منشأ تورم در ایران
نظریات اقتصادی مختلفی درباب منشأ و علل پیدایش تورم در کتابهای درسی اقتصادی وجود دارد که البته هیچکدام از آنها مربوط به اقتصاد ایران نمیشود، چون همه این نظریات اقتصاد مبتنی بر واقعیتهای مشاهده شده (Fact) از اقتصادهای غربی و بهویژه آمریکا تولید شدهاند. اما متاسفانه برخی از اقتصادخواندگان سطحی و کممایه گمان میکنند هر جا اصطلاح #نظریه آمد یعنی یک گزارۀ جهانشمول که در همه زمانها و مکانها صادق است.
بگذریم از این ...
علت تورم در ایران براساس واقعیتهای مشاهدهشده در ایران بیشتر از همه متأثر از نرخ تبدیل دلار به ریال است. بسیاری از شرکتهای پتروشیمی و فولاد و... از تقریبا دو دهه پیش با شیطنت و فریب، محصولات خود را با نرخ دلار بازار سیاه (که امروزه برای تطهیر آن، بازار آزاد خوانده میشود) قیمتگذاری میکنند و به داخل کشور میفروشند و این در حالی است که عمدۀ هزینههای این شرکتها در داخل کشور به صورت ریالی پرداخت میشود.
نتیجه این #فریب_بزرگ آن شده است که آحاد مردم ریالی درآمد دارند ولی مجبورند دلاری هزینه کنند.
بهرغم چنین ظلم آشکاری، متاسفانه شاهد آن هستیم که همین مافیای گرانکن، با تسلط بر رسانهها، توانسته است تحت لوای ناترازی یا یارانه پنهان یا حتی عدالت در بهرهمندی از منابع، عموم نخبگان و مردم را با سیاستهای گرانسازی خود همراه کند.
حل ناترازی و برقراری عدالت در بهرهمندی از منابع و جلوگیری از اسراف راهحل بسیار سادهتری هم دارد و آن تقویت ریال است نه #افزایش_دستوری نرخ دلار!
🔰کانال CMNEWS را به دیگران معرفی کنید👇
https://eitaa.com/CMNEWS
همه ناراحتی لیبرالها از دست پرفسور درخشان بر سر این موضوعات است:
1. مبارزه با فساد بانکهای خصوصی و دولتی
2. مبارزه با فساد در وزارت نفت و زنگنه
3. مبارزه با فساد در بازار ارز و سکه و...
4. پیش بینی دقیق ایشان (20 سال پیش) در مورد پارس جنوبی
5. تالیف کتاب #فریب_بزرگ
و مهم تر از همه اینکه ایشان یک تنه ایستادند و گفتند باید در حوزه اقتصاد هم مثل سیاست و فرهنگ و ... مسیری که مقام معظم رهبری و امام خمینی رحمت الله علیه ترسیم کردند و می کنند را پیگیری کنیم!
✍@CMNEWS
جنگ سرد سرمایهداران: گذار از اقتصاد تولیدی به عصر سلطه مالی؟!
ما امروز شاهد یک تحول بنیادین در ساختار سرمایهداری جهانی هستیم. از یک سو، سرمایهداران تولیدی سنتی همچنان به مصرف بیشتر کالاها و خدمات به عنوان موتور محرکه اقتصاد وابستهاند. از سوی دیگر، سرمایهداران مالی نوظهور با اتکا به اقتصاد دیجیتال، خدمات ناملموس و سودهای سفتهبازی، به سمت الگوی «اقتصاد کممصرف» حرکت میکنند. این تناقض اساسی، همانگونه که توماس پیکتی در «سرمایه در قرن بیستویکم» اشاره کرده، نشاندهنده گذار از عصر تولید به عصر رانت مالی است.
جالب اینجاست که شاهد یک استراتژی دوگانه از سوی سرمایهداران مالی هستیم. از یک طرف، آنها با حمایت از کمپینهای «کاهش مصرف برای نجات زمین»، سعی در محدود کردن اقتصادهای تولیدمحور دارند. دادههای صندوق بینالمللی پول نشان میدهد اکثر این کمپینها توسط صندوقهای سرمایهگذاری کلان تأمین مالی میشوند. از طرف دیگر، همان نهادهای مالی بزرگترین سهامداران صنایع آلاینده نیز هستند. این تناقض آشکار، کشورهای در حال توسعه را در دام «توسعهنیافتگی سبز» گرفتار میکند و رقبای تولیدی را به تدریج از چرخه ارزش جهانی حذف مینماید.
تحلیل روندهای بلندمدت از 1980 تا 2025 نشانگر یک واقعیت تلخ است: در حالی که سود صنعت مالی سالانه 12.7% رشد داشته، صنایع تولیدی تنها 3.2% رشد نشان دادهاند. این شکاف روزافزون به حدی رسیده که پیشبینی میشود تا 2030، بسیاری از شرکتهای تولیدی سنتی یا ورشکست شوند یا به پیمانکاران شرکتهای مالی تبدیل گردند. نتیجه این تحول، ظهور پدیدهای به نام «کارگران یقهطلایی» خواهد بود - مدیران سابق کارخانجات که به کارمندان ردهبالای صندوقهای سرمایهگذاری تبدیل میشوند.
در مواجهه با این تحولات، موسسه RAND و برخی دیگر از موسسات آیندهپژوهی جهانی گزارشاتی منتشر کردهاند که بر اساس آنها چهار سناریوی محتمل برای آینده قابل تصور است.
۱. «سلطه کامل مالیگرایی» و کاهش فیزیکی صنایع تولیدی و استقرار کامل اقتصاد مبتنی بر NFT و متاورس و...
۲. «شورش تولیدگرایان» که ممکن است به رهبری قدرتهای صنعتی مانند چین و آلمان و... شکل بگیرد.
۳. «تلفیق هیبریدی» از صنعت و اقتصاد مالی تحت کنترل هوش مصنوعی
۴. «فروپاشی سیستم» و بروز یک جنگ طبقاتی جهانی.
این تحولات نشان میدهد که سرمایهداری در آستانه یک انشعاب بزرگ قرار دارد. از یک طرف ممکن است به سمت «فئودالیسم دیجیتال» (همانگونه که شوشانا زوبوف پیشبینی کرده) حرکت کند، و از طرف دیگر ممکن است شاهد انقراض نهایی سرمایهداران تولیدی باشیم. در این میان، رفتار شرکتهایی مانند آمازون و علیبابا که همزمان در هر دو عرصه تولید فیزیکی و مالی فعال هستند، نیازمند رصد دقیق است.
همانگونه که دیوید هاروی در «هفده تضاد و پایان سرمایهداری» اشاره کرده، سرمایهداری جدید شبیه ماری شده که در حال بلعیدن دم خود است. سؤال اساسی این است: آیا پس از این بلعیدن، موجود جدیدی متولد میشود یا فقط جنازهای باقی میماند؟ این پرسش بنیادین، چالش اصلی آیندهپژوهان در بررسی تحولات پیشرو خواهد بود.
#یادداشت #فریب_بزرگ
@CMNEWS♦️
@CMNEWS♦️