eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
155.1هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
18.4هزار ویدیو
286 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🌺🍃 من عاشق ماه رمضونم چون... #رمضان #روزه #شکم #شهوت #سختی #گرسنگی #تشنگی #زیبا #خدا #عاشق #عشق #م
🌺 من روزه میگیرم چون روزه فقط آب و غذا نخوردن نیست.. 🍺🍵 فقط فهمیدن درد گرسنه ها و فقیرا نیست.. فقط و دادن و کمک کردن نیست.. فقط برای تندرست موندن نیست.. اینام هست اما چیزای دیگه هم هست.. 👌☺️ 🌺 چون وقتی روزه ام فقط دهان و معده ام نیست.. 😊 زبانم 👄 هم روزه است.. نباید دروغ بگم، نباید دشنام بدم، نباید افترا بزنم، چون روزه دارم😉 دستم 🖐 هم روزه است.. دیگه هر کاری نمیکنم، هر چیزی نمینویسم، هر صفحه ای باز نمیکنم، به همه کمک میکنم.. پاهام 🐾 هم روزه است.. دیگه هر جایی نمیرم.. چشم 👁 و گوش 👂 و تمام اعضا و جوارحم روزه است.. 😍 🌺 من عاشق روزه ام چون وقتی تشنه و گرسنه میشم، خدا رو شکر میکنم که بهم 👈اجازه داده، براش سختی بکشم، براش تشنگی و گرسنگی رو تحمل کنم آخه با چه کاری میشه به کسی که خیلی عاشقشی ❤️ و دوسش داری، نشون بدی تا چه حد دوسش داری؟ 😘 تا حدی که بخاطر اون از و بگذری.. بخاطر همین هم خدا گفته، هر عمل فرزند آدم برای خودشه، جز روزه که برای من است.. پاداشش هم با خودمه💐 🌺 من عاشق روزه ام چون وقتی سحر بلند میشم، پر از آرامش میشم 🌺 من عاشق روزه ام چون هیچ لحظه ای قشنگ تر و شادتر از لحظه و چشیدن خرمای بندگی نیست💋 🌺 من عاشق روزه ام چون روزه گرفتن خیلی خوبه چون این بندگی 🙏 رو دوس دارم احساس خوب 🙏 🌺 من عاشق روزه ام چون با روزه به خودم نشون میدم که من در برابر و نفسانیات، عاجز و بیچاره 😖 نیستم قوی و صبور و بااراده و پرتحملم.. 💪👊 سالمم و میتونم خویشتنداری کنم👏 🌺 من عاشق روزه ام چون روزه، صورت رو سیاه میکنه⚫️ روزه شیطان را رسوا میکنه👽 چون ها به روزه دار سلام میکنند و براش استغفار میکنند چون با روزه نه فقط لبم، که همه اعضای بدنم، خدا میگن 😇😇 🌺 من عاشق ماه رمضونم چون ماهیه که دست شیطان توش بسته است حتی گناهکارا هم بخاطر روزه دارها حیا میکنند و کمتر گناه میکنند..😰🙂 من عاشق ماه رمضونم چون ثانیه به ثانیه اش پر از خیر و برکته و حتی خوابم 😴 هم عبادته حتی بوی دهان روزه دار، پیش خدا عزیزه☺️ 🌺 من عاشق ماه رمضونم چون روزه ماه ، بدن رو پاک میکنه رمضان از «رمض» گرفته شده، یعنی سوزاندن. 🔥 سوزوندنی که خاکستر نداره و توی ماه رمضون، آلودگی های آدم خووووب میسوزه هم سموم و بدن میسوزه هم سموم تا این جسم و روح، توی آتش جهنم نسوزه.. 💥 آخر ماه رمضون که میشه، پاک و پاکیزه شدیم پر از عطر خدا 🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
❁﷽❁ #شش_سحـر مانـده ڪه از این #رمضـان ڪم بشود روزےِ سـالِ منِ خستہ فراهـم بشـود بہ حسـابِ دلِ مشـتـاقُ پُـر از تـابُ تـبـم #95سحـر_مانـده #محرم بشـود❤ #دسٺ‌مارا_بہ‌محرم‌برسانیدفقط🌷 التماس دعای فرج 🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
─┅═ঊঈ🌙ঊঈ═┅─ ⛔️ 😱 ⛔️ . ⌛️ تمام شد . . ⌛️ . ❗️قرآن هایمان رفتند روی طاقچہ تا خاڪ بخورند . ❗️نماز های اول وقتمان ، دوباره چند در میان شدند . ❗️ذڪر های روی لبمان از دلمان افتادند . ❗️دروغ ها و غیبت ها و حتے ها بہ حالت همیشگے خود برگشتند . ❗️دوباره شدیم همان آدمِ سابق ؛ همان خوب یا بدِ همیشگے ! . ⚠️ خودمانیم ؛ گرسنہ ماندن خیلے بهتر از حال الآنمان است 😏 . پ.ن: . 🔆خوشا بہ حال آنان کہ فرق رمضان با ماه های دیگرشان فقط است! . 🔆و خوشا بہ حال آنان کہ همیشہ در قلب خود رمضان دارند.. 😇 . ! 😔 . . ! ❤️ . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈 😉👉 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
به خط پایان... که نزدیک می شویم..؛ تعارضی عظیم، قلبمان را گرفتار می کند...؛ 🔻"شوق" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زند... 🔻یا "غم" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تو...بوده اند... دلم برایت تنگ می شود.... 😢 برای لحظه هايي که هیییچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت... برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد... برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان... بوسه های مداوم تو را احساس می کردم... 😭 دلم برایت تنگ می شود خدا... 😭 تو.... همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم... تو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا... با آرامشی عظیم، احاطه می کردی... 😭 ❣دلم برایت تنگ می شود... نميدانم تا دیگر... چه برایم مقدر کرده ای اما... بگذار.... سهم من از این رمضان.. همین سجاده خیسی باشد... که در همه طول سال، نمناک باقی بماند... بگذار...تمام ارثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد... که تا رمضان دیگر... حتی یک سحر نیز، از ادراکش... جا نمانم... بگذار ... خالی شدنم را تا رمضان دیگر .. به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.. تصور جمع شدن سفره ات، دلم را می لرزاند... رمضان می رود .... و....من.....می مانم...... یک دنیای شلوغ.... می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.... ❣واااااای.... دلم برایت تنگ می شود... می شود... در میان دلم... چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت... پشتم را نلرزاند ؟؟ میشود ... بمانی... ؟؟؟؟😭 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضازی مجازی👇 http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های #داعش
✍️ 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ✍️نویسنده:
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_دوم 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را هم
✍️ 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ✍️نویسنده:
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
‍ خدایا در آستانه حلول ماه مبارک رمضان🌙 برایمان بنویس :✍ قلـــب بی گـناه ذهن قرآنی و فـکر ربانــی
☪☪☪☪☪☪☪☪☪☪ ✨ (سه) ساعت در ماه مبارک رمضان وجود دارد که خیلی گرانبهاست،پس اگر تو بر آن ها محافظت کنی نهایتا این سه ساعت تا آخر ماه مبارک رمضان میشود (نود) ساعت!!! 🔥 که این سه ساعت عبارتند از: ۱:ساعت افطار، افطاری را زود حاضر کن و وقتی برای دعا بزار.چون برای روزه دار دعایی هست که مردود نمیشود پس برای خودت و عزیزانت و مردگان دعا کن ۲:ساعت دوم آخر شب است پس با خداوند خلوت کن که خداوند صدا میزند آیا درخواست کننده ای هست اجابتش کنم آیا استغفار کننده ای هست ببخشمش پس در آن زیاد استغفار کن ۳:واما ساعت سوم نشستن تو بعد نماز صبح در جایگاه نمازت تا وقت اشراق. 💥 این نود ساعت است پس بر بقیه اوقات مداومت کن بر ذکر و دوری ازغیبت....نماز های فرض و نافله را بجا بیار که فقط سی روز است و به سرعت میگذرد. سه دعا در سجودتان فراموش نشود 1- اللهم إنی أسألك حسن الخاتمة 2)اللهم ارزقني توبة نصوحه قبل الموت 3)اللهم يا مقلب القلوب ثبّت قلبي علي دينك اگر خواستى اين متن را منتشر كنى نيت خير كن تا شايد خداوند به وسيله اين بلايى از بلاياى دنيا و آخرت از تو دور گرداند. حلول ماه مبارک مبارک باد ❤❤❤❤❤❤❤❤
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🌙 بسم رب الشهر .... چندروز پیش بار و بندیلمان رو برای یه سفر یکماهه بستیم .... یک دوستی داریم که همیشه میگه تشریف بیارید ... ما هم گاه و بیگاه میشویم 😊 هرسال یک ماهی در خانه اش را برای همه مان باز می گذارد .... برای همممه کسانی که میشانسندش و نمی شناسند اورا ... رفیقمان بخیل نیست . هروقت سال هم بروی در خانه اش رابزنی باز میکنند ، از فرستادگانش گفته اند ، هیچ دری نیست که عاقبت رو فرستنده باز نشود 😍 گفتم فرستادگان ،بله ، 14 نفر هستند که از نزدیکترین افراد به او روی زمین هستند ... عرض میکردم ،او همیشه مارا دعوت میکند و ماهم هی ناز میکنیم 😉 ولی انقدر مهمان دوست و مهمان نواز است که خودش یک ایامی را مشخص کرده مجبوری باید برویم مهمانی 😍😃😄 هرسال خودش در را باز میگذاشت تا همه بیایند و هی زنگ ایفون را نزنند و فرشتگان پای ایفون نشوند ... اما امسال طوری شده که خودش یکی یکی یکی برای هرکسی که به اندازه یک عدس حتی دوستش دارد ،دعوتـ📩 ـنامه اختصاصی فرستاده تا طرف حتی بخاطر رودربایستی هم که شده برود .تازه نمینویسند با خانواده هرکسی تنهایی میرود . آنجا که رسید میبیند ....عـ😳ـه بقیه هم هستند . بلیط ها هم در کارت دعوت هست... ماهم که چند سالی است در خانه شان برای این مهمانی که بهترین غذا ها و لباس ها و .... درآن مهیاست ، تلپیم ✋ و این داستان ها شرح امسال ماست 👇👇 ... 🍂نویسنده : نرجس فخرروحانی ـــــــــــــــــــــ 🔴عضو شوید 👇👇👇 🎀 https://eitaa.com/clad_girls
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👚 بهترین لباس اون لباسیه که تو رو توی جمع زیبا و با وقار نشون ، طوری که همه آرزوشو دارن ... . ❓ تو هم مثل من دنبال بهترین لباسی؟؟؟ ببینیم کتاب راهنما چی میگه؟ . . هر روز در ماه رمضان با ما همراه باشید با یک کلیپ از کتاب راهنما. پخش از شبکه یک سیما (حوالی ساعت ۱۱:۱۵) . عضویت در کانال ما👇 🆔 @poshtybanman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ حسین انصاریان در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان: 💠 خدایا به محرومیت در ماه رمضونت صبر کردیم، اما به محرومیت از صبر نداریم 💠 خدایا ما در ماه جریمه شدیم، ما رو با محروم شدن از ابی عبدلله جریمه نکن 😔😔 🆔 @Clad_girls
💬 صحبتی با دخترخانمای محجبه: 🔻قبول دارید تو ماه آدم راحت تر روزه میگیره تا توی ماههای دیگه که اکثر مردم روزه نیستن⁉️ 🔵ما خیلی از دلایل عقلی و نقلی گفتیم.ولی از اونجایی که کف خیابون ،دختران و زنان با پوشش و آرایششون پویشی راه انداختن در مقابل حجاب وگاهی محجبه ها رو مورد تمسخر قرار میدن،اینجا انگار شما، بانوی محجبه داری تنهایی روزه میگیری واسه خدا... 🔺البته کسانی که ثابت قدم شدن تو این مسیر، کالجبل الراسخ هستند، ولی واسه بعضیا سخت میگذره و دائم با نفسشون تو جنگند... ⚔ ✅اینجور افراد باید به چند مسئله توجه کنند : 👇👇👇 1⃣🌹شما داری به حرف خدا گوش میکنی این نشون میده، یه لطفی بهت شده که بین اینهمه آدم، قلبت پذیرای کلمه حق شده. 💚 2⃣🌹در برابر سختی های بیشتری که میکشی اجرت هم چندین برابره. 🏅 3⃣🌹در ضمن با چشم پوشی از یه سری لذتهای سطحی، خداوند لذتهای عمیقی رو به آدم هدیه میده که قابل وصف نیست.🤩 4⃣🌹آخر اینکه، حداقل شما تو کشوری زندگی میکنیدکه اسلامیه و خیلیا مثل شما فکر میکنند، اما تو کشورایی مثل فرانسه و انگلیس دخترای مسلمون برای حجابشون مشقاتی رو متحمل میشن که اصلا قابل قیاس با شما نیست.☝️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره ماه خدا و بهار قرآن شد 🌙✨ دوباره ماه صفا دادن تن و جان شد 😇 دوباره شوق سحر، هر غروب هم افطار 🌅 دوباره موسم شادی اهل ایمان شد 🌺 حلول ماه مبارک مبارک ❥ 🆔@clad_girls
💠 دعای روز پنجم ماه مبارک 🤲 خدایا در این روز مرا از آمرزش جویان درگاهت قرار ده و قرار ده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و در این روز مرا از دوستان نزدیکت قرار ده به حق مهربانی ات، ای مهربان ترین مهربانان . 🆔@clad_girls
🔰 ، یعنی همین دقت در برخورد، که آلوده نشوی و آلوده نسازی.... ❛❛ عین‌صاد 🆔@Clad_Girls
♨️ حضور فرشتگان سرزمین من آبادان در قاب تلویزیون شبکه آبادان مهربون @Reyhane_abadan ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ کانال برتــر حجاب ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇🏻 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
□•°میگفت:🌱 ازمهربونیخدانسبتبهبندههاش🕊 اینهکهچندماهروبرای✅ خلوتکردنوشنیدنصدای🎧 بندههاشگذاشته...🤌 مثلرجب،مثلشعبانورمضان...🤍 همهاینادلیلبراینهست💚 کهخداهواسشبههمههست❤️ همبهاونیکهکاراشخوبوسالمه...🤍 وهمبهاونیکهازشدورشده❤️‍🩹 ورویبرگشتنبهسمتخدانداره...💔 رمضان‌رودریابیم🤍✨ خدابرااینماهحسابویژهبازکرده...😊 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ✘ برای شبها و روزهای ماه رمضانت باید از الآن نقشه بریزی! ※ بسته محتوایی ویژه «ماه مبارک » در لینک زیر: https://abblink.com/VXiQSw @ostad_shojae I montazer.ir
•••وَ هُموم قَدکَشَفتَها••• و نــ‌اراحـ‌تــ‌ے هــ‌ا‌یے کـ‌ه از مــ‌ن‌زدودے...:)))❤️‍🩹 • • • ___ ✨ 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
' ' ' -لا‌الذَّی‌احسَنَ‌‌استَغنَی‌••• :نه‌‌آن‌که‌نیکی‌کرد‌و‌از‌رحمت‌بی‌نیاز‌ شد•••💙🦋 ' ' ' 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر اینجا اومده به دیدنت ..(((: ✨ + گوشه‌ای از چالش‌های اجراهای نوروزیِ پویش فرشتگان مشهد __ ☁️ _ @reyhaneh_shou_mashhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢🔰 دو کلام حرف حساب استاد قرائتی با کسایی که در سطح جامعه عمدا روزه خوری می‌کنند 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @clad_girls | دختران‌چادری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه چالش داریم ! یک نفر اینجا میخواد به شما یه حرفی رو بگه .. 🗣✨ + گوشه‌ای از چالش های اجراهای نوروزیِ فرشتگان مشهد __ ☁️ _ @reyhaneh_shou_mashhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ در این ده روز صورتی‌پوش ها چه کردند ؟🌚💕 - اجرای فرشتگان سرزمین من مشهد در جوار حرم مطهر رضوی 🌱″ -- 🎈- @reyhaneh_shou_mashhad