eitaa logo
📖کـــافـــــــــہ شـــعــــــــر📖
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
20 فایل
همه شب نقش خیالاتِ تو هست و، دلِ من ، از تو ای ارام جانم ، خبری  نیست که نیست،، اشک می بارد زچشمم باز خاموشم ، خموش ، چون منِ دیوانه ،خونین جگری ، نیست که نیست ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مشاهده در ایتا
دانلود
. به من بگو تو از کدام کوچه بارانی می‌گذری هم انجا اتراق کنم بدون چتر خیس تو باشم من از تنهایی گریزان شدم تو بگو کی می آیی در کدام دستت سبد عشق داری کجای سینه ات مرا داری به چشم های منتظرم بر پیچ جاده چه بگویم چگونه رام کنم دل دیوانه را زیر کدام سنگ جاده عاشقانه هایم را بگذارم تو بگو کجا بنویسم تا بخوانی امدی من نبودم خنده ای بزن از سر مستی تا باران بشوید غم نشسته بر جبینم را همیشه من اهل دردم‌ تو اهل مداوا کردن باش ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ چون دست می‌دهد نفسی موجب فراغ کاین سیل متفق بکند روزی این درخت وین باد مختلف بکشد روزی این چراغ سبزی دمید و خشک شد و گل شکفت و ریخت بلبل ضرورت است که نوبت دهد به زاغ بس مالکان باغ که دوران روزگار کرده‌ست خاکشان گل دیوارهای باغ فردا شنیده‌ای که بود داغ زر و سیم خود وقت مرگ می‌نهد این مرده ریگ داغ بس روزگارها که برآید به کوه و دشت بعد از من و تو ابر بگرید به باغ و راغ سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن میراث بس توانگر و مردار بس کلاغ گر خاک مرده باز کنی روشنت شود کاین باد بارنامه نه چیزی‌ست در دماغ گر بشنوی نصیحت وگر نشنوی به صدق گفتیم و بر رسول نباشد بجز بلاغ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
. کمرم شکست عشقت، صنما کمر ندارم جگرم شد از غمت خون، به خدا جگر ندارم تو مرانم از در خود گنهی ندیده از من که بغیر درگه تو که به دری گذر ندارم تو ز جان من چه جویی که ز جان کناره جستم تو چه پرسی از دل من که ز دل خبر ندارم تو که ماندت سراپای به نیشکر چه دانی که تنم ز غم چو نی گشت و به لب شکر ندارم چو ز شست برگشایی تو خدنگ غمزه جانا دل خود نشانه سازم که جز این سپر ندارم نظر از طریق پاکی به جمال نازنینان بطلب ز پاک بینان که من آن نظر ندارم به شب فراقت ای مه ز دعای صبحگاهی همه تیر آهم اما به دلت اثر ندارم قدر و قضا مرا خواست نشان تیر عشقت نظر از قضا نپوشم حذر از قدر ندارم طلبند خلقی الهامی اگر ز بحر گوهر شده‌ام به بحر غم غرق و سر گهر ندارم ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
دیو را بر تخت دیدم، رنجِ انسان یادم آمد صبر کردم چون زِ انگشتِ سلیمان یادم آمد! خویش را در معرضِ بادی نه چندان سخت دیدم کاخ فردوسی در اقصای خراسان یادم آمد! خواستم تا پیرهن از ترسِ تنهایی بدرّم شاعری تنها به غربتگاهِ یادم آمد! رو به سوی آسمان کردم که تا چند این صبوری؟ ناله در نایم فسرد و یادم آمد! چنگ در مو بردم از اندوه و از غم ناله کردم گیسوی در چنگالِ تُرکان یادم آمد! دست یازیدم ولی دست از بغل بیرون نکردند.. تلخ خندیدم که از شعرِ یادم آمد! دوستان چون میله‌هایی سرد گِردم را گرفتند ارغوانِ را در بندِ زندان یادم آمد! خواستم نفرین کنم همشهریانم را و ناگه آن پلنگِ در رنجِ زنجان یادم آمد! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
من که هستم راز چشمت، تا نهانی می شوم در نشان عشق تو ، کِی بی نشانی می شوم ؟ بس که من عاشق شدم بر روی ماهت نازنین در کتاب گینس عشقت جهانی می شوم در خیالم پر زدم بی بال و پر سویت چنان بی پریدن سویت ای مه ، آسمانی می شوم دیگران شاید زبانی یا که نانی بوده اند بین این نامردمی ها یارِ جانی می شوم تا که احساسی به من داری فراسوی زمین یک ستاره ، بی نشانم ؛ کهکشانی می شوم آبشاری بی قرارم که از دو چشمت یک زمان تا نیفتم ناگهانی، پلکانی می شوم می روی روزی از اینجا بی ترانه ، بی صدا می نشینم شاهد نامهربانی می شوم در میان فصل هایم چون تماشایم کنی زرد و نارنجی و سرخ و هم ؛ خزانی می شوم عشق ورزیدن برایم کارآسانی نبود شمع جان سوزی به پایانم که فانی می شوم دفتر عشقت اگر بستی، فراموشت شدم توی یک پرونده ای هم بایگانی می شوم ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
‌ رقص قوها را درون رود و برکه دیده ای عکس مهتاب را درون آب جلگه دیده ای محو اقیانوس و دریا با نگارت گشته ای در دلت مکشوف احیای غبارت گشته ای با دو تارت حسرت دیدار لیلا خوانده ای خنده و لبخند را یک دم لبش بنشانده ای با خیال عشق او در خلوتت کز کرده ای فارغ از رویای دلبر ذره ای حض کرده ای تاکنون بی یاد دلبر یک شبی سر کرده ای بغض تنهایی شب را چند برابر کرده ای ‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
از خدا غیر خدا را خواستن ظن افزونیست و کلی کاستن خاصه عمری غرق در بیگانگی در حضور شیر روبه‌شانگی (دفتر پنجم مثنوی معنوی مولوی) ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
. می‌توانم بود بی‌ تو، تاب تنهاییم هست امتحان صبر خود کردم، شکیباییم هست حفظ ناموس تو منظور است می‌دانی تو هم ورنه صد تقریب خوب از بهر رسواییم هست سوی تو گویم نخواهد آمد اما می‌شنو ایستاده بر در دل صد تقاضاییم هست نی همین داد تغافل می‌دهد خودرای من اندکی هم در مقام رشک‌فرماییم هست گر شراب این است کـاندر کاسه‌ی من می‌رود پرخماری در پی این باده‌پیماییم هست گرچه هیچم، نیستم همچون رقیبان دربه‌در امتیازی از هوسناکان هرجاییم هست وحشی ام، من کِی مرا وحشت گذارد پیش تو؟ گرچه می‌دانم که در بزم تو گنجاییم هست ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
‍ در جهانی که پر است از دَل ِ ترفند پرست خون دل می چکد از چشم خردمند پرست چه بگویم من از احساس خوش آزادی نرود در سر نابنده ی پابند پرست در دیاری که خرد خاک ِ خرافات شده بیگمان کور شود دیده ی اسپند پرست بخت با فرقه ی قتال ِ قجر یار شده وای بر طایفه ی پاک دل ِ زَند پرست بر درخت ِ سر ِ هر کوچه طنابی پیداست آوخ از دلهره ی مادر فرزند پرست دادگاهی‌که در آن‌حضرت شیطان قاضی‌ست سربداریست مکافات ِخداوند پرست این زمان تار ترین گاه هنرمند است آه... به مقامات رسد مرد هنربند پرست ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
‌ با باور به عمق قهقرایی نگاهت زیتونی نگاهم را به شبنم چکیده شده از چشمانت می دوزم سپس به خط عثمان طاها(نستعلیق) دوستت دارم را در هر نقطه از قلبت به آواز بی نهایت می رسانم آوازه ات عالم گستر می شود در هر تابلو و نقش و نگار خط عاشقانه ی دوست دارمت با بالهایی از شعله ی عشق نامت را تا آسمان هفتم می برد. ‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ‌ کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند. قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، هم‌ چنان خواهم راند. نه به آبی‌ ها دل خواهم بست نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در می‌آرند و در آن تابش تنهایی ماهی‌ گیران می‌ فشانند فسون از سر گیسوهاشان. هم‌ چنان خواهم راند. هم‌ چنان خواهم خواند: “دور باید شد، دور.” مرد آن شهر اساطیر نداشت. زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود. هیچ آیینه تالاری، سرخوشی‌ ها را تکرار نکرد. چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود. دور باید شد، دور. شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست.” هم‌ چنان خواهم خواند. هم‌ چنان .......... ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
چه نجیبانه عاشقانه هایم را بر تن شعرهایم ریختم در بارشی از سکوت نقشی از رویا می زنم بر سطر به سطر نوبرانه هایم ردّ واژه ها را با نَمی که بر گلویم نشسته دنبال می کنم و با دردی بر سمت چپ سینه ام پذیرا می شوم... هیهات!! روزی باوری بود در این قلب اما دیگر ایمانی نیست و چه ناباورانه می روم به "خلوت خاموش سکوت خویش"...🌾 ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀