🍊آب نارنج بخورید!
▫️استفاده از آب نارنج و عرق بهار نارنج تپش قلب و دلشوره را از بین میبرد!
▫️خوردن آب نارنج سکسکه را قطع میکند، نارنج ضدسرفه، اشتها آور و قرقره آب آن گلودرد را قطع میکند.
#طب
💢 http://eitaa.com/cognizable_wan
⚠️ نیکوتین باعث مشکلات شنوایی در جنین میشود
✍ تحقیقات جدید نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض نیکوتین، قبل و بعد از تولد، میتواند باعث بروز مشکلات شنوایی در کودکان شود
#طب
💢 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣دیابت نوع 2 را با عدس درمان کنید
👌اگر به جای برنج و سیب زمینی، عدس بخورید، میتوانید به پیشگیری دیابت نوع 2 کمک کنید
💯این ماده غذایی با کاهش سرعت هضم و آزاد شدن قند در رگهای خونی، میتواند سطح قند خون را کاهش دهد
#طب
💢 http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_واقعی
🌹چه کسی قرض های تفحص کننده شهدا را ادا کرد؟
#شهید_سید_مرتضی_دادگر
می گفت: اهل تهران بودم و پدرم از تجار بازار تهران....
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهدا، حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم...
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم...
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین.. تا اینکه...
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم...
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد... #شهیدسیدمرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من...
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...
قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم...
"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفتم و گریه کردم...
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم... هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.. به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟
🧕وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد...
جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
💬 همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود... خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم... مات مات...
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.. مثل دیوانه ها شده بودم... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.. می پرسیدم: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم..
به کارت شناسایی نگاه می کردم... شهید سید مرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم...
شرمنده شهدا ایم😭😭
http://eitaa.com/cognizable_wan
"دانستنیهای زیبا"
سلام دوستان
حرز کبیر امام جواد علیه السلام همین فایل می باشد
لطفا بجای خرید از دیگران همین را چاپ نموده و در منزل نصب نمایید و نیازی نیست بر روی پوست آهو و... چاپ شود
24.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | «گر نگاهی به ما کند زهرا(س)»
🏴 http://eitaa.com/cognizable_wan
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⚫️میدونی چرا قبر حضرت فاطمه الزهرامخفی هست؟
___
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
26.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 نتیجه احترام به حضرت فاطمه (س)
🎙 حجتالاسلام عالی
20.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جلوی چشم غیرت الله میزدند😭😭
🔰 #استاد_عالی
🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
YEKNET.IR - zamine - fatemie 2 - 1401 - rasouli.mp3
6.1M
°•🥀🖤
#ایام_فاطمیہ
چه غربت تلخی
چه داغ سنگینۍ
🎤 #مهدی_رسولۍ