eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
635 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
جواب بعضے حرفا رو بدے، شأن و شخصیت خودت میاد پایین.. بزار فڪر ڪنہ حالتو گرفتہ بزار فڪر ڪنہ برندس.. ولے برنده اونیہ ڪہ این چیزارو جدے نگرفت... http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁 ۲۲ پند ارزشمند 🔹آنچه را گذشته است، فراموش کن؛ 🔸و بدانچه نیامده است، رنج و اندوه مبر. 🔹پیش از پاسخ دادن، بیندیش. 🔸هیچ‌کس را تمسخر مکن. 🔹به ضرر کردن کسی خوشنود مشو. 🔸دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی. 🔹نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی. 🔸هرگز ترشرو و بدخو مباش. 🔹تا جایی که می‌توانی، از مال خود به دیگران ببخش. 🔸کسی را فریب مده تا دردمند نشوی. 🔹از هرکس و هرچیز مطمئن مباش. 🔸فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی. 🔹بی‌گناه باش تا بیم نداشته باشی. 🔸سپاس‌دار باش تا لایق نیکی باشی. 🔹با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی. 🔸راستگو باش تا پایدار باشی. 🔹فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی. 🔸مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی. 🔹جوانمرد باش تا آسمانی باشی. 🔸روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز. با همین کارهای ساده می‌توان به خوبی زندگی کرد. http://eitaa.com/cognizable_wan
✍ "رنج نبايد تو را غمگين كند" اين همان جايی ست كه اغلب مردم اشتباه ميكنند... رنج قرار است تو را هوشيار تر كند, چون انسانها زمانی هوشيارتر ميشوند كه زخمی شوند، رنج نبايد بيچارگی را بيشتر كند. رنجت را تنها تحمل نكن, رنجت را درک كن, اين فرصتی ست براى بيداری, وقتی آگاه شوی بيچارگی ات تمام ميشود... اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كرديد از او بی مهری ديده ايد, مأيوس نشويد, چون برگشت آن محبت را از شخص ديگری, در زمان ديگری, در رابطه با موضوع ديگری خواهيد گرفت. شک نكنيد! اين قانون كائنات است.🕊 http://eitaa.com/cognizable_wan
- روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و تناول می‌کرد. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی؟ 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
دشمنان کبد ⬅️خوردن تخمه ⬅️خوردن یخ ⬅️خوردن غذای چرب 🔰علائم کبد خراب🔰 ⬅️کک و مک و لک صورت ⬅️جوش صورت و پشت کمر و روی بازوها ⬅️طعم دهان تلخ و بدمزه ست ⬅️یبوست ⬅️هنگام خواب پایمان را از پتو بیرون میدهیم و کلاً گرمایی هستیم. ⬅️غلیظ بودن خون ⬅️ورم معده و زخم معده ⬅️زود از کوره دررفتن و خواب الوده بودن. 🔰پاکسازی کبد🔰 1⃣ خوردن پرتقال قرمز 2⃣ خوردن گوجه فرنگی 3⃣ عدم خوردن قسمت سبز سیب زمینی و گوجه و بادمجان 4⃣ خوردن میوه های قرمز رنگ http://eitaa.com/cognizable_wan
ماسک موز و روغن زیتون ✍موز و روغن زیتون در ایجاد کلاژن وحالت ارتجاعی پوست موثر بوده و باعث تسکین و شفای پوست های حساس می شود. برای استفاده از ماسک موز و روغن زیتون، یک عدد موز را له کرده و دو قاشق روغن زیتون به آن اضافه کنید. ✍سپس از این ترکیب به پوست صورت و گردن بزنید و پس از چند دقیقه ، با آب بشویید. پس از استفاده از این ماسک، شما به وضوح و در مدت زمان کوتاهی، شاهد لطافت و جوان شدن پوست صورت خود می شوید. http://eitaa.com/cognizable_wan
8 درس زندگی برای موفقیت بیشتر که باید قبل از 40 سالگی بیاموزیم مواردی که مطرح میشود همگی تجربیات کسانی است که به میانسالی رسیده‌اند و آن‌ها را با ما در میان گذاشته‌اند: 1. چیزی به نام خیلی دیر یا خیلی پیر وجود ندارد. 2. شرایط شما درزمان کودکی از آن چه که فکر می‌کنید، مهم‌تر است. 3. بهتر است به جای جمع کردن چیزها، خاطره بسازید. 4. چیزهای کوچک کم‌اهمیت همیشه همان چیزهای بزرگ پراهمیت زندگی شما هستند. 5. هر لحظه مراقبت از سلامتی فیزیکی و پوست بدن خود، بیشتر از چیزی که دیگران به شما می‌گویند اهمیت دارد. 6. بهترین زمان برای تحقق رویاهایتان اکنون است. 7. هیچ کسی برای نجات شما از خودتان و زندگی‌تان نخواهد آمد. 8. هر شخصی لایق برقراری ارتباط دوستانه با شما نیست (و بالعکس). http://eitaa.com/cognizable_wan
*🔴 سرهنگ بازنشسته ارتشی که سابقاً فرمانده پادگان بود تعریف می کرد :* *بعد از بازنشستگی داشتم نیازمندی‌های روزنامه همشهری را بالاو پائین می‌کردم تا با پیدا کردن شغلی دومی شکم اَهل بِیتَم را هرچه بیشتر سیر کُنم!* *چشمم به آگهی فروشندگی برای فروشگاه لوازم ورزشی خورد.* *زنگ زدم ، طرف گفت بیا ببینمت.* *رفتم و از سابقه کاری‌ام پرسید.* *صاحب فروشگاه جوانکی زیر اَبرو برداشته بود ، خجالت کشیدم بگویم سرهنگ بازنشسته و فرمانده پادگان بوده ام*. *گفتم استوار بازنشسته ارتش هستم!* *گفت از فردا با ماهی یک و دویست سرکار بیا.* *قبول کردم و فردا اول صبح روانه محل کار جدیدم شدم.* *جوانک همان اول صبح من را دنبال خرید نان سنگک و کره و مربا فرستاد. در حالی که برای خرید کره و مربا می‌رفتم یادم آمد روزگاری را که اوایل صبح ، به محض ورودم به پادگان شیپور می زدند و یگان تشریفات ایست خبردار می کشیدند* *بیش از چند هزار نفر کادری و سرباز جلوم رژه می رفتند...* *کره مربا و نان سنگک را گرفتم و جلوی رئیس زیر اَبرو برداشته‌ام گذاشتم که بِلا درنگ مرا مامور دَم کردن چای کرد.* *حوالی ظهر مامور خرید چلوکباب برای نهار از فلان رستوران شدم و تاکید کرد پیاز هم بیار!!* *چلو کباب را گرفتم و جلوی دست صاحب کار گذاشتم و خودم مشغول خوردن عدس پلوی همسرِ بدبختم شدم*. *فردا صبح مجدداً خطاب به من گفت برو پنیر لیقوان بگیر ، با شرم و خجالت گفتم : قربان ببخشید من برای فروشندگی اینجا مشغول به کار شدم نه دَم کردن چای و خرید پنیر لیقوان!!* *جوانک به هم ریخت و جواب داد : همینه!! دوست داری بمون !! دوست نداری بفرما!!* *کارت شناسایی‌ام را در آوردم و به جوانک نشان دادم ، گفتم : من سرهنگ بازنشسته هستم ، فرمانده پادگان بودم زمان جنگ در جبهه بیش از چهل ماموریت برون مرزی داشتم ، بارها با عزرائیل سلام علیک کردم! تقصیر تو نیست جوون ، کار از جای دیگه خرابه و زدم بیرون.* *جوانک هر چقدر صدایم زد : جناب سرهنگ! جناب سرهنگ!... پشت سرم را هم نگاه نکردم و راهی خانه‌ام شدم.* *دلم آروم و قرار ندارد بعد از ۳۰ سال خدمت و ۸ سال جنگ و ۲سال بعد از جنگ در بیابانهای مرزی ایران و عراق در کمترین امکانات و زندگی با همکاران بدبختم در چادرهای گروهی.. حالا باید پادوی یه الف بچه زیر اَبرو برداشته باشم. آتشی در دلم افتاده که تمام وجود را عین خوره داره از بین میبره.* *ما در جامعه حرمت ها را شکسته ایم* *بزرگان را کوچک و افراد کوچک را بزرگ کرده ایم* *ارزشها گم شده و مردانگی قُبح خودش را از دست داده* *واقعا جامعه ما دارد به کجا می رود*؟ *... برگی از خاطرات سرهنگ پیاده محمدرضا اختردانش فرمانده وقت گردان ۱۵۱ پیاده تیپ ۴ لشگر ۹۲ زرهی مکانیزه اهــواز* http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داود رقى از حضرت صادق عليه السلام نقل می‌کند آن حضرت فرمودند: از اين دعا دست برندار و سه مرتبه در صبح و سه مرتبه در شب آن را بخوان. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ». «خداوندا! من را در آن پوششى كه از هر بلا و آفتى حفظ مى‏ كند و هر كسى را كه بخواهى در آن قرار مى ‏دهى، قرار بده».الكافي، ج‏2، ص: 534 http://eitaa.com/cognizable_wan
مادرش الزایمر داشت... بهش گفت مادر یه بیماری داری ,باید بخاطر همین ببرمت آسایشگاه سالمندان ... مادر گفت :چه بیماریی؟ گفت:آلزایمر... گفت :چی هست... گفت :یعنی همه چیو فراموش میکنی... گفت مثل اینکه خودتم همین بیماریو داری گفت: چطور..؟؟ گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی،قامت خم کردم تا قد راست کنی.. پسر رفت توی فکر... برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش... گفت : برای چی؟ گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم... مادر گفت: من که چیزی یادم نمیاد!!! http://eitaa.com/cognizable_wan
خوبه یاد بگیریم که؛ - دخالت در زندگی دیگران، کنجکاوی نیست، فضولیه... - تندگویی و قضاوت در مورد دیگران، انتقاد نیست، اسمش توهینه... - هر کار یا حرفی که در آخرش بگی شوخی کردم، شوخی نیست جانم، حمله به شخصیت اون فرد هست... - بازی کردن با احساسات مردم زرنگی نیست، هرزگیه... - خراب کردن یه نفر توی یه جمع، جوک نیست، اسمش بی احترامیه. 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️*عوارض بازنشستگی* ﻣﺮﺩ بازنشسته ای مشغول ﻫﯿﺰﻡ شکنی ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮد، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺗﺒﺮﺵ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ آﻣﺪ و ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﻗﻀﯿﻪ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ آﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ یک ﺗﺒﺮ مسی آﻭﺭﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ یک ﺗﺒﺮ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ!! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ یک ﺗﺒﺮ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺗﺒﺮ ﻣﺮﺩ را آﻭﺭﺩ، ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ ﻭ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺒﺮ را به او ﺩﺍﺩ! ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ رفتند. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ آﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻣﺮﺩ بسیار ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ. ﻓﺮﺷﺘﻪ آﻣﺪ ﻭ ﻋﻠﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﺮﺩ ﺭا ﭘﺮﺳﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﺟﺮﯾﺎﻥ را ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ. ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ملکه زیبایی2020 ﺑﺮﮔﺸﺖ! می‌خواﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ هم ﻣﺮﺩ رو ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ کنه، ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﺮته؟ مرد ﮔﻔﺖ: آﺭﻩ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﯽ؟ مرد ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ تو ﺻﺎﺩﻕ ﺑﻮﺩﻡ، ﻫﺮﺳﻪ ﺯﻥ رو ﺑﻪ ﻣﻦ می‌دادی ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻣﺨﺎﺭجشون ﺑﺮ ﻧﻤﯽ‌آﻣﺪﻡ!! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ . پس ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: آفرین! تو کی هستی که صادق و راستگویی؟؟؟ ﻣﺮﺩ گفت: بازنشسته و مستمری بگیر هستم. ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: قراره مجددا بزودی حقوقتان افزایش پیدا کنه...!! 😜😂😂😂😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*حکم کاشت ناخن* ... برای کسی که ناخن میذاره و آرایشگری که این کار رو انجام میده.... 👌 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ مرد عابد و زن بدکار 💫زنی فاسد و هرزه گرد، با چند نفر از جوانان بنی اسرائیل روبرو شد. با قیافه زیبا و آرایش کرده خود آنها را فریفت. یکی از آن جوانان به دیگری گفت: «اگر فلان عابد هم این زن را ببیند فریفته اش خواهد شد.» زن آلوده چون این سخن را شنید گفت: «به خدا سوگند تا او را نفریبم به خانه برنمی گردم.» پس شب به خانه عابد رفت و درب را کوبید و گفت: «من زنی بی پناهم! امشب مرا در خانه خود جای بده.» ولی عابد امتناع ورزید. زن گفت: «چند نفر جوان مرا تعقیب می کنند، اگر راهم ندهی، از چنگشان خلاصی نخواهم داشت.» عابد چون این حرف را شنید به او اجازه ورود داد. همین که آن زن داخل خانه شد لباسش را از تن خود بیرون آورد و قامت دلارای خویش را در مقابل او جلوه داد. چون چشم عابد به پیکر زیبا و اندام دلفریب او افتاد چنان تحت تأثیر غریزه جنسی واقع شد که بی اختیار دست خود را بر اندامش نهاد. در این موقع ناگهان به خودش آمد و متوجه شد که چه کاری از او سرزده است. به طرف دیگی که برای تهیه غذا زیر آن آتشی افروخته بود رفت و دست خود را در آتش گذاشت. زن پرسید: «این چه کاری است که می کنی؟» او جواب داد: «دست من، خودسرانه کاری انجام داد، حالا دارم او را کیفر می دهم.» زن از دیدن این وضع طاقت نیاورد و از خانه او خارج شد. در بین راه به عده ای از بنی اسرائیل برخورد کرد و گفت: «فلان عابد را در یابید که خود را آتش زد.» و وقتی آنها رسیدند مقداری از دست او را سوخته یافتند 📚بحار الانوار ج 14 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅مردان_بخوانند 💫بجز همسرت 💫زن های دیگر را فراموش کن . 💫و اسیر تملق و چاپلوسی و عشوه و ناز زنان دیگر نشو. 💫اگر حال زنت خوب باشه حال زندگیت خوب میشه اگر مردی توقع دارد بـانـویش یڪ فرشته در زندگی اش باشد، ابتدا باید یک بهشـــــت برایش فراهم کند.... فرشته ها در جهنم زندگی نمی کنند... http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 داستان کوتاه مراقبت پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمین‌گیر نشدم ازش مراقبت می‌کنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او می‌گفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! http://eitaa.com/cognizable_wan
💫 شرط عشق عروس جوانی قبل از این که پا به خانه شوهر بگذارد، بیماری سختی گرفت و مدت ها بیمار شد. مرد به عیادت نامزد جوان رفت و در میان صحبت هایش گفت که چشم هایش بسیار درد می کند!بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورت او را پوشانده بود.مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزد خود می رفت و از درد چشم می نالید.عروسی نزدیک بود و زن جوان نگران صورت خود بود که آبله آن را از شکل انداخته بود، شوهر هم که کور شده بود و مردم همه می گفتند: چه خوب، عروس نازیبا همان بهتر که همسری نابینا داشته باشد!۲۰ سال بعد زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشم هایش را گشود! همه تعجب کردند، مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاورده ام http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«برج خلیفه» آنقدر بلند است که ساکنینش درک متفاوتی از زمان و آب و هوا دارند! «برج خلیفه»،بلندترین ساختمان جهان، آنقدر بلند است که مردم در طبقات مختلف در بالا و پایین برج،درک متفاوتی از زمان دارند. استفان آل که یک معمار است، در کتاب جدیدی به نام «فوق بلند» (Supertall)، دنیای آسمان‌خراش‌ها و تأثیر آن‌ها بر نحوه زندگی ما، را مورد بررسی قرار داد. بر اساس کتاب آل، از بالای برج، مردم می توانند آنقدر به صحرای عربستان نگاه کنند که چندین دقیقه پس از ساعت غروب آفتاب، همچنان خورشید را می بینند. این حالت پیامدهایی برای جمعیت مسلمان در ساختمان داشته است. در نتیجه تفاوت زمانی درک شده، کسانی که در طبقات بالاتر برج زندگی می کنند باید قبل از افطار در هنگام غروب آفتاب در ماه رمضان چند دقیقه بیشتر منتظر بمانند. آل در کتابش نوشته است که روحانیون دبی تصمیم گرفتند که ساکنان بالای طبقه ۸۰باید دو دقیقه دیگر صبر کنند تا افطار کنند. کسانی که بالای طبقه ۱۵۰ هستند باید سه دقیقه دیگر صبر کنند. طبق این کتاب، بالای ساختمان،دمای بیرون ۶ درجه سانتیگراد خنک تر ازسطح زمین است. http://eitaa.com/cognizable_wan
✅امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمودند: از مردم توقعی نداشته باش زیرا مردمی هستند که: 💫 اگر عالِم باشی به تو ایراد می‌گیرند و اگر جاهل باشی راهنمایی ات نمی کنند، 💫 اگر در طلب علم برآیی، می‌گویند: خود را به زحمت انداخته است و اگر از طلب علم دست بکشی، می‌گویند: ناتوان و کودن است. 💫اگر در عبادت پروردگارت استوار باشی، می‌گویند: خود نما و ریاکار است. و اگر عبادتت کم باشد می گویند: کافر است. 💫 اگر سکوت اختیار کنی، می‌گویند: از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویی، می‌گویند: پر حرف است. 💫اگر انفاق کنی، می‌گویند: اسرافکار است و اگر صرفه جویی کنی، می‌گویند: خسیس است. 💫 اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوی، از تو می‌بُرند و به بد گویی ات می‌پردازند و اگر به آنان اعتنایی نکنی، تکفیرت می‌کنند! ✅آری پسرم! این است خصوصیت مردم زمانه ی تو. 📚بحار الأنوار ، جلد ۷۷ ، صفحه ۲۳۴ http://eitaa.com/cognizable_wan
با پرداخت پول گناهان مرتکب شده و همچنین گناهان مرتکب نشده نیز بخشیده می شود! در قرون وسطی به منظور تأمین مخارج کلیسای رم، پاپ از پیروان خود خواست به کلیسا اعانه بدهند. همچنین از کلیساهای کشورهای مسیحی خواسته شد اعانات خود را به رم بفرستند. این اقدامات با نارضایتی پادشاهان اروپایی و تعدادی از کشیشان روبرو شد. پادشاهان اروپایی از اینکه پولهای کشورشان به کلیسای رم منتقل می شد ناراضی بودند و درهمان حال درثروت کلیسا نیزطمع می کردند؛ اما بعضی از کشیشان از بابت گرایشهای دنیوی پاپ و کلیسا ناراضی بودند.بخصوص آنانکه می دیدند برای جمع آوری اعانه کلیسا اعلام می کنند در قبال پرداخت پول گناه گناهکاران بخشیده خواهدشد. کشیشی به نام تتزل در شمال آلمان ضمن اینکه در قبال دریافت اعانه گناهان گذشته را پاک می کرد،اعلام نمودبا پرداخت پول گناهان مرتکب نشده نیز بخشیده می شود! پیش از آن بخشش گناهان بدین ترتیب صورت می گرفت که شخص گناهکارصادقانه در حضور یک کشیش به گناه خود اعتراف کرده ،اظهار ندامت می نمود. در شرایطی که پاپ لئوی دهم به پول نیازداشت رسم ساده اعتراف به فروش گناه تبدیل شده بود. 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟ بقال گفت : دوازده دینار و سیب ده دینار ... در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ، و او نیز در همان منطقه سکونت داشت . زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد : موز کیلویی سه دینار و سیب پنج دینار .. زن گفت : الحمدلله و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست ... که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود .. بقال میوه ها را به زن داد و زن باخوشحالی گفت الحمدلله بچه هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت ، هر دو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می کرد مرد بقال رو به مرد مشتری کرد و گفت : به خدا قسم من تو را گول نمی زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد ، و از هیچ کس کمکی دریافت نمی کند ، و هرگاه می گویم میوه یا هر چه می خواهد مجانی ببرد ناراحت می شود ، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان می گویم .. من با خداوند معامله می کنم و باید رضایت او را جلب کنم . این زن هر هفته یک بار به اینجا می آید به الله قسم و باز به الله قسم هربار که این زن ازمن خرید می کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می برم در حالیکه نمی دانم چگونه چنین می شود و این پولها چگونه به من می رسد ... وقتی بقال چنین گفت ، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید ... هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می گیری نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه بخاطر رضای الله چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده در برابر الله می ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت .. لذت برآورده نمودن حاجات دیگران را کسی نمی داند مگر آنکه آن را برطرف نموده باشد . http://eitaa.com/cognizable_wan
یادمه وقتی بابام خونه رو سفید کرد، مادرم هیچوقت نمی ذاشت که ما روی دیوار چیزی بکشیم؛ یه روز به مادرم گفتم؛ مگه ارزش این گچ و سفیدی، از ما بیشتره، اون گفت؛ نه مادر جان ارزش گچ و دیوار بیشتر از شما نیست اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از این گچ و شماست؛ وقتی پدرت چندسال کار کرده زحمت کشیده و ما تونستیم، با کم خوردن و کم پوشیدن این خونه رو سفید کنیم، حالا چرا؟ ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه، چند روز، چند ماه، چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه؛ این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند؛ حرفی که باعث میشد ! ما شیشه ها رو نشکنیم " تلویزیون رو الکی خراب نکنیم " یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم" " تا هیچوقت دلیل رنج و زحمت بیشتر واسه بابامون نباشیم " *نمیدونم؛ چی برسر روزگار ما اومده،که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدر خونه هم فکر کنه؛* اینروزا بچه؛ ال سی دی ده میلیونی میشکنه، میگن بابا، چکارش داری حالا بچه بوده شکسته؛ گوشی موبایل هفت، هشن میلیونی رو میزنه زمین چهل تیکه میشه، میگن؛ هیچیش نگو بچه تو روحیه ش تاثیر بد میزاره؛ اما کمتر کسی میگه؛ این پدر خونه باید ! چند روز چند ماه چند سال دیگه، کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه؛ ایکاش کمی بفکر چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم که داره واسه ما پیر میشه، جوانیش، عمرش، خوشیهاش، همه رو گذاشته واسه ما، تا که با بودن ما پیری رو از یاد ببره، اما گاهی وقتا ندونسته و دونسته تنها دلیل رنج بیشترش میشیم، و یادمون میره که اونم یه حد توان داره، تا ی جایی بدنش کارایی کار کردن داره؛ امیدوارم، هرکی هر جای ایران که داره این متن رو میخونه، کمی بفکر پدر یا مادری باشه، که نون بیار خونه هست؛ گاهی؛ همسری خوب برای پدر بودن، بهتر از مادری کردن برای فرزندیست، که پیری پدر را نمیبیند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆 ✍ برای رسیدن به معبود، باید خودت را بشکنی 🔹ﭼﻮﭘﺎنی ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺰ ﭼﺎﻻک ﺍﺯ ﺟﻮی ﺁﺏ بپرد، نشد که نشد. 🔸ﺍﻭ میﺩﺍﻧﺴﺖ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺰ ﺍﺯ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻥ، ﻭ ﭘﺮﻳﺪﻥ یک ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺑﺰ ﺑﻪ‌ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ. 🔹ﻋﺮﺽ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻗﺪﺭی ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍنی ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭد. ﻧﻪ ﭼﻮبی ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ می‌ﺯﺩ، ﺳﻮﺩی ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎی ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﺨﺖﺑﺮﮔﺸﺘﻪ. 🔸ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﻴﺎﺩﻳﺪﻩﺍی ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ میﮔﺬﺷﺖ. ﻭقتی ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﭘﻴﺶﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ میﺩﺍﻧﻢ. 🔹سپس ﭼﻮﺏ‌ﺩستی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻓﺮﻭﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺯﻻﻝ ﺟﻮی ﺭﺍ ﮔِﻞﺁﻟﻮﺩ ﻛﺮﺩ. ﺑﺰ ﺑﻪﻣﺤﺾ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺏ ﺟﻮی ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻥ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ پی ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﭘﺮﻳﺪند. 🔸ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭی ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮی ﺩﺍﺷﺖ؟ 🔹ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ میﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ: تعجبی ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮی ﺁﺏ میﺩﻳﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺎ ﺭﻭی ﺧﻮﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺁﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔِﻞ ﻛﺮﺩﻡ، ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮی ﭘﺮﻳﺪ. 🔸ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ. ▫️ﺭﻗﺺ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ▫️ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﯾﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﮐﻨﯽ ▫️ﺭﻗﺺ ﻭ ﺟﻮﻻﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ ▫️ﺭﻗﺺ ﺍﻧﺪﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻥ کنند 🌴 🌴 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 یه گناهی هست که اگر پیامبر گرامی اسلام (ص) هم، 70 بار در حق ما دعا کند، باز هم بخشیده نمی‌شود. 🔹 . http://eitaa.com/cognizable_wan