🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
.
.
آقای امیر نوری، حواست باشد که رهبری خط قرمز ماست... 😒 اگر فهمت از جهش تولید در حد همان غورباقه کاغذی است که درست کردی و شعار سال را مسخره میکنی، من حرفی با شما ندارم...
.
اما اگر فهمت از کشور، حتی در حد گروه سرود مدرسه ات هم بود، میفهمیدی که یکی از شروط اصلی برای موفقیتِ همان اندازه ای هم، هماهنگی و گوش دادن کامل به لیدر (رهبر) گروه است.... هر چه اندازه گروه سرود به ارکستر نزدیک تر شود، اطاعت از رهبر ارکستر برای نواختن زیباتر، حیاتی تر میشود...
.
اگر دچار خودتحقیری شدی و از ایرانی بودنت خجالت میکشی، حتما برو و نظرات بزرگان جهان در مورد رهبرت را بخوان...برو بببین که کوفی عنان (رئیس سابق سازمان ملل) را، که در خطاب به رهبرمان میگوید، ای کاش شما دبیر کل سازمان ملل بودید...😳😳😳
.
یا پوتین رئیس جمهور روسیه که میگوید اگر عرف هست که با پای برهنه به خدمت ایشان میرسید، بگویید که من هم همینطور بیایم... و تنها کسی که اندکی فهم دیپلماسی و سیاسی داشته باشد عظمت این جمله را میفهمد.....
.
پوتین میگوید، با دیدن رهبر شما تمام ویژگیهایی که برای مسیح نوشته بودند برایم متجلی شد...
.
و من چقدررر غصه دارم برای این مسیحی که اینگونه در کشورش غریب مانده
.
جناب نوری شک نکنید بعد از این توهین و تمسخر، قطعا دیدن تصویر شما در قاب تلویزیون برایم حس مثبتی نخواهد داشت... .
ما منتظر عذر خواهی شما بابت این تمسخر هستیم...
.
.
.
.
#رهبری #امیرنوری #بازیگران #فیلم #بهار #نوروز #جهش_تولید
🔴 تو این شبای #قرنطینه باهم رمان بخونیم 👇
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_اول
💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانهای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر #بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید.
دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد میشد، عطر #عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد!
💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد.
همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دقّالباب میکند و بیآنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟»
💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...»
هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطهای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟»
💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :«الو... الو...»
از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو میشناسی؟؟؟»
💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟»
از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!» و دوباره همان خندههای شیرینش گوشم را پُر کرد.
💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت.
چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب #عاشقانهای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای #عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک!
💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم.
از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است.
💠 دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خندهای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم میبرمت! ـ عَدنان ـ »
برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🍃به نام قدرت واحد چرخ گردون
.
🍃خلقت کائنات، الوانش را از ما وام گرفته است.
#بهار، در ما متجلی شده است.
خورشید، با ما تبسم کرده است.
پاره ی تن نبی(ص)وهستی #علی(ع)،هم جنس ما بوده است.
مأمن دل حزین #دخت_حسین(ع)،هم جنس ما بوده است.
آری! ما لطیف و #نجیب و شریفیم.
.
🍃ما لایقیم تا آدمیان را بیدار و خبردار کنیم، از آنچه نهفته گشته در ضمیر #پاک کیش مان.
آنچه که از آیین مان، غریب و #گمنام مانده است.
.
🍃لایقیم تا بزداییم #اندیشه ی عالمیان را از آنچه که این دیار و شیرانش را عاجز و واپس مانده می نمایاند.
.
🍃لایقیم تا سفیر #عاشقی باشیم و ترسیم کننده ی مرزهای عبودیت.
لایقیم تا پاک باشیم و پر ارج.
.
🍃مگر نه اینکه #مریم هم، چنین بود؟
مریمی که در دلفریب ترین روز های حیاتش، دست از لذات فانی، بر کشید و میزبان نور گشت.
.
🍃مریمی که در آن روز ها توانست و #کربلای خویشتن را در میان همهمه ی خون و خاک، رقم زد.
.
🍃مگر نه اینکه ما هم، از نَسَب مریم هاییم؟
مایی که گرچه در این روزها، کربلایمان، در میان همهمه ی خاک و خون نخواهد بود اما، هر دم که به پیکار با رذل ترین بدخواهمان* می رویم، اُجرَتمان همسان مریم ها خواهد بود.*
.
🍃هر دم که #پارسایی پیشه کرده و زیبایی های دلربایمان را، بهر دیدگانی خالص و زلال، محفوظ می داریم.
.
🍃آری! ما #لطیف و نجیب و شریفیم.
بیایید هیچ گاه از این مدار منور، به در نشویم.
.
پ.ن: * رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترين #دشمن تو، نفسى است كه در درون تو است.
[. تنبيه الخواطر : 1/259.]
.
*لإمامُ عليٌّ عليه السلام : ما المُجاهِدُ الشَّهيدُ في سَبيلِ اللّه ِ بِأعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فعَفَّ .
امام على عليه السلام : كسى كه در راه خدا #جهاد كند و به #شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند #گناه كند و #عفّت ورزد.
[نهج البلاغة : الحكمة 474.]
.
نویسنده: #زهرا_مهدیار
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهیده_مریم_فرهانیان
.
📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۴۲
.
📅تاریخ شهادت : ۱۳ مرداد ۱۳۶۳ آبادان
.
📅تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۹
.
🥀مزار : گلزار شهدای آبادان
_____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بــهــ✨ــار داره دَر مےزنہ🍃°|
حال و هوای عید شروع بهار یکی از قشنگ ترین حس هاس😍🌱...
_🌸'••
#استوری
#عید_نوروز
#بهار
🆔@Clad_Girls