eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
161هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
17.7هزار ویدیو
283 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻مادر شهید:  🔸محمدرضا فوق‌العاده👌 از خودش مراقبت می‌کرد، امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند نبود. به خاطر پاکی✨ و صداقت درونش خریدارش شد. 🔹محمدرضا موقعیت‌های زیادی داشت و می‌توانست زیادی که همه جوانان می‌کند را انجام دهد ⚡️اما محمدرضا در چارچوب‌های حرکت می‌کرد✔️ با تمام وجود می‌گفت من امام زمانم و سر این موضوع می‌ایستاد✊ 🔸با دوستانش خیلی صمیمی بود💞 و راحت با یکی دو تا  از دوستانش که نامزد کرده بودندصحبت می‌کرد ولی نگاه و رفتار نداشت❌ یکبار صحبت خواستگاری شد من گفتم: محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه🏘 روزی صدتا عروس می‌بیند 🔹این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر و بگو بخند کرد و گفت: «صدتا چیه دویست‌تا سیصدتا، بیشتر چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی می‌روی مگر چشم‌بند🕶 می‌بندی که اینها را نمی‌بینی⁉️ اما محمدرضا طفره می‌رفت 🔸خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت: مامان قسم نمی‌بینم🚫 اگر من بخواهم سرباز شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم😍 آیا با این می‌توانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم😦 و چیزی به او بگویم. 🆔 @Clad_girls 🌸🍃
+ دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم .. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم گم نکنم + دست علی به همراهت.. ، به فدای دل مادراتون 💔😭 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🍽 یانگوم سرآشپز😅 🔰 فردای روز حمید را برای شام🍲 دعوت کرده بودیم، تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها🥙 که زنگ خانه به صدا درآمد، می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل خیلی زود به خانه ما بیاید🏘 🔰 از روزی که شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم، زودتر می آمد☺️ دوست داشت هم کاری بکند، این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید❌ 🔰 بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به آمد و گفت: به به😋 ببین چه کرده سر آشپز! گفتم: نه بابا! زحمت کوکوهارو کشیده، من فقط می خوام سرخشون کنم🍳 🔰 روغن که حسابی داغ♨️ شد، شروع کردم به سرخ کردن ، حمید گفت: اگر کمکی از دست من بر میاد بگو، گفتم: مرغ🍗 پاک کردن بلدی⁉️ بابا چنتا گرفته، می خوام پاک کنم، کمی روی صندلی جابه جا شد و گفت: دوست دارم و کمک حالت باشم. 🔰خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل من باشه و دختر عمه ها همه ی کارهارو انجام بدن👌 شما نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین😄 گفت: این طورها هم نیست . 🔰 باز من پیش بقیه آقایون یه پا حساب میشم😎 وقت هایی که میرم سنبل آباد، آشپزی🍜 می کنم، برادرهام به شوخی بهم میگن 😅 📚 کتاب یادت باشد 🌷 زیباست اگر 💖 شهدا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 رسانه باشید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057