eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
17.6هزار ویدیو
628 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت یوسف و هنگامی ‌که به خانه عزیز مصر قدم نهاد، پس از سه سال به سن بلوغ رسید. زلیخا که محو زیبایی و قیافه جذاب و قد و قامت يوسف شده بود مدّت هفت سال او را خدمت کرد و از خدا می‌خواست که یوسف یک نگاهی به او کند. ولی آن نوجوان آراسته و وارسته از آلودگی‌ها از ترس خدا در این مدّت هفت سال سر به پایین بود و حتی یک ‌بار نیز به زلیخا نگاه نکرد. زلیخا: ای یوسف! سرت را بلند کرده و نگاهی به من کن!  يوسف: می‌ترسم هیولای کوری و نابینایی بر دیدگانم سایه افکند. زلیخا: چه چشم‌های زیبایی داری؟! يوسف: همین دیدگان من در خانه قبر، نخستین عضوی هستند که متلاشی‌ شده و روی صورتم می‌ریزند. زلیخا: چقدر بوی خوشی داری؟!  يوسف: اگر سه روز بعد از مرگ من، بوی مرا استشمام نمایی، از من فرار می‌کنی.  زلیخا: چرا نزدیک من نمی‌آیی؟! يوسف: چون می‌خواهم به قرب خداوند نائل شوم. زلیخا: گام بر روی فرش‌های پربها و حریر من بگذار و به خواسته من اعتنا کن! يوسف: می‌ترسم بهره‌ام در بهشت از من گرفته شود. زلیخا دید با تقاضا و خواهش و انواع نقشه‌های فریب‌دهنده نمی‌تواند یوسف را تسلیم هواهای خود گرداند؛ از این‌رو خواست او را تهدید نموده و بترساند؛ بلکه به هدف شوم خویش برسد، به یوسف گفت: «أُسَلِّمُکَ إِلَی الْمُعَذِّبِینَ: تو را به شکنجه‌دهندگان می‌سپارم.» يوسف: «إِذاً یَکْفِیَنِی رَبِّی: در این صورت خدای من مرا کافی است.» 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan