eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
156.8هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
18.2هزار ویدیو
283 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا کجاست؟! حوزه علمیه؟! نه، نیست! قم؟! نه، نیست! مشهد؟! نه، نیست! 👈 اینها هستند ! و قید و بند برای خودشان، و بی حجابی وچ بی بند و باری رو برای تو مُد میکنند! بفهم!😐 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔴 این جا یک کشور اسلامی نیست که یک نفر با چوب افتاده دنبال #دختر هایی که #حجاب مناسبی ندارند، اینجا #اسرائیل است . 🔹اینجا اسرائیل است و #یهودی ‌ها دارند عکس‌های نامناسب تبلیغاتی یک برند را می‌پوشانند . ⛔️ولی گویی #مسیح_علینژاد در برابر این مسائل لال است _________________________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
📚 📖نام کتاب : دختران به روی می آورند ✍ نویسندگان : وندی شلیت، نانسی دموس 📝مترجمان : سمانه مدنی، پریسا پورعلمداری 📌ناشر : نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها ، معارف این کتاب روایت دختران و پسران آمریکائی ا‌ست که در جامعه‌ای مملو از تشویق به بی‌عفتی، تصمیم دارند خود را از بی‌اخلاقی‌ و هرزه‌گری‌ها پاک نگه دارند. نویسندگان این کتاب دو اندیشمند و هستند که وضعیت و عفاف را در آمریکا به چالش کشیده و تأثیر بر ارزش‌های اخلاقی را مورد بررسی قرار داده‌اند. این کتاب در ۳ بخش: 1⃣ دختران به عفاف روی می‌آورند 2⃣ زن آگاه شدن در دنیای شهوانی 3⃣ اخلاق جنسی در آموزه‌های اسلامی تنظیم شده و به نقد جریان فمنیسم می‌پردازد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
📚#افتاب_در_حجاب ♥️#قسمت66 ابوبرزه اسلمى رو مى کند به یزید و مى گوید:_واى بر تو اى یزید! هیچ مى دانى
📚 ♥️ و فریاد مى زند: جلاد! بیا و گردن این را بزن. مردى سرخ روى از اهالى شام به فاطمه دختر امام حسین نگاه مى کند و به یزید مى گوید:_این کنیزك را به من ببخش. فاطمه ناگهان بر خود مى لرزد،... ترس در جانش مى افتد، خود را درآغوش تو مى افکند و گریه کنان مى گوید: عمه جان ! یتیم شدم! کنیز هم بشومو تو فاطمه را در آغوشت پناه مى دهى و آنچنانکه یزید و آن مرد بشنوند، مى گویى: نه عزیزم! این حرف بزرگتر از دهان این فاسق است. و خطاب به آن مرد مى گویى:بد یاوه اى گفتى پست فطرت ! اختیار این دختر نه به دست توست و نه به دست یزید.یزید دندانهایش را به هم مى ساید و به تو مى گوید:این اسیر من است. من هر تصمیمى بخواهم درباره اش مى گیرم. تو پاسخ مى دهى:به خدا که چنین نیست. چنین حقى را خدا به تو نداده است . مگر از دین ما خارج شوى و به دین دیگرى درآیى. آتش خشم در جان یزید شعله مى کشد و پرخاشگر مى گوید:_به من چنین خطاب مى کنى این پدر و برادر تو بودند که از دین خارج شدند.تو مى گویى:تو و جدت اگر مسلمان هستید، به دست جدم و پدرم مسلمان شده اید. یزید در مقابل این کلام تو، پاسخى براى گفتن پیدا نمى کند، جز آنکه لجوجانه بگوید:_دروغ مى گویى اى دشمن خدا. تو اما همین کلامش را هم بى پاسخ نمى گذارى:چون زور و قدرت دست توست، از سر ستم، ناسزا مى گویى و مى خواهى به زور محکوممان کنى. یزید در مى ماند و مرد شامى دوباره خواسته اش را تکرار مى کند.... و یزید خشمش را بر سر او هوار مى کند: خدا مرگت دهد. خفقان بگیر.ماندن شما در این مجلس، بیش از این، به صلاح یزید نیست... خطبه تو نه تنها مستى را از سر خود او پرانده، که همه را از آشنا و غریبه و دور و نزدیک، مقابل او ایستانده و همه نقشه هایش را نقش بر آب کرده.... اگر مردم چهار کلام دیگر از این دست بشنوند... و دو جرات و شهامت دیگر از این دست ببیند، دیگر قابل کنترل نیستند. به زودى خبر خطبه و خطابه تو در مقابل یزید، در سراسر شام مى پیچید و حیثیتى براى دستگاه یزید باقى نمى گذارد.... در شرایطى که مدعیان مردى ومردانگى ، در مقابل حکومت ، جرات سخن گفتن ندارند،... ایستادن زنى در مقابل یزید و لجن مال کردن او، حادثه کوچکى نیست .بخصوص که گفته مى شود؛ این زن در موضع اسارت و مظلومیت بوده است و نه در موضع حاکمیت و قدرت.و این تازه ، اولین شراره هاى آتشى است که تو برپا کرده اى.... این آتش تا دودمان باعث و بانى این ستمها و اولین غاصبان حقوق اهل بیت را نسوزاند، خاموش نمى شود.... یزید فریاد مى زند: ببریدشان. همه شان را ببرید و در خرابه کنار همین قصر، سکنى دهید تا تکلیفشان را روشن کنم. خرابه، جایى است بى سقف و حصار، در کنار کاخ یزید.... که پیداست بعد از اتمام بناى کاخ، معطل مانده است.... نه در مقابل سرماى شب ، حفاظى دارد و نه در مقابل آفتاب طاقت سوز روز، سرپناهى. تنها در گوشه اى از آن ، سقفى در حال فرو ریختن هست که جاى امنى براى اسکان بچه ها نیست.... وقتى یکى از کودکان با دیدن سقف، متوحش مى شود.... و به احتمال فروریختن آن اشاره مى کند، مامور مى خندد... .... 🆔@clad_girls