یه دختره تو پمپ بنزین ازم پرسید:
تنظیم بادمجانی یعنی چی؟
منم باتعجب گفتم: تنظیم بادمجانی؟؟؟؟!!!!!
گفت بله اونجا رو تابلو نوشته
نگاه کردم دیدم نوشته تنظیم باد، مجانی.
الان سه روزه با کارگرای پمپ بنزین پیاده داریم میریم تو بیابون
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گربهای که هر کارش میکنند پاشو روی قرآن نمیذاره!!!
جالبه کتاب دیگه میذارن، از روش رد میشه!
🌺http://eitaa.com/cognizable_wan
10.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بی حجابی اثرات خطرناکی روی بدن و مغز زنان و مردان میذاره
واقعا دیدنی!
🌺 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه ی خنده دار 😂😂😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
نام شوهر در زمانهای مختلف
زمان اشنایی ; مرد رویاهام
زمان نامزدی ; عشقم
زمان ازدواج :هم نفسم
بعد از یک ماه; جان دلم
بعد از دو ماه; سایه سرم
بعد از سه ماه ; شوهرم
بعد از یک سال ; اقابالاسر
بعد از دو سال ; بخور و بخواب
بعد از سه سال ; نره غوول
بعد از چهار سال; لندهورر
پنج سال بعد:مرتیکه نفهم بیشعور مفت خور نمک نشناس
ده سال بعد ; خبر مرگت ایشالللا
😁😁😂😂😂😂
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
#حیات_وحش
⁉️ چرا مارمولک میتواند از دیوار راست بالا برود؟
✅ در بین انگشتان دست و پای مارمولک ها ، تشکچه های بسیار ظریفی بنام ستای یا تارچه وجود دارد که مانند یک زیربنای محکم برای دست و پاهای مارمولک عمل می کند و آن را به دیوار یا سقف می چسباند. ستای از بافت های مو مانندی تشکیل شده است و ترکیب اصلی آن بتا کراتین است که نوعی پروتئین است. بتا کراتین در خزندگان و در بدن انسان در ناخن های انگشتان و موها یافت می شود.
👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸💞ضعف نيروي جنسي💞🌸
1- «خرماي رسيده» مقوي غرايز جنسي هست و شهوت را زياد ميكند.
2- «فندق هندي» داراي آهك، فسفر، گوگرد و پتاسيم بوده، سرشار از ويتامينهاي A، D، F هست. پنجاه تا شصت درصد، مواد روغني دارد. مقوي معده و دماغ و نيروي شهواني هست.
3- «سيب زميني ترشي» غرايز جنسي را بيدار ميكند.
4- «بابونه»، مقوي دماغ، اعصاب و شهوت است.
5- اگر «شير» تازه دوشيده را با «انگبينها» شيرين كرده، ميل نماييد، شهوت را تقويت ميكند و بدن را گرم مينمايد.
6- چون «نخود» را در آب خيسانده و خام بخوريد و آب خيسانده آن را با «عسل» شيرين كرده، بالاي آن بنوشيد، جهت برگشت جواني و شهوت مأيوسان بينظير است.
7- چنانچه «نخود» را در آب جوشانده «خارخاسك» پرورده نماييد، در تقويت شهوت دارويي بينظير است.
8- «دارچين» مقوي شهوت است.
💌💛💖🔶💛🔶💖💛
🌼💞🌼🌕🌕🌕🌕🌼💞🌼
♦️ـــــــــــ•••💞•••ــــــــــ🔹🔶🔹♦️
http://eitaa.com/cognizable_wan
محرم شدن
برخی از مردم انگشتر به دست کردن، شیرینی خوردن، ثبت محضری و مجلس بله برون را سبب محرم شدن عروس و داماد می دانند.
در حالی که فقط عقد شرعی است که سبب محرم و حلال شدن می شود.
🌱
🔸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
رمان دوستی دردسرساز
#پارت35
رو به مامانم نالیدم
مامان تو یه چیزی بگو.
مامانم با اشک سر تکون داد و گفت
شیری که بهت دادم حرومت بشه ترنج این بود جواب پدرومادرت که ازدواج نکرده حامله بشی ؟
اشکم سرازیر امیرخان آین بار خطاب به من گفت متاسفانه بچتون از دست دادی ترنج
مات نگاه ش کردم با نفرت گفت
اون توله سگ حروم زاده اگ هم نمی مرد
هم خودم میکشتمش توروهم می کشم دختره ی عوضی .
دوباره خواست بهم حمله کنه که امیر خان نذاشت .
مامانم گفت
کی بود بابای اون بچه ؟
حتی بابامم ساکت شد و منتظر جواب من موند.
یاد خرف های بد پوریا افتادم اون بچم و گردن نمی گرفت مطمئنم تازه اگه بابام اونو میدیدبیشتر از قبل عصبانی میشه .
اخه ترنج احمق به کی اعتماد کردی؟
بابام دستش و بالا برد وعصبی گفت
میگی اسم اون حرومی رو یا همینجاخفت کنم؟
هول شدم .... چشمم به امیر خان افتاد داشت به من نگاه می کرد.... به تته پته افتادم و گفتم
بابای اون بچه....
منتظر بودم نجاتم بده اما اون منتظربود تا من حقیقت وبگم اون نمی دونست
که پوریا گم گور میشه و هیچ مسئولیتی
قبول نمیکنه.
#پارت36
کل پسرهای فامیلمون رو از نظر گذروندم و باز نگاهم به امیر خان افتاد.
اون قوی و قدرتمنده....
می تونه جلوی پدرم وایسته.
بابام چیزی به اون نمیگه....
این فکر های احمقانه باعث شد بدون دیدن عواقب کارم بگم
از امیردحامله بودم
سکوت بدی حکم فرما شد.
امیر خان با دهنی باز مونده به من زل زده بود با التماس نگاهش کردم که عصبی گفت.
چرادری وری میگی تو؟
بابام با چشم های به خون نشسته نگاهش کرد اما اون بی اهمیت به سمت من اومد وبا خشم گفت
من تا حالا دستم به تو خورده؟
چرا مزخرف میگی؟
بابام به زمین تف انداخت و با تاسف وخشم گفت
🔻🔻🔻🔻🔻🔻 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻بزن رو #عضویت از دست نره🔻
رمان دوستی دردسرساز
#پارت37
تو سر سفره ی ما نون و نمک
خوردی چطور تونستی با دخترم...
دستش و روی قلبش گذاشت و
با صورت کبود شده اخی گفت.
مامانم با داد به سمتش رفت.
اما من مات برده به بابام خیره
شدم.
که لحظه به لحظه رنگش بیشتر کبود
میشد و در نهایت با چشم بسته
به زمین افتاد.
مامانم جیغ و داد می کرد و امیر خان
بیرون رفت تا پرستار و صدا بزنه
اما من فقط مات برده به صحنه ی
روبه روم خیره شده بودم.
اگه بلایی سرش بیاد ....
اگه طوریش بشه....
خدای من اگه بمیره لحظه ای بعد
چند پرستار با برانکارد بابام واز
اتاق بردن و مامانم هم دنبالشون راه
افتاد.
فقط من موندم و مردخشمگینی
که به خونم تشنه بود.
با قدم های محکم به سمتم اومد
وعصبی گفت.
راضی شدی؟
اگه اون مرد بمیره تو باعث مرگشی .
با این حرفش بقضم ترکید وبا
صدای بلندی گریه کردم
که عصبی تر شد
الکی ابغوره نگیرمگه تو مریضی؟
چرا میگی از من حامله ای ؟
من خودم دوست دختر دارم
اصلا من تا حالا دستم به تو
خورده؟
#پارت38
صورتم را با دستام پوشاندم
و حق زدم.
پوریا گردن نمیگره
چون اون عوضی زده زیر کارش
تو باید به من تهمت بزنی؟
گندش رو یجای دیگه با یکی دیگه
بالا آوردی چه دخلی به من داره؟
حرف تو پس می گیری وگرنه....
سرم رو به طرفین تکون دادم
وگفتم.
بابام بهفمه من با پوریا دوست بودم
هم منو میکشه هم اونو
با خشم فریاد زد
بذاربکشه به من چه؟
حتی جرعت نداشتم بپرسم.
مامانم با دیدن من به تخت سینش
کوبید و ناله کرد
خدا ازت نگذره دختر که باباتو
سکته دادی.
پرستاری که اونجا بود گفت .
اینجا بیمارستانه خانم لطفا
مراعات کنید
در ضمن ما گفتیم خطر سکته رو
رد کردن مشکلی نیست.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻بزن رو #عضویت از دست نره🔻