eitaa logo
📖کـــافـــــــــہ شـــعــــــــر📖
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
20 فایل
همه شب نقش خیالاتِ تو هست و، دلِ من ، از تو ای ارام جانم ، خبری  نیست که نیست،، اشک می بارد زچشمم باز خاموشم ، خموش ، چون منِ دیوانه ،خونین جگری ، نیست که نیست ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مشاهده در ایتا
دانلود
ای عشقِ تو دیوانه، تو رویای که بودی؟ ای جلوۀ مهتاب تو رسوای که بودی؟ گلبرگم و با یاد و خیالِ تو معطر ای جدولِ مجهول، معمای که بودی؟ زیباییِ بهاریِ غزل‌خوان آمیزه‌ای از شبنم و دریای که بودی؟ مشکن دل درماندۀ من بسته به مویی ای نازِ نگاهت، تو اهورای که بودی؟ فکرم همه درحسرت دیدار تو رفته است بی پرده بگو هم ره و همپای که بودی؟ بیت الغزلِ شعرِ من امشب شده چشمت این چشمِ تو زیباست تو غوغای که بودی؟ ای کاش بیایی بزنی کوبۀ ‌ دل را آهوی غزلسازِ غزلباز، تو زیبای که بودی؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
هدایت شده از فان
یک جرعه از لبت را بر روے جام بگذار تا خوب مست گردم،، سنگ تمام بگذار از تار عشق و پودِ این تاڪهاے دلخون امشب براے آهو یک دشت دام بگذار یک لقمه خوش نخوردم بی سفره ی نگاهت از آتشِ دلِ خود یک لب طعام بگذار رسواے بے سڪونم،، سر تا قدم جنونم! لیلاے من،، دهانِ این خاص وعام بگذار! شب های سردِ بی تو یکدست زمهریر است اے صبح محشرِمن ، شوق وسلام بگذار! عقل از سرم پریده ،بهلول شهر گشتم یک شعله از نگاهت بر جان خام بگذار نذر نگاه مستت یک جام زندگانی امشب به صحن چشمم جانانه گام بگذار پاے ضریح پلکت دل را مجاب فرما با بوسه اے به اشڪم حسن ختام بگذار!! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
هدایت شده از فان
مُهر در سجاده ام پنهان بماند بهتر است کفر ما در سایه ی ایمان بماند بهتر است عشق و رسوایی خطر دارد زلیخای عزیز یوسفت در گوشه زندان بماند بهتر است در دلم نفرین و بر لب آفرین دارم ولی ماجرا بین لب و دندان بماند بهتر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
ز بی‌تابی بسی شب گردِ کویت تا سحر گشتم سحرگه چون دعای بی‌اثر، نومید برگشتم بسی شب از هجوم آرزو در کنجِ تنهایی تو را حاضر تصوّر کردم و بر گردِ سر گشتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
عطر گیسوی تو پر کرده هوا را ، نکند لای موهای خودت قمصر کاشان داری چشم هایت ، عسل ناب ِ سهند و سبلان و ... لبانی که به شیرینی سوهان داری ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
عشق آن درد عمیقی است که از جان نرود عاشق آن است که هرگز پی درمان نرود حق بر این بود که در وادی بی‌منطقِ عشق آن‌که دشوار به چنگ آمده آسان نرود رد پایی است که در برف به جا مانده از او کاش تا جان به تنم هست، زمستان نرود آخرین جمله که پیش از سفرش یادم هست قسمش بود که می‌گفت به قرآن نرود کیست مردی که به یعقوب بگوید این را یوسفش عاشق مصر است به کنعان نرود گاه پایان سفر عاقبتش کوری ماست لطفعلی را خبرش کن که به کرمان نرود ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
در پایان روزی دیگر ایستاده ام خط پایان امروز. و شب مرا از خودش پر میکند. تن خسته ام را در میآورم از رخت آویز شانه خمیده ام می آویزم. باز هم چای مانده از صبح بیخبری ام را بر سماور خیالم میگذارم تا سیاه سیاه سر بکشم. من اینروزها برای رسیدن به شب رخوت خودم را در روز جا میگذارم. در میان آدمها. من اینروزها خودم را در بین واقعیت و حقیقت جا میگذارم. من اینروزها اندیشه میکنم که رسالتی فراتر از به دوش کشیدن الفاظ و قوافی، فراتر از شعر، فراتر از احساس بر گردن وجودم دارم. من میاندیشم که اینروزها باری فراتر از زیستن را بر دوش باید کشید. باری به قدر زندگی به قدر آزادی به قدر « وطن ». ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
بگو آخر چه شعری می گشاید اخم نازت را بگو با من چه سازی می فریبد انقباضت را بگو از التهاب تلخ تنهائی که می سوزد درون سینه تا صورت گل خندان بازت را که می داند ولی شاید نماند فرصتی فردا بگو تا بشنوم امروز گرمای نیازت را نگو چون خوب می‌دانم که پشت چهره‌ی سردت دلی پر جوش می بازد غرور یکه تازت را به دام عشق افتادن و لبخند خداوندی مبارک باد می باید شروع شور سازت را نترس ازعاشقی‌چون‌آنچه‌می‌ماند‌فقط‌عشق است و آن شاید بچیند شاخه ی اخم درازت را تن خاکی نمی فهمد سروش استجابت را بیا با عشق معنا کن بلندای نمازت را مسیر تلخ انسانی فنا ، حیف است اما تو نرو با عشق برگردان مسیر انقراضت را ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
. هيچ چيزي از تو نمي‌خواستم عشق من فقط مي‌خواستم در امتداد نسيم گذشته‌ را به انبوه گيسوانت ببافم تار به تار گره بزنم به اسطوره‌هاي نارنجي که هنگام راه رفتن ستاره‌هاي واژگانم برايت راه شيري بسازند مي‌خواستم سر هر پيچ يک شعر بکارم بزني به موهات که وقتي برابر آينه مي‌ايستي هيچ چيزي جز دست‌هاي من بر سينه‌ات دل دل نکند مي‌خواستم تمام راه با تو باشم نفس بزنم برايت بجنگم بخاطرت زخمي شوم و مغرور پاي تو بايستم بر ستون يادبود شه... ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
ای گل! نه همین معرکه‌ی من به تو گرم است هنگامه‌ی صد سوخته‌خرمن به تو گرم است گرم است به هم پشتِ رقیبان پی قتلم ای آهِ جگرسوز! دل من به تو گرم است ترکِ تو نگیرم اگرم بهرِ تو سوزند چون شمع، سرم تا دَمِ مردن به تو گرم است سرحلقه‌ی ماتم‌زدگانی تو «فصیحی!» بخْروش که هنگامه‌ی شیون به تو گرم است... ‏ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖