eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
14.8هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ ❤️ ☘ من واقعاً عاشقم؟نمے دونم ...این همہ بلا و امتحان براے من نشونہ چیہ؟ _"عاشقے شیوه رندان بلاڪش باشد" ...تو عشق باید تاوان داد و شاید من دارم تاوان پَس میدهم.اینڪہ بگیم عاشقیم و رها شیم این نیست.عاشقے تازه اول بیچارگیہ ...ادعاے بزرگيہ راضے بہ رضاے محبوب شدن . سیدطوفان_آدم جالبے بہ نظر میاید.آدم ڪنجڪاو میشہ بیشتر شما رو بشناسہ با یادآورے چیزے فورے برگشتم سمتش _ببخشید یہ سوال ؟شما اون روز جمعہ تو سرداب وقتے داشتید پایین میومدید یہ بیت شعر حافظ و خوندید . سید_ آخر اے خاتمِ جمشیدِ همایون آثار؟ _بلہ بلہ همین .شما صداے منو شنیدید و ادامہ دادید؟ سیدطوفان_نہ من هیچ صدایے نشنیدم ، اون لحظہ حسم بهم گفت این بیت رو بخونم.چطور مگہ؟ شما هم همین شعر رو میخوندید؟ و من بہ این تلہ پاتے شاعرانہ فڪر میکنم. _بلہ،منتها تا قبل از اون بیت رو خوندم و شما ادامہ اش دادید. یکے از ابروهاش رو بالا داد سیدطوفان_جالبہ نگاهے بہ ظرف غذا انداخت و گفت : هنوز هم گرسنہ نیستید ؟ گرسنہ بودم ولے حال تڪون خوردن نداشتم. جوابے ندادم. چشمامو بستم ، چند لحظہ بعد ڪہ چشمامو باز ڪردم با یہ لقمہ جلو صورتم مواجہ شدم. با چشم هاے باز نگاهش ڪردم ، خونسرد بہ من نگاه میڪرد .از کِے این لقمہ تو دستاشہ؟ بی احترامے بود اگر نگیرم .لقمہ رو ازدستش گرفتم و بہ دهان گذاشتم . بہ این فڪر ڪردم ڪہ این همون آقاے گردباد هست؟ همون آدم اخمو ... مهربون شده بود . سیدطوفان_اولین بارم هست لقمہ براے یہ خانم میگیرم. یعنے برای فاطمہ نگرفتہ؟ با یادآورے اسم "فاطمہ" لقمہ بہ گلویم پرید؟یعنے من دارم بهش خیانت میکنم؟ و شروع بہ سرفہ ڪردم .داشتم خفہ میشدم .میخواستم از پشت بہ ڪمرم مشت بزنم اما دستم نمیرسید . بلند شد و آروم چند تا ضربہ به کمرم زد نفس راحتے ڪشیدم.یہ لیوان آب بہ دستم داد. من یڪ لحظہ ےِ آرامش بخش ندارم.چرا؟ باید سوالے میپرسیدم تا تشویش درونیم برطرف بشہ.اما پرسیدنش خیلے برام سخت هست.حیا ميکنم بپرسم؟ شاید نیاز بہ مقدمہ چینے داره ،باید منطقے صحبت ڪنم _آقا سید من نمیخوام جاےکسے دیگه رو براتون پر ڪنم .نمیخوام احساس ڪنم دارم بہ احساسات یہ نفر خیانت میڪنم . دست از خوردن ڪشید.اون چهره آرام تبدیل به اخم شد.باید زودتر بپرسم تا هنوز ڪاملا طوفانے نشده _شما تو عقدتون با هم ... نتونستم ادامہ بدهم.سرم را پایین انداختم . متوجہ حرف سنگینم شد و فورا گفت _نہ ... سرش رو پایین انداخت من تازه یک ماهہ یہ ڪم شناخت پیدا ڪردم .بعد عقدمون ، سہ هفتہ اے رفتم آلمان تا ڪارهاے باقے مونده ام رو انجام بدهم . نفس راحتے ڪشیدم .اما واقعا این ڪافے بود؟ اون تعهد داشت ، اسمش تو شناسنامہ اش بود و من آدمے نبودم کہ بہ دیگران خیانت ڪنم. اما چہ کنم؟ چاره ے دیگرے هم هست؟ ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
۲۸ دی ۱۳۹۸