🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
↫{ #معرفے_ڪتاب « راض بابا » انتشاراتـ📇 : شهید ڪاظمے به قلمـ✍🏻:طاهره ڪوه ڪن مصاح
📝| #توضیحات_تڪمیلے
کتاب حاضر،
روایت شخصیت دختری نوجوان است. دختری که تمام تلاشش را به کار می بندد تا در زندگی اول باشد.
در شانزدهمین بهار عمرش حادثه ای رخ میدهد و او را در رسیدن به خواسته اش کمک می کند؛
انفجاری که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داده و نقطه اوج زندگی او را رقم می زند.
#بخشے_از_ڪتاب :
این شهیده بزرگوار مثل همه شما درس میخواند، زندگی میکرد، بازی میکرد و ...،
اما چیزی که او را به این درجه رساند، نکات ظریفی بود که در زندگیش رعایت میکرد، نکاتی که کاری به سن و سالش نداشت،
از سر #تقوا و #ایمان از سر مراقبت در رفتارهای روزمرهاش بود و #احترامی که برای بزرگترها؛ پدر و مادر و معلمان قائل بود و در کارهایش واقعاً مرد عمل بود،
یعنی درست است که راضیه یک دختر بود، اما واجباتش جایی که باید رضای خدا را در نظر بگیرد، واقعاً #مردانگی به خرج میداد.
سال سوم راهنمایی راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود که بعد از شهادتش داخل وسایلش، البته داخل وسایلش که نه، داخل جعبه اسماء متبرکه پیدا کردم.
خلاصه کوتاهی از این عهدنامه:
«انشاء ا.. به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. در این چهل روز که از ۵ خرداد ۸۵ شروع میشود، توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین الله را بخوانم و گریه کنم.... همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگوبرداری از حجاب، عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سرلوحه زندگی خودم قرار دهم.»
📕@clad_girls