🔰 #بخش_اول
🔻زینب در یک نگاه!
🧕در خرداد ماه ۱۳۴۶ در شهر #آبادان به دنیا آمد. دوران دبستان و دو سال از دوره راهنمایی را در آبادان سپری کرد و از کلاس سوم تحت تاثیر تربیت آگاهانه مادرش #حجاب_اسلامی را انتخاب نمود.
📚او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در #مدرسه و #مسجد به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی مشغول شد.
✈️با شروع جنگ به اصفهان و سپس به شاهین شهر مهاجرت کردند؛ زینب در آنجا نیز بیوقفه به فعالیتهای #فرهنگی و #تربیتی مشغول بود و به همین سبب مورد حمله منافقین کور دل قرار گرفت.
✌️سرانجام زینب ۱۴ ساله، دانش آموز اول دبیرستان در ۱ فروردین ۱۳۶۱ و در سالِ ترور کورِ منافقین توسط این گروهک تروریستی به #شهادت رسید و همراه با شهدای فتح المبین در #اصفهان به خاک سپرده شد...
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
🔹ادامه دارد...
#روایتگری
#کوله_پشتی_راوی
🌎 🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_اول 🔻زینب در یک نگاه! 🧕در خرداد ماه ۱۳۴۶ در شهر #آبادان به دنیا آمد. دوران دبستان و دو سال ا
🔰 #بخش_دوم
🔻 من میترا نیستم!
🌙 در غروب یکی از شبهای خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم و خدا به من یک دختر قشنگ و دوست داشتنی داد.
🧕مادرم نام @میترا را برای دخترم گذاشت؛ اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم میگفت: «مادربزرگ! این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتید چه جوابی میدهید؟
❤️من دوست دارم اسمم #زینب باشد. من میخواهم مثل زینب(س) باشم. میترا تنها اولاد من بود که اسم خودش را عوض کرد و همهی ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. برای همین، من نمیتوانم حتی از بچگیهایش هم که حرف میزنم به او میترا بگویم، برای من مثل این است که از همان ابتدا نامش زینب بوده است.
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_دوم 🔻 من میترا نیستم! 🌙 در غروب یکی از شبهای خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم و خدا به من
🔰 #بخش_سوم
🔻 زینبِ عاشق!
زینب مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود؛ کنار مادرم مینشست و قصههای قرآنی و امامی را با دقت گوش میکرد و لذت میبرد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود. هر وقت مادرم به خانهی ما میآمد، زینب دور و برش میچرخید تا خوب حرفهای او را گوش کند...
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
❤️
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_سوم 🔻 زینبِ عاشق! زینب مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود؛ کنار مادرم مینشست و قصههای قر
🔰 #بخش_چهارم
🔻 زینبِ سازگار!
زینب بین بچههایم از همه سازگارتر بود، از هیچ چیز ایراد نمیگرفت، هر غذایی را میخورد. کمتر پیش میآمد که از من چیزی بخواهد. کلاس اول دبستان سرخک سختی گرفت. تمام بدنش له شده بود. با همهی دردی که داشت گریه نمیکرد. در مدتی که مریض بود دوای عطاری توی آتش میریختم و خانه را بو میدادم. دکتر گفته بود فقط عدسسبز آبپز بدون چاشنی و روغن بخورد. چندین روز غذای زینب همین بود. میخورد و دم نمیزد. به خاطر شدت مریضیاش اصلاً خوابش نمیبرد ولی صدایش در نمیآمد.
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_چهارم 🔻 زینبِ سازگار! زینب بین بچههایم از همه سازگارتر بود، از هیچ چیز ایراد نمیگرفت، هر غ
🔰 #بخش_پنجم
🔻 زینبِ ستارهشناس!
زینب از همه بچههایم به خودم شبیهتر بود. #صبور اما #فعال بود. از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد. مثل خودم زیاد خواب میدید؛ خوابهای خیلی قشنگ. همهی مردم خواب میبینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت. انگار به یک جایی وصل بودیم! چهار یا پنج سالش بود که خواب دید همهی ستارههای آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: "مادر من فهمیدم که آن ستارهی پر نور که همه به او تعظیم میکردند، که بود! تعجب کردم، پرسیدم: که بود؟ گفت: حضرت فاطمهء زهرا سلاماللهعلیها"
🎙 به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_پنجم 🔻 زینبِ ستارهشناس! زینب از همه بچههایم به خودم شبیهتر بود. #صبور اما #فعال بود. از ب
🔰 #بخش_ششم
🔻 زینبِ مؤمن
بچههایم همه سر به راه و #درس_خوان بودند 📚، اما زینب علاوه بر درس خواندن خیلی #مؤمن 📿 بود. همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش کنند.
🎙 به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_ششم 🔻 زینبِ مؤمن بچههایم همه سر به راه و #درس_خوان بودند 📚، اما زینب علاوه بر درس خواندن خی
🔰 #بخش_هفتم
🔻 زینبِ فاطمی
زینب بعد از شرکت در کلاسهای #قرآن به #حجاب علاقه مند 💞 شد. من و مادرم حجاب داشتیم و دخترها هیچکدام حجاب نداشتند، اما خیلی ساده بودند.
زینب کوچکترین دختر من بود، اما در همهی کارها پیش قدم میشد، اگر فکر میکرد کاری درست ✔️ است، انجام میداد و کاری به اطرافش نداشت. یک روز کنارم نشست و گفت: «مامان، من دلم میخواد با حجاب بشم.» من و مادرم از شنیدن حرفش خیلی خوشحال شدیم 😍. زینب نیمهی دیگر من بود. پس حتماً در دلش علاقه به حجاب وجود داشت...
🎙 به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_هفتم 🔻 زینبِ فاطمی زینب بعد از شرکت در کلاسهای #قرآن به #حجاب علاقه مند 💞 شد. من و مادرم حج
🔰 #بخش_هشتم
🔻زینبِ مهربان
زینب در کنار فهم و آگاهیاش، دل بزرگی❤️ هم داشت؛ وقتی خواهرش شهلا مریض 🤒 میشد خیلی بیقراری میکرد. برخلاف زینب که صبور بود، شهلا تحمل درد و مریضی را نداشت. زینب به او میگفت: "چرا بیقراری میکنی؟ از خدا شفا بخواه 🤲 حتما خوب میشی" شهلا هم میفهمید که زینب الکی نمیگوید و حرفش را از ته دلش میزند.
🎙 به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_هشتم 🔻زینبِ مهربان زینب در کنار فهم و آگاهیاش، دل بزرگی❤️ هم داشت؛ وقتی خواهرش شهلا مریض 🤒
🔰 #بخش_نهم
🔻زینبِ قوی
زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب 🧕شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب روسری سر میکرد. و به مدرسه🏡 میرفت. بچهها خیلی مسخرهاش میکردند و امُل صدایش میزدند. بعضی روزها ناراحت 😔 به خانه میآمد. معلوم بود که گریه کرده است. میگفت «مامان همهی بچهها به من امل میگویند.»
یک روز به زینب گفتم «تو برای خدا حجاب زدی یا مردم!؟»
زینب گفت «خب معلوم است برای خدا»
گفتم «پس بگذار بچه ها هرچه دلشان میخواهد بگویند»
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_نهم 🔻زینبِ قوی زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب 🧕شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب روسری
🔰 #بخش_دهم
🔻زینب مهربان
زینب به برادرها و خواهرهایش واقعا علاقه 💞 داشت. گاهی با آن دستهای نحیف و کوچکش لباسهای مهران را میشست. جورابهای مهرداد را میشست. دلش میخواست به یک شکلی محبت خودش را به همه نشان بدهد.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_دهم 🔻زینب مهربان زینب به برادرها و خواهرهایش واقعا علاقه 💞 داشت. گاهی با آن دستهای نحیف و ک
🔰 #بخش_یازدهم
🇮🇷#انقلاب
🔻حق و باطل
وقتی شنیدم که شاه چه بلاهایی سر خانواده رضایی آورده بود، و ساواک چطور مخالفان شاه را شکنجه 👊 کرده بود. تمام وجودم نفرت 😡 شد. از بچگی که کربلا رفته بودم و گودال قتلگاه را دیده بودم، همیشه پیش خودم می گفتم:
اگر من زمان امام حسین زنده بودم حتما امام حسین و حضرت زینب را یاری می کردم. و هیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر💎 داشت و همه را با پول 💰 می خرید نمی رفتم.
✔️ با شروع انقلاب فرصتی پیش آمد که من و بچه هایم به صف امام حسین بپیوندیم..
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_یازدهم 🇮🇷#انقلاب 🔻حق و باطل وقتی شنیدم که شاه چه بلاهایی سر خانواده رضایی آورده بود، و ساواک
🔰#بخش_دوازدهم
🇮🇷#انقلاب
🔻زینب مسئول
زینب هیچ وقت دختر بی تفاوتی نبود. نسبت به سنش که از همه ی دختر ها کوچک تر بود، در هر کاری کمک 🤝 میکرد. ما در همه ی راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت کردیم. زندگی ما شکل دیگری شده بود. تا انقلاب، سرمان فقط در زندگی خودمان بود، ولی بعد از انقلاب نسبت به همه چیز احساس مسئولیت 🧐می کردیم.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷#شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_دوازدهم 🇮🇷#انقلاب 🔻زینب مسئول زینب هیچ وقت دختر بی تفاوتی نبود. نسبت به سنش که از همه ی دختر
🔰 #بخش_سیزدهم
🔻زینب انقلابی
زینب فعالیت های انقلابی اش را در مدرسه شهرزاد آبادان شروع کرد. روزنامه دیواری📃 مینوشت، سرصف قرآن میخواند، با کمونیستها و مجاهدین خلق جر و بحث😠 میکرد، و سر صف شعر انقلابی و دکلمه میخواند. چند بار با دخترهای گروهکی مدرسه درگیر شده بود و حتی کتکش👊 زده بودند.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#شهادت
#مظلومیت
🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_سیزدهم 🔻زینب انقلابی زینب فعالیت های انقلابی اش را در مدرسه شهرزاد آبادان شروع کرد. روزنامه
🔰#بخش_چهاردهم
🔻خودسازی
سه تا از دانشجو های👨🎓 دانشکده نفت آبادان به اسم های علی زارع و علی غریبی و آقای مطهر، کلاس تفسیر قرآن و کلاس سیاسی و کلاس اخلاق گذاشته بودند. مینا و مهری،به این کلاس ها میرفتند. آقای مطهر برای آن ها حرف های قشنگی میزد و کاری کرده بود بچه ها به دنبال خودسازی اخلاقی بروند.
زینب که در آن زمان دوران راهنمایی بود، به مینا میگفت همه ی حرف های آقای مطهر را برای من بگو که من هم رعایت کنم..
آقای مطهر به شاگرد هایش برنامه ی خودسازی داده بود. از آن های خواسته بود که
1⃣ نماز شب بخوانند.
2⃣ بعد از نماز صبح نخوابند ،
3⃣ زیاد به مرگ فکر کنند
4⃣ پرخوری نکنند،
5⃣ روزه بگیرند،
6⃣ برای خدا نامه بنویسند
7⃣ حواسشان به اخلاقشان باشد
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_چهاردهم 🔻خودسازی سه تا از دانشجو های👨🎓 دانشکده نفت آبادان به اسم های علی زارع و علی غریبی و
🔰#بخش_پانزدهم
🇮🇷 #انقلاب
🔻زینب استوار
بعد از انقلاب در مدارس آبادان، معلم ها دو دسته شده بودند، گروهی طرفدار انقلاب🇮🇷 و باحجاب 🧕و گروهی که حجاب نداشتند 👩 و مخالف بودند.
بعضی از معلمهای مدرسه راهنمایی شهرزاد که هنوز حجاب را قبول نکرده بودند و با انقلاب همراه نشده بودند به امثال زینب نمره نمیدادند و آنها را اذیت میکردند 🤨 زینب روسری و چادر میزد.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد.....
#مظلومیت
#شهادت
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_پانزدهم 🇮🇷 #انقلاب 🔻زینب استوار بعد از انقلاب در مدارس آبادان، معلم ها دو دسته شده بودند، گرو
🔰 #بخش_شانزدهم
🇮🇷 #انقلاب
🔻شناخت
زینب بعد از انقلاب تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه شود. به رشته علوم انسانی علاقه❤️ زیادی داشت. میگفت: «ما باید دین ما را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع⚔ کنیم»
شاید یکی از علت های تصمیم زینب، وجود کمونیست ها در آبادان بود. بچه های مذهبی باید همیشه خودشان را آماده میکردند تا با آنها بحث کنند و از آنها کم نیاوردند.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#مظلومیت
#شهادت
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_شانزدهم 🇮🇷 #انقلاب 🔻شناخت زینب بعد از انقلاب تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود
🔰 #بخش_هفدهم
🔻دغدغهمند و دلسوز
یکی از غصه هایش 🙁 عوض کردن آدم های گمراه بود. بقیه دخترهایم به او می گفتند: «تو خیلی خوش بین هستی. به همه اعتماد میکنی. فکر میکنی همه ی آدم ها را میشود اصلاح کرد.»
اما این حرف ها روی زینب اثر نداشت.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#مظلومیت
#شهادت
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_هفدهم 🔻دغدغهمند و دلسوز یکی از غصه هایش 🙁 عوض کردن آدم های گمراه بود. بقیه دخترهایم به او م
🔰 #بخش_هجدهم
🔻امام رئوف
زینب در حرم طوری زیارت نامه میخواند که دل سنگ هم آب 😢 میشد، زنها دورش جمع میشدند و زینب برای آنها زیارتنامه و قرآن میخواند.
نصفه شب در مسافرخانه مرا از خواب😴 بیدار میکرد و میگفت «پاشو مامان، اینجا جای خوابیدن نیست، باید حرم برویم»
زینب از مشهد یک سری کتابهای مذهبی 📚 هم خریده بود، کتابهایی دربارهی علائم ظهور امام زمان(عج).
بعد از برگشتنش از مشهد، زینب کتابهایی را که خریده بود به مهری و مینا داد. او میخواست با دادن این سوغاتی با ارزش، آنها را در سفر و زیارتش شریک 🤝 کند.
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_هجدهم 🔻امام رئوف زینب در حرم طوری زیارت نامه میخواند که دل سنگ هم آب 😢 میشد، زنها دورش جم
🔰 #بخش_نوزدهم
🔻عید بی عید
چند روزی بیشتر به آخر سال نمانده بود. زینب میگفت: «امسال ما عید نداریم، شهرمان را از دست دادهایم، این همه شهید دادهایم، خیلی از مردم عزادار😔 هستند، خواهرها و برادرهایمان هم که اینجا نیستند، پس اصلاً فکر عید و مراسمش را نمیکنیم.»
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#کوله_پشتی_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰 #بخش_هجدهم 🔻امام رئوف زینب در حرم طوری زیارت نامه میخواند که دل سنگ هم آب 😢 میشد، زنها دورش جم
🔰#بخش_بیستم
🔻به سادگی زینب
زینب در خانه که بود، یا میخواند یا مینوشت 📝 یا کار میکرد. اصلاً اهل بیکار نشستن نبود.
چندتا دفتر یادداشت داشت. از کلاسهای قرآن قبل از جنگ تا کلاسهای اخلاق و نهج البلاغه در شهر رامهرمز و سخنرانیهای امام و خطبههای نماز جمعه، همه را در دفترش مینوشت.
برنامههای خودسازی آقای مطهری را هم جدول بندی کرده بود و هنوز بعد از دو سال مو به مو انجام میداد.
هر دوشنبه و پنجشنبه روزه میگرفت. ساده میخورد، ساده میپوشید و به مرگ فکر میکرد.
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_بیستم 🔻به سادگی زینب زینب در خانه که بود، یا میخواند یا مینوشت 📝 یا کار میکرد. اصلاً اهل ب
🔰#بخش_بیست_یک
🔻رازِشهادت
به مهری و مینا میگفت: «شما که در جبهه هستید، از خدا خواسته اید که شهید بشوید؟
ایا تا حالا از خدا طلب شهادت کرده اید؟»
بعد خودش ادامه میداد: « البته اگر ادم برای رضای خدا کار کند، اگر در رختخواب هم بمیرد، شهید است.»
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷#شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_بیست_یک 🔻رازِشهادت به مهری و مینا میگفت: «شما که در جبهه هستید، از خدا خواسته اید که شهید بشو
🔰#بخش_بیست_دو
🔻امام تنهاست..
یک شب سر نماز، سجده اش طولانی شد و حسابی گریه 😭 کرد. بلندش کردم. گفتم: «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. اخر تو چه ناراحتی ای داری؟»
با چشم های مشکی و قشنگش که از زور گریه سرخ شده بود، گفت «مامان برای امام گریه میکنم. امام تنهاست. به امام خیلی فشار می اید. به خاطر جنگ⚔ مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه 😔 میخورد.»
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷#شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_بیست_دو 🔻امام تنهاست.. یک شب سر نماز، سجده اش طولانی شد و حسابی گریه 😭 کرد. بلندش کردم. گفتم
🔰#بخش_بیست_سه
🔻شهادت
باید میرفتم و دخترم را میدیدم. جنازه زینب را به سردخانه ی پزشکی قانونی برده بودند. ما باید برای شناسایی به انجا میرفتیم.
انقدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم انجا بود با همان لباس قدیمی اش، با روسری سورمه ای و چادر مشکی اش. منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند. با چادر چهار گره دور گردنش بسته بودند.
زینب به ارزویش رسید، زینب دختر این دنیا نبود. دنیا برایش کوچک بود.
خودش گفت:خانه ام را ساختم، دیگر باید بروم.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_بیست_سه 🔻شهادت باید میرفتم و دخترم را میدیدم. جنازه زینب را به سردخانه ی پزشکی قانونی برده بو
🔰#بخش_بیست_چهار
🔻پند و اندرز
✔️ با خواندن هر کاغذ معصومیت و بی گناهی زینب روشن تر میشد. زینب خانه اش را ساخته بود.
✔️ دختر های هم سن و سال زینب دفتر خاطرات 📔 داشتند اما زینب یک دفتر به نام «پند و نصیحت» داشت.
✔️ اول دفتر، اسم هجده نفر از دوستانش را نوشته بود و برای هرکدام از ان ها یک صفحه 📝 گذاشته بود که در ان صفحه هر انتقادی که از زینب دارند بنویسند.
🔆 زینب با این کار میخواست پی به عیب هایش ببرد و خودش را اصلاح کند.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#سبک_زندگی_شهدا
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_بیست_چهار 🔻پند و اندرز ✔️ با خواندن هر کاغذ معصومیت و بی گناهی زینب روشن تر میشد. زینب خانه
🔰#بخش_بیست_پنج
🔻راز زینب
💓 در همه نوشته هایش علاقه به شهادت و شهید دیده میشد.
✔️ زینب در دفتر خودسازی 📒 خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت از نماز به موقع و یاد مرگ و همیشه وضو داشتن و خواندن نماز شب، تا ورزش صبحگاهی 🏃♀ و قرآن خواندن بعد از نماز صبح، کمتر گناه کردن و کم خوردن صبحانه و ناهار و شام.
✔️ جلوی این ها ستونهایی کشیده بود و تاریخ هر روز را یادداشت کرده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد.
🔆 من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نحیف است که چند تکه استخوان بود. به یاد آن روز های مداوم و افطاریهای ساده،به یاد نماز شب های طولانی و بی صدایش، به یاد گریه های 😭 که در حق امام داشت.
🌟 زینب در عمل تکتک آن جدول خودسازی و خیلی چیزهای دیگری که در آن جدول نیامده بود را رعایت می کرد.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#سبک_زندگی_شهدا
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🔰#بخش_بیست_پنج 🔻راز زینب 💓 در همه نوشته هایش علاقه به شهادت و شهید دیده میشد. ✔️ زینب در دفتر خو
🔰#بخش_بیست_شش
🔻مادر...
✔️ هیچ وقت صدایش را برای من بلند نکرد، 📢 اگر شهلا یا شهرام با من بلند حرف می زدند به آنها میگفت «با مامان بلند حرف نزنید از خدا بترسید»
✔️ برای هر مادری داغ از دست دادن اولاد سخت است، اما داغ از دست دادن اولادی که بدی ندارد و افتخار 😍 پدر و مادر است. خیلی سخت تر است.
✔️ ای کاش زینب از اذیتی کرده بود یا چیزی از ما خواسته بود اما هرچه فکر میکنم بی ازار ترین ☺️ بچه ام بود.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
شهیده۱۴سالهکهشیرخوارهامام
حسین را نگه داری میکرد...😳
🌸#شهیده_زینب_کمایی
🌸#ربیع_الاول #پروفایل
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄