eitaa logo
📖کـــافـــــــــہ شـــعــــــــر📖
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
20 فایل
همه شب نقش خیالاتِ تو هست و، دلِ من ، از تو ای ارام جانم ، خبری  نیست که نیست،، اشک می بارد زچشمم باز خاموشم ، خموش ، چون منِ دیوانه ،خونین جگری ، نیست که نیست ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مشاهده در ایتا
دانلود
در خانه ام نشست، به بیرون نگاه کرد از روی زاگرس که به کارون نگاه کرد در خود شکست و گفت نه؛ باران نمی زند روزی که هیرمند به هامون نگاه کرد خورشید تکه هاش جدا شد جدا ترین… نوری که سایه وار به کانون نگاه کرد وقتی که حکم مرگ نوشتند پای حق قاضی به تبصره و به قانون نگاه کرد؟! وقتی که هیرمند به کارون رسید، گفت: باید به خون نوشت، و در خون نگاه کرد صدها پرنده از دل دریا به هم زدند دریا به مرگ ساحل محزون نگاه کرد در سینه ام هزار شن سرخ بی وطن به آخرین شقایق مدفون نگاه کرد ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
صف بسته اند پیش تو دیوارها مدام قد می کشند پشت سرت دارها مدام جرم تو زندگی ست نفس می کشی زلال سر می کشند دور و برت مارها مدام تو میوه داری از همه سو سنگ می خوری این است سرنوشت ثمردارها مدام تو راست قامتی و تناور از این سبب تحریک می شوند تبردارها مدام آزاد می شوی دگر از بند ها اگر راضی شوی به رسم دغل کارها مدام آسوده می شوی تو از این فتنه های گنگ عادت کنی اگر به لجن زارها مدام اما تو عاشقی، تو و عادت به منجلاب اما تو شاعری، تو و این عارها مدام نه، نه تو سبز و روشن و پربرگ و بر بمان در حسرت نگاه تبردارها مدام ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
‌ عشق شکنجه گر صدای بال بال زدن نفس هایت را می شنوم زبان بند آمده ات را به تماشای دایره مشکی چشمانم می بینم قهقهه می زنم سیم مڗگانت را بی پروا می بوسم در کنار من به نزدیک می خوانی نفس تنت زیبا هوش از سر می برد دوستت دارم می خواهم چشمان و دهانت را به قفل لبانم ببندم عشق را به احضار قلبت برسانم در هر ضربان لرزان جسمت را به بازوانم بسپارم چون ماهی لیز شوی برترین عاشقانه هایم را به دو غنچه به شهادت عشق بوسه بزنم.... ‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
. نازنینا نظری کن ، که به جان آمده ام ، دگر از هجر تو بر حرف و بیان آمده ام ، صبر ایوب ندارم که کنم صبر دگر ، یاری ام کن به درت ، ناله کنان آمده ام ، منِ عاشق نتوانم ز تو دل را بکَنَم ، عندلیبم به چمن ، بهر فغان آمده ام ، دلم از دست بشد از غم و اندوهِ فراق ، سالها رفت ، ز تو دل نگران آمده ام ، آنچه در سینه ی ما است نشاید به زبان ، چه بگویم که به دل ، داغ کشان آمده ام ، خلق گویند که او را نظری نیست تورا، چه کنم کور و کَرم ، گوش گران آمده ام ، به کجا روی بیارم ، به که گویم غم خویش ؟ جز تو کس را نشناسم به نشان آمده ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
‍ ‍ . در فصلی سرد به بهار می ماند آمدنت ای که دلت آبی ست بسان دریا حس بودنت گرم است و زیبا در این زمستانه های سرد؛ آمدنت سپیدی برف است در دل سیاهی روزگار .... روزی که آمدی گرمای چشمانت تداعی تابستان بود و دلربایی پاییز ... به پاس بودنت تقدیر را جشن می گیرم و در چنین شب رویایی سطر به سطر نانوشته های قلبم آهنگ‌ عشق می شود به ملودی زیبای حضورت؛ بودنت دل انگیز است ای که لبخندت اشتیاق گرم فصل بی قراری هاست با آمدنت ایمان آورده ام به فصل سرد.... ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
پرکاری معشوق نهان است در این باغ هر جلوه ز هر شیوه نشان است در این باغ صبح طرب از باده کشان است در این باغ آن گل که نخندید خزان است در این باغ هر تازه نهال از خم آغوش نسیمی در صید نظر تیر و کمان است در این باغ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
دارد صدایت می‌زنم... بشنو صدایم را! بیرون بکش از زندگی و مرگ! پایم را هر بوسه‌ات یک قسمت از کابوس‌هایم شد از ابتدا معلوم بودم انتهایم را در هر خیابان گریه کردم، گریه من را کرد! شاید ببیند شوهر تو اشک هایم را دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم حالا «دکارت» مسخره ثابت کند «هستم»! حالا منم! که پاک کرده ردّ پایم را می‌کوبم از شب‌ها به تو سردردهایم را «بودم!» کنار شوهری که عاشقِ زن بود خاموش کردم برق را... تکلیف، روشن بود خاموش ماندم مثل یک محکوم به اعدام خاموش/ ماندی توی گریه... وقت رفتن بود روحت دو قسمت شد... میان ما ترک خوردی خوردی به لب‌هایم... مرا نان و نمک خوردی بوسیدمت، بوسیدمت، بوسیدمت از دور هر شب کتک خوردی، کتک خوردی، کتک خوردی دست مرا از دورهای دور می‌گیری داری تلو... داری تلو... از درد می‌میری خاموش گریه می‌کنی بر سینه‌ی دیوار با بغض روشن می‌کنی با باید بخوابی توی آغوشی که مجبوری داری تنت را داخل حمّام می‌شوری! با گریه، با خون، با صدای شوهرت در تخت کز می‌کند کنج خودش این سایه‌ی بدبخت «من» باختم... اما کسی جز «ما» نخواهد برد بوی مرا این آب و صابون‌ها نخواهد برد از شوهرت از هر نفس از سردی لب‌هات جای مرا خالی بکن در گوشه‌ی شب‌هات حس کن مرا که دست برده داخل گیست حس کن مرا بر لکه‌های بالش خیست حس کن مرا در «دوستت دارم» دَرِ گوشت حس کن مرا در شیطنت‌هایم در آغوشت! حس کن مرا در آخرین سطر از تشنج‌هام حس کن مرا... حس کن مرا... که مثل تو تنهام! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
. جمالت بی نظیر است وُ کمالت نیست همتایی ... به قول مطرب و ساقی ، شراب ناب صهبایی ، به دریا دُرّ و مرجانی ، به جانم ، جان و جانانی ... مبارک باد چشمم را ، چنین عشق تماشایی ، چو بارانِ بهارانی ، نه باغی چون گلستانی ... به معنی راز پنهانی ، طلوع صبح فردایی ، چوریحان چیدنی هستی ، نگارا دیدنی هستی ... چو گل بوسیدنی هستی ، چه شیرین و چه حلوایی ، ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
ای انسان‌ها...! بیایید و این قید و بندها رو پاره کنید ! تا مثل مرغان در هوای زندگی به آزادی سیر کنید.... قانون اجتماع غیر از قید و بند چیزی نیست..! این قانون را طبیعت برای ما نساخته، ما خودمان آنرا به دست و پای خویش بسته‌ایم..... گرگی که آدم میدرد با انسانی که برای سعادت خویش سعادت دیگری را لگد مال می‌کند هیچ فرقی ندارد...! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
مخمل ناز تن ات مرمر جادو هم هست کار دست است و در آن رقص قلم مو هم هست شاهکاری ابدی وه که چه استاد خطی! نه فقط نسخ لبت، کوفی ابرو هم هست قرنها نام تو غوغای جهانی ابدی قرنها غرق سکوت تو هیاهو هم هست بس که لیلی شده ای باد بیابانگردت هرکجا موی تو صد قافله هوهو هم هست آمدم تا که فقط دم نزنند از مجنون تا بدانند که دیوانه تر از او هم هست می شود با تو زمان را و مکان را خط زد عشق یعنی سفر از سو به فراسو هم هست بر مدار تو نه تنها همه دنیا در چرخ رقص یکریز و خوشآهنگ النگو هم هست راستی حضرت بوسه! ملکه! دلبر ناز ! عسل ناب تو در آنهمه کندو هم هست؟ مانده ام تشنه شوم یا بنشینم به کمین نه فقط چشمه که چشمان تو آهو هم هست حق بده اینهمه پروانه برقصد با تو اینچنین عطر تنی حسرت شب بو هم هست کسی از عرش صدا زد که بنازم شهراد نه فقط عاشق تو، بلکه غزلگو هم هست ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
تور بی‌صید و بی‌شکارم من از خودم هم گلایه دارم من شیشه‌ی دل به سنگدل دادم بشکند تا که خون ببارم من آه پیدا کند مگر عکسم که در آیینه‌ها غبارم من خواستی بگذرم گذشتم باز از خودم هم برای یارم من به خدایم سپرده‌ای اما به خدایت نمی‌سپارم من باختم من قمار عشق تو را نبرم تا در آن قمارم من رودم از کوه خویش می‌افتم سر به دریات می‌گذارم من هستی موج در دل دریاست سر به ساحل نمی‌گذارم من تو می‌آیی و می‌روی ماهی کوهم و بر همان قرارم من ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
به جز هوای رهایی به سر نداشته باشی هوس کنی بپری بال و پر نداشته باشی میان معرکه عمری پلنگ باشی و حالا برای هیچ آهویی خطر نداشته باشی خطر که هیچ وجودت تمام بود و نبودت اثر نداشته باشد اثر نداشته باشی تمام شب به تماشا به ماه چشم بدوزی ولی برای پریدن جگر نداشته باشی شب این شب ظلمانی احاطه‌ات کند اما دو چشم شب‌شکنِ شعله‌ور نداشته باشی خلاصه کرک و پرت را زمانه ریخته باشد تو از غرور خودت دست برنداشته باشی نگو که از تو گذشته - اگر چه مثل گذشته هوای خون و خطر آن‌قدَر نداشته باشی ولی پلنگ پلنگ ست اگر چه خسته و تنها اگر چه چیزی از آن شور و شر نداشته باشی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖