eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
638 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ راستش و خیلی دوست داشتم.❤️ فقط خجالت می کشیدم سرم کنم. احساس می کردم با چادر همه یه جور دیگه بهم نگاه می کنند. با این حال ماه محرم و رمضان و … سرم می کردم. یه روز برادرم کتابی راجع به آورد خونه. یادم نیست اسم کتاب چی بود.شروع کردم به خوندنش. خیلی تکان دهنده بود. مخصوصا یکی از جملاتش منو متحول کرد. نوشته بود:👇 اگر کوچکترین عضوی از بدن دختر نامحرم را ببیند و به این علت منحرف شده و به بیفتد، دختر هم در گناه آن شخص شریک است و به همان میزان گناه هم برای نوشته می شود. اگرچه هیچگاه ، هیچ گناهی و هیچ انحرافی در زندگی اش انجام ندهد. این جملات را بارها مرور می کردم و در ذهنم تحلیلش می کردم؛ وقتی می دیدم با بی حجابی و بدحجابی، گناه ناخواسته ی دیگری به کارنامه اعمالم اضافه خواهد شد، عقلم حکم می کرد که به خودم ظلم نکنم و کامل را انتخاب کنم.☺️ از آن روز به بعد با لطف و فضل هرگز را از سرم برنداشتم. ⁉️ ☺️❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
هوالمحبوب 🕊رمان قسمت داشتیم کنار دریا قدم میزدیم که عطیه گفت: _خانم صفری تبار من شنیدم ازدواجتون خیلی عاشقانه بود درسته؟ خانم صفری تبار دست عطیه رو گرفت تودستش و گفت: _من حجابمو از طریق بهتر کردم طوری که وقتی باهاش ازدواج کردم روسرم گذاشتم وروی عقایدم وحجابم بیشتر کار کردم با کمک کمیل... من وکمیل نذر امام حسین بودیم طوری که برای اولین بار صحبت کمیل شد ایام 🏴 بود و من سر دیگ آقا امام حسین گفتم‌ "اگه این پسر آقا قسمت من هست و به دردمنوزنگیم میخوره خودتون درستش کنین وگرنه بهمش بزنین خودتون، بعد ها کمیلم گفت" چه جالب! آخه منم همون شب همینو از آقا بالاسردیگ خواستم.. عطیه: _چقدرعاشقانه☺️منم تازه محجبه شدم یعنی محجبه ام کرد.😍 خانم صفری تبار: _ان شاءالله یه همسرالهی نصیبت بشه عزیزم😊 عطیه: ممنون☺️ دیدار ما باخانم صفری تبار کوهی از بود. تصمیم گرفتیم یه دیداری هم باخانواده داشته باشیم. خانواده شهیدی که پیکرش .. وحالا باچهار فرزند هست...😓 ادامہ دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد _تا هر وقت بخواید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید! بی هیچ حرفی از مصطفی🌸 گذشتم و وارد صحن شدم.. که گنبد و ستونهای حرم آغوشش را برای قلبم گشود..💚😍😢 و من پس از این همه سال و بی وفایی از در و دیوار حرم میکشیدم.. 😢😓 که قدم هایم روی زمین کشیده میشد و بی خبر از اطرافم ضجه میزدم...😞😭 از شرم روزی که اسم زینب را ،..😞😭 از شبی که را از سرم کشیدم،..😐😭 از ساعتی که از نماز و روزه و همه مقدسات بریدم..😓😭 و حالا میدیدم حضرت زینب (س) دوباره آغوشش را برایم گشوده...💚 که دستانم، دامن ضریحش را گرفته و به پای محبتش زار میزدم😭 بلکه این زینب را ببخشد... گرمای نوازشش را روی سرم حس، میکردم که دانه دانه گناهانم را گریه میکردم، 😭😞او اشکهایم را و من ضریحش را غرق بوسه میکردم و هر چه میبوسیدم عطشم برای عشقش بیشتر میشد...😭💚😍 با چند متر فاصله از ضریح پای یکی از ستونها زانو زده بودم،.. میدانستم باید از محبت مصطفی بگذرم و راهی ایران شوم.. که تمنا میکردم این دلبستگی را از دلم بگشاید..😭🙏 و نمیدانستم با پدر و مادرم چه کنم که دو سال پیش رهایشان کرده و حالا روی برگشتن برایم نمانده بود...😓😥 حساب زمان از دستم رفته بود،.. مصطفی منتظرم مانده و دل کندن از حضور حضرت زینب(س) راحت نبود... که قلب نگاهم پیش ضریح جا ماند و از حرم بیرون رفتم...😢😞 گره گریه تار و پود مژگانم را به هم بسته و با همین چشم پُراز اشکم😢 در صحن دنبال مصطفی میگشتم.. ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
خدایا چادرم را دوست دارم چقدر این باورم را دوست دارم همین چادر که شد میراث زهرا من ارث مادرم را دوست دارم میان این همه دستور قرآن حجاب برترم را دوست دارم حجاب ، پرواز زن بر آسمان است من این بال و پرم را دوست دارم نشسته همچو تاجی بر سر من من این تاج سرم را دوست دارم بدم می آید از چشمان هرزه نگاه شوهرم را دوست دارم که این چادر برایم جان پناه است چقدر این سنگرم را دوست دارم حریم حرمت زن چادر اوست من این صحن حرم را دوست دارم شنیدم که خدا گفت بر ملائک زنان طاهرم را دوست دارم چو با چادر مرا دیده برادر بلند گفت: خواهرم را دوست دارم به مشهد خادمی زن این چنین گفت زنان محترم را دوست دارم عجت چادر به اندامت می آید رضا این دخترم را دوست دارم امام هشتم ما هم بگوید حجاب زائرم را دوست دارم چنین با نفس اماره بجنگم جهاد اکبرم را دوست دارم بدم می آید از مانتوی کوتاه من عفت در برم را دوست دارم قیامت می رسد روز حساب است امید محشرم را دوست دارم نگاه مرد نا محرم چو زهر است از این رو ظاهرم را دوست دارم چنین گفت شوهرم بین قنوتش خدایا دلبرم را دوست دارم خدایا انتخاب من به حق بود حیای همسرم را دوست دارم بگویم بیت اول را در آخر خدایا را دوست دارم 🆔http://eitaa.com/cognizable_wan