💔با خون مردم میرقصید؟
📌 از کاظمی و همت و باقری دل برداریم تا وطن را به شما بسپاریم؟کدام یک از شما هممرام باکری است؟کدام یک از شما را با دست بسته در اروند غرق کردند؟ کدام یک از شما با حسین قجهای برای آزادی خرمشهر تا آخرین قطرهی خونتان دوام آورد و جان داد؟کدام یک از شما با احمد متوسلیان در لبنان به سرنوشت نامعلوم دل سپرد؟
کدام یک از شما سینه سپر کرده تا مانع ورود داعش شود؟
ایهاالناس که از خون هموطنتان پرچم ساختهاید تا به جنگ پاسدارها بروید
کدام یک از شما در جدال با داعش سر داده؟
کدام یک از شما زیر یوغ امریکا بودن را نپذیرفته
کدام یک از شما با شوشتری در زاهدان شهید شد؟کدام یک از شما پیکرش در خانطومان جا مانده و خانوادهاش چشم به راه تکه استخوانی از پیکرتان؟کدام یک از شما با کاظمی در هواپیمای سقوط کرده جان داده؟کدام یک از شمارا با سید رضا بطحایی در زیارت سامرا تکه تکه کردند؟
سر کدام یک از شما را با اسکندری در دمشق بر سر نیزه کردند؟ کدام یک از شما را با محسن حججی اسیر داعش کردند؟ کدام یک از شما با محمودرضا بیضایی اسیران داعش را سیرآب کردهاید؟
کدام یک از شما در بوکمال به دهان گرگ رفت تا در کرمانشاه و همدان به مصاف داعش نرویم؟ کدام یک از شما با علی تمام زاده تشنهلب در سوریه جان داد؟ کدام یک از شما با مصطفی صدرزاده خودش را به هیبت افغانستانیها درآورد تا با داعش بجنگد؟ کدام یک از شما در اهواز دست دختران و مادران را گرفت تا به چنگ الاحوازیه نیفتند؟
بگویید
کدام یک از شما با حاج قاسم و ابومهدی شبانهروزش از خرمشهر تا بغداد را در جستوجوی شهادت سر کرد؟
تو کجای این ماجرا ایستادهای؟ سپاهی حیا کند؟ چرا باید از پاسدارها دل برداریم و به شما بسپاریم که از ترس ترامپ خواب به چشمتان نرفت؟تاریخ یک هفتهی قبل را که نمیتوانید تحریف کنید.
پدرم میگوید ما در جبهههای جنگ شهید میدادیم در شهر میگفتند #تقصیر_خمینی است. قصهی شما قصهی قدیمی دعوای #عقده و #عقیده است.
http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌
💓 #دســــٺ_و_ݐـــا_ڇلفتــــــــے
💓قسمت #چهل_وسه
💓از زبان مینا...💓
چند مدتی از عقدمون میگذشت و همه چیز #خوب پیش میرفت..😍
بعد از سالها فک میکردم که دیگه #خلاص شدم😇 از دست گیر دادنهای بی مورد بابام...😌
فک میکروم دیگه کسی نیست که تک تک کارهام رو بهش بگم 😇که چیکار میکنم و کجا میرم..😌👌
دوست داشتم به همه اون چیزهایی که برام #عقده شده بود توی این زندگی جدیدم برسم..😍👏.
چیزایی که همیشه دوست داشتم بهشون برسم ولی نمیشد..☺️💃
نمیخواستم دیگه لحظه ای به گذشته فکر کنم... .😌
محسن برای اینکه تو خواستگاری جلوی بابام حرفی برا گفتن داشته باشه سر یه کار موقت رفته بود و خونمون هم باباش برامون رهن کرده بود...😊
همه چیز آماده ی شروع زندگی رویاییمون بود کنار هم دیگه..☺️😍
زندگی ای که سخت #منتظرش بودم..☺️
زندگی کنار کسی که #عاشقش بودم و این چند ماهه تو #رویاهام باهاش سیر میکردم...😌😍
چند هفته و #چندماه_اول از زندگی مشترکمون همه چیز خوب بود و طبق روال پیش میرفت...😍☺️👍
همونجوری که فکرش رو میکردم...😎
اما...
#بعدازچندماه کم کم #رفتارهای محسن عوض شد و یه جور دیگه ای شد...😳😨
به من میگفت #نباید زیاد پیش پدر و مادرم برم 😳
چون تو #سطح_ما نیستن😧 و به جاش تا میتونیم خونه پدر و مادر اون بریم...🙄
ولی پدر و مادر محسن با من سرد بودن و تحویلم نمیگرفتن...😑
.
محسن بهم میگفت
با خاله و بقیه فامیلا و دوستام رفت و آمد نکنم😳😨 چون به ما #حسادت میکنن و تو زندگیمون سنگ میندازن...🙁
.
حتی به من #اجازه_نمیداد تو فضای مجازی زیاد باشم😶
و حتی تو گروه دانشگاه میگفت اگه سئوالی داری بگو #من_بپرسم...😑😨
تو دانشگاه هم همیشه کنار و دور و برم بود و لحظه ای تنهام نمیزاشت😕😧
#اماخودش همیشه در حال گرم گرفتن😯 با دخترای همکلاسی و بگو و بخند تو گروها بود...😧🙄
به خاطر #عشقمون این چیزا زیاد برام مهم نبود اما یه روز از این وضع #خسته شدم و بهش گفتم
-محسن چیو میخوای ثابت کنی؟ اینکه مثلا خیلی غیرت داری؟😕😟
-در مورد چی حرف میزنی مینا؟
-چرا همیشه منو میپایی؟ چرا نمیزاری یه دیقه با دوستام باشم...به من شک داری؟😟
-این چه حرفیه مینا؟ من دوستت دارم...نمیخوام کسی تو رو از من بگیره😊
-قرار نیست کسی من رو از تو بگیره محسن...این همه زوج تو این دنیا و تو این دانشگاه هستن😐
-تو نمیدونی...خیلیا نمیخوان ما خوشبخت باشیم...😏
-به نظرت الان هستیم؟😒اصلا تو خودت چرا تو گروها هستی و بگو و بخند میکنی🙁
-گفته بودم که...پسرا و دخترا تو این چیزا خیلی #فرق دارن😏
-بر فرض که حرفت درست باشه...😕مگه اونای دیگه دختر نیستن که سئوالاشونو جواب میدی؟
-خب اونا اگه صاحب دارن و روشون غیرت داره بیاد جمعشون کنه...😏اونا به ما ربطی نداره...
-واقعا که محسن😠😑
.
💓💓💓💓💓💓💓💓💓
ادامه دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan