eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ ❤️ ☘ هرچہ تلاش کردم بہ صدایشان توجہ نکنم نشد. محبے _ سید فکر کن شوهر خواهر گرامے پاشہ ببینہ اے دل غافل جا تره و بچہ نیست.چه حالے میشہ بنده خدا . و دوباره همگے خندیدند. از شهر کہ خارج شدیم .نگرانیم برطرف شد . دوباره بہ یاد خواب عجیبم افتادم . چرا دارم میرم سامرا؟ اصلا بہ خواب هم اعتبارے هست؟سید طوفان چرا باید باشہ؟ نگاهم بهش افتاد از پشت سر ...چرا دارم یہ جورایے میشم.رومو برگردوندم . تو حُسناے همیشگے نیستے. خدایا چہ بلایے داره سرم میاد ... در حال خودم بودم کہ آقاے محبےروبہ او کرد و گفت : با اجازه حاج آقا ... آقا سید بسم الله تا نرسیدیم مستفیذمون کن . از او انکار و از محبے اصرار . بالاخره اصرار آقاے محبے نتیجہ داد . شروع به خواندن کرد. عجب صدایے داشت . بہ یاد حرفهاے زهرا افتادم .میخواست خواننده بشہ و حالا ... از خوانندگے به مداحے. این طوفانِ روزگار چه سِیرے را گذرانده . این صدا خیلے برام آشناست. نمیدونستم کجا صداشو شنیده ام . بہ مغزم فشار آوردم ...صداےمداحے توے مسیر ، دعاے کمیل... آره خودشہ . آنقدر با سوز و حال میخوند کہ همه را به گریہ انداخت. حال من بدتر از همہ . ،چادرم را به دهان گرفتم تا صداے هق هقم بلند نشود. در طول راه حاج آقا با راننده عربے صحبت میکرد . تاحدودے من هم متوجہ صحبت هایش شدم . اینجور کہ راننده میگفت مرقد مطهر دو امام عزیزمون از شهر جداست.جالب اینڪہ با وجود دو امام شیعہ اکثر مردم سامرا سنے هستند . داعش چندبار بہ این نزدیکے آمده . و حتے در بین مردم نفوذے هم دارد. سامرا زادگاه سرکرده داعش ابوبکر البغدادیہ نباید بدون راه بلد وارد شهر شد .خطرناکہ بالاخره بہ حرم رسیدیم . پشتِ سرِ بقیہ از ماشین پیاده شدم.حاج آقا با آقایون صحبت میکرد .توصیہ هاے امنیتے کرد و اینکہ از هم دور نشیم ، بعد از نمازعصر هم بیرون از حرم بایستیم . همہ پشت سر حاج اقا راه افتادیم .سید طوفان یہ لحظہ برگشت و نگاهے بہ عقب کرد .با دیدن منے کہ سرتاپام مشکے بود، نگاه عجیبے کرد و سرش را برگرداند. بہ ورودے که رسیدم بخاطر اینکہ حاج آقا متوجہ بشہ من هم با آنہا هستم . ازکنارش رد شدم و گفتم : _برای همہ چیز ممنون حاج آقا ، التماس دعا او کہ متوجہ صدایے کنارش شد سرش را بالا آورد و نگاهے کرد. جز خانمے سیاه پوش چیزے ندید. بہ آقاے محبے اشاره کرد و گفت : این خانوم با ما بودند؟ محبی_بلہ حاج آقا کہ تازه متوجہ شده بود یہ مسافر دیگہ هم در ماشین بوده و او ندیده بہ سمتم آمد و گفت : ببخشید شما چطورے با ما اومدید؟ روبنده ام را بالا زدم و گفتم : اونے که دعوت میکنه ،خودش راهش رو هم نشون میده ... ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯