید باشد. با خیال اینکه مادر آمده تا سری به من بزند، در را گشودم و دیدم عبدالله پشت در ایستاده که لبخندی زدم و با صدایی خواب آلود گفتم:
_ببخشید دیر باز کردم، خواب بودم.
و تعارفش کردم تا داخل شود. همچنانکه قدم به اتاق میگذاشت، با لبخندی گرفته گفت:
_ببخشید بیدارت کردم.
سنگین روی مبل نشست و من با گفتن «الان برات چایی میارم.» خواستم به سمت آشپزخانه بروم که صدایم زد: _چیزی نمیخوام، بیا بشین کارت دارم.
و لحنش آنقدر جدی بود که بیهیچ مقاومتی برگشتم و مقابلش روی مبل نشستم.
مثل همیشه سر حال به نظر نمیآمد. صورتش گرفته و چشمانش غمگین بود که نگاهش کردم و پرسیدم:
_چیزی شده عبدالله؟
به چشمان منتظرم خیره شد و آهسته شروع کرد:
_الهه تو بهترین کسی هستی که میتونی کمکم کنی، پس تو رو خدا آروم باش و فقط گوش کن.
با شنیدن این جملات پر از اضطراب، جام نگرانی در جانم پیمانه شد و عبدالله با مکثی کوتاه ادامه داد:
_من امروز جواب آزمایش مامانو گرفتم.
تا نام مادر را شنیدم، تنم به لرزه افتاد و باقی حرفهای عبدالله را در هالهای از ترس میشنیدم که میگفت:
_هنوز به خودش چیزی نگفتم... یعنی جرأت نکردم چیزی بگم... دکتر میگفت باید زودتر اقدام میکردیم، ولی خُب هنوزم دیر نشده... گفت باید سریعتر درمان رو شروع کنیم...
نمیدانم چقدر طول کشید و عبدالله چقدر مقدمه چینی کرد تا سرانجام به من فهماند درد کهنه مادر، سرطان معده بوده است. مثل اینکه جریان خون در رگهایم یخ زده باشد، لرز عجیبی به تنم افتاده بود. نفسهایم به سختی بالا میآمد و شاید رنگم طوری پریده بود که عبدالله را سراسیمه به آشپزخانه بُرد و با یک لیوان آب بالای سرم کشاند. زبانم بند آمده بود و نمیتوانستم چیزی بگویم یا حتی قطرهای آب بنوشم. به نقطهای مبهم روی دیوار روبرویم خیره مانده و تنها به مادر فکر میکردم که حدود ده ماه این درد و رنج را تحمل کرده و خم به ابرو نمیآورد و همین تصویر مظلومانهاش بود که جگرم را آتش میزد. عبدالله کنارم روی مبل نشست و همچنانکه سعی میکرد آب را به دهانم برساند، با صدایی بغض آلود دلداریام میداد:
_الهه جان! قربونت برم! قرار بود آروم باشی! تو باید به مامان کمک کنی. مامان که دختری غیر از تو نداره! تو باید همراهیش کنی تا زودتر درمان بشه. ان شاءالله حالش خوب میشه... خدا بزرگه...
و آنقدر گفت که سرانجام بغضم ترکید و اشکم جاری شد.
دستانم را مقابل صورتم گرفته بودم و بیتوجه به هشدارهای عبدالله که مدام گوشزد میکرد مادر میشنود، با صدای بلند گریه میکردم. نمیتوانستم باور کنم چنین بلایی به سر مادر مهربان و صبورم آمده باشد. عبدالله لیوان را روی میز گذاشت، مقابلم روی زمین نشسته بود و مظلومانه التماسم میکرد:
_الهه جان! مگه تو نمیخوای مامان خوب شه؟ دکتر گفت باید از همین فردا درمانش رو شروع کنیم. تو باید کمک کنی که به مامان بگیم. من نمیتونم تنهایی این کارو بکنم. تو رو خدا یه کم آروم باش.
با چشمانی که از شدت گریه میسوخت، به چشمان خیس عبدالله نگاه کردم و با صدایی که از میان گلوی لبریز از بغضم به سختی بالا میآمد، ناله زدم:
_عبدالله من نمیتونم به مامان بگم... من خودم هنوز باور نکردم... میخوای به مامان چی بگم؟!!! بخدا من دیگه نمیتونم تو چشمای مامان نگاه کنم...
و باز سیل گریه نفسم را برید و کلامم را قطع کرد.
من که نمیتوانستم این خبر را حتی در ذهنم تکرار کنم، چگونه میتوانستم برای مادر بازگویش کنم که صدای مادر که از طبقه پایین عبدالله را به نام میخواند، گریه را در گلویم خفه کرد و نگاهم را وحشتزده به در دوخت. با دستپاچگی از جایم بلند شدم و رو به عبدالله کردم:
_عبدالله تو رو خدا برو پایین... اگه مامان بیاد بالا، من نمیتونم خودم رو کنترل کنم...
و پیش از آنکه حرفم به آخر برسد، عبدالله از جا پرید و با عجله از اتاق بیرون رفت. با رفتن عبدالله، احساس کردم در و دیوار خانه روی سرم خراب شد و دوباره میان هق هق گریه گم شدم.
ادامه دارد...
✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
Hossein Taheri _ Kabotar(128).mp3
6.86M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
🎼#نواےعاشقے♥️|…
🎤#حسیݩطاھرے
<َقربونکبوتــــراۍحرمتامامحسن...>ً
#تااربعـــــ14روزــــین
#صلۍاللہعلیڪیاحسنابنعلی
👣⃢ 🖤@Clad_girls|•~
حرم نداری..._۲۰۲۱_۱۰_۰۴_۱۹_۲۶_۵۳_۴۶۹.mp3
7.76M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
🎼#نواےعاشقے♥️|…
🎤#محمدحسیݩپویانفࢪ
<َچہجورۍقبولکنمکہحــــرمندارے؟!...>ً
#تااربعـــــ14روزــــین
#صلۍاللہعلیڪیاحسنابنعلی
👣⃢ 🖤@Clad_girls|•~
راست میگن، محرم و اربعین برای بچهها یکم خشنه. بیاید #هالووین رو براشون نرمالیزه کنیم
🗣ایلجـــــان | EELJAAN
#جاهلیت_مدرن
🆔️@Clad_girls
هدایت شده از منم علمدارت
🏴 بِسم رَبّ الحُسین 🏴
💠 پویش مردمی《منم علمدارت》💠
با محوریت سربازی امام حسین(ع) تا ظهور حضرت قائم (عج)
⚜ویژه کودکان و نوجوانان⚜
🔺️مهلت ارسال آثار تا پایان ماه صفر🔺️
ارسال آثار از طریق 👇
🆔️ @alamdaret
https://eitaa.com/manamalamdaret
🌐 WWW.manamalamdaret.ir
یکی از نبردهای دلاوران بوشهری در برابر ارتش استعمارگر،جنگ زنان شجاع منطقه لَرده در دشتستان است که شیرزنانی به مقابله با انگلیسیها پرداختند و توانستند یگان نظامی آنها را در هم بکوبند.
🗣Alizadeh.R
🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشقدنیایمن...
چیزیمگهقشنگترازتوعهبرایمن
قشنگترینخاطرهیبچگیایمن...
تازهدارهشروعمیشهاینماجرایمن:)
ایآقایمن
کجاشودیدی؟
زندگیتعوضمیشهوقتیکهکربلاشودیدی..♥️
.
.
.
وقتیکهبعدازچندروزدوبارهاومدیماجرایمترو😍
دلمونبرایذوقبچههاوبودنکنارِپرچم امامحسین
تنگشدهبود:)🌿♥️
#فرشتگان_سرزمین_من
🚇✓ مترو تهران
😇 خدا قوت به دخترای تهرانی پویش
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند🏴😔
اجرای برنامه به مناسبت ماه #محرم 🖤
به امید لبخند آقامون💚
بزرگ ترین پویش #دختــرانه کشور✅😇
#جهاد_تبیین دختــرانه
#فرشتگان_سرزمین_من
#قم
🆔 @Clad_girls
🌸🍃 @reyhaneh_shou
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
๛๛๛
تومنــورهــــاڪنے
ڪجــابـرم
امامحســ💚ــن؏؟!
#استوری
🆔@Clad_Girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔴 فرم ثبت نام برای عضویت
❥ در گروههای #فرشتگان_سرزمین_من
✖️ فقط تا 20 شهریور ماه
👇👇👇
https://survey.porsline.ir/s/gnXbCxZ