و امّا "فروغ "
بانوی شعر سرزمینم...
تو را می ستایم به شعری سپید ،
در پس پیچک "ساکت آیینه ها "
تو را می جویم لا به لای شعر های ،
یاسیت.
آنجا که میگویی:
میروم در انزوای ،
خلوتم پنهان می شوم...
ای بانوی شرقی...
تو پیدای پنهانی میان ،
دلبری های شعر....
"تو تنها نیستی"
پنجره ی بودنت ،
تا به ابد باز است ،
به باغ شعر میهنم.
"شعر تو تصنیف چشمان توست
چشمان تو دنیای شعر من است"
در آخر....
شعر تو شعر نیست...
"احساس لطیف یک زن است"
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
شب ها....
سر پنجهء خیالِ ،
چشمانِ تو...!
تلنگور میزند ،
به بلور احساسم !
احساسم پُر میشود از ،
نگاهِ ارغوانے تو.
بادِ نمناک پاییزے تو
شاخهء شبِ جانم را ،
عُریانِ خاطراتت مے ڪند.
میخواهم امشب....
دست در دست ماه بگذارم ،
لباسے از جنسِ حریر آبی... ،
خیالِ تو بر قامت ماه ،
بپوشانم.
میخواهم قاصدڪِ بودنت را
خبر ڪنم.
دستِ به دامن باد شوم !
"تو ڪجایے ، تو ڪجایی"
من و ماه و قاصدک روے دوش باد
به مهمانے ایوانِ نگاهت مے آئیم.
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
مرگ...
شب رسید...
#صبحی دیگر از دِل شب
زاده شد!!
خورشید فَرح بخش رقص کنان
آمد.
جانی دوباره به پهنه گیتی داد .
امّا...
#صبح من تویی!!
طلوع کن از پس کوه های
احساسم.
تَن مردانه ام را نوازش کن.
اهنگ #صبح بخیر را با ،
مضراب موهایت
بنواز..!
#صبحم را شقایقی کن.
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
دوست دارم...
دستانم را میان شالیزار های ،
موهایت پنهان کنم.
دوست دارم...
نگهبان مرزهای چشمانت
باشم.!
دوست دارم...
گُم شوم میان حریر ،
سبزِ تَنَت.
دوست دارم...
آبی بپوشی...
هم رنگ دریا.
دوست دارم ، دوست دارم...
افسوس...
دستِ دلتنگی ورق میزند ،
شعرم را.
کلاف خیالت تنهائیم را ،
در هم می پیچد.
جانِ احساسم می میرد.
ایوانِ شعرم پُر می شود ،
از بوی یاس های وحشی
خیالِ تو.!!
من اینجا پُرم از تو...!
حوالی کوچهء چشمانت ،
منتظر میمانم.
تَنَم پُر می شود....
از زخم "انتظار"
درد میکند جای زخمِ...
"انتظار"
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
در خلوت شب جز الفِ قامت رعناے تو نیست
در مطلَعِ اشعار بہ جز چشمِ چو شهلاے تو نیست
عمریست ڪہ درگیر در این عشقِ پر از درد و غمم
دلگیرم از این عشق ڪہ در آن غم فرداے تو نیست
جان دادم از این خیلِ غم و دردِ فراقت صنما
وقتے ڪہ دگر در غزلم خندہ و آواے تو نیست
ڪردم گلہ با چرخ و فلڪ از سرِ شب تا بہ سحر
نالیدم از این ڪوڪبِ بختم ڪہ دل آراے تو نیست
در بزم گل و شعر و غزل پیر خرابات منم
سوگند ڪہ چون من اَحدے عاشق و شیداے تو نیست
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
در خلوت شب جز الفِ قامت رعناے تو نیست
در مطلَعِ اشعار بہ جز چشمِ چو شهلاے تو نیست
عمریست ڪہ درگیر در این عشقِ پر از درد و غمم
دلگیرم از این عشق ڪہ در آن غم فرداے تو نیست
جان دادم از این خیلِ غم و دردِ فراقت صنما
وقتے ڪہ دگر در غزلم خندہ و آواے تو نیست
ڪردم گلہ با چرخ و فلڪ از سرِ شب تا بہ سحر
نالیدم از این ڪوڪبِ بختم ڪہ دل آراے تو نیست
در بزم گل و شعر و غزل پیر خرابات منم
سوگند ڪہ چون من اَحدے عاشق و شیداے تو نیست
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
#کاش می شد سر قسمت را ،
کلاه گذاشت و مال هم ،
می شُدیم.
به قول سهراب...
جور دیگری باید دید...
من همه تن چشم میشوم به
تماشای تو...
جانم را به عشق تو غسل دادهام...!
کَفن خواستنت را پوشیده ام...!
من دیگر ،
قایق داشتنت را به دریای چشمانت
سپردم.
دل زدم به موج های دلتنگی ،
در دریای خروشان عشقت.
به قول فروغ...
شانه های تو قبله گاه ،
دیدگان پر نیاز من.
نه سهرابم نه فروغ ،
هر روز شعرم را ،
پیچ و تاب میدهم!
قلم را می رقصانم بر ،
سطر سطر دفترم.
دیگر...
نه قلم نه دفتر و نه شعر ،
را میخواهم.
تمامی بودنت را میخواهم ،
در این شَبِستان کبود.
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
عشقِ تو در جان و دلم چون می ناب است
برقِ نگاهِ تو به جان ، جامِ شراب است
لعلِ لبت همچو گُلِ سرخِ اَنار است
بر لبِ من بوسه زنی عینِ ثواب است
گشته دلم عاشِقِ چشمانِ سیاهت
حالِ دلم بی تو ندانی چه خراب است
میگذرد عمرِ گران در پی دلدار
نغمه ی محزونِ دلم همچو رباب است
مرحمتی کن به دلِ خسته ی رنجور
قلبِ من از هجرِ تو در رنج و عذاب است
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
(گل که پرپر میشود بلبل غزلخوان میشود)
بلبل از هجرانِ گل زار و پریشان میشود
می دهد سر نغمه ی غم بلبلِ خونین جگر
در فراغِ گل صدایش سرد و بی جان میشود
گشته پرپر آرزوهایش به توفانِ خزان
بر رخِ زردش غمی عظما نمایان میشود
دردِ بلبل وصل بود و گل نکردش همرهی
ازغمِ فقدان او درگیر حرمان میشود
رفته عمرِ بلبل از دردِ فراغِ گل به باد
میرود از گلشن و مجنون دوران میشود
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
📖@cofeh_shear📖