🌹🌹 #یک_خاطره
#مبارزه در #تحریم
یک قطعه برای سازمان شده بود بحران امنیت ملی. این یعنی تحریم. مگر می شد با این تحریم ها کار کرد؟
.....
آنقدر از آن قطعه وارد کرد که تا 5 سال کار سازمان را راه می انداخت. همه می گفتند هر کسی غیر از مصطفی می خواست آن قطعه را تأمین کند، در آن زمان یک صدم این هم نمی توانست وارد کند.
.....
قطعه را داد به چند تا از بچه های قدیمی دانشگاه که می شناختشان. داد که از رویش بسازند. به وارد کردن راضی نبود.
ریسکش بالا بود، ولی می خواست نتیجه بگیرد. زمان می برد، اما مصطفی صبور بود، می گفت «...وقتی می تونیم خودمون بسازیم، چرا باید ارز از کشورمون بره بیرون؟»
مدام پیگیری می کرد و همه جوره هوایشان را داشت. به یک گروه هم نداد، کار را به چند تا مرکز دانشگاهی سپرد.
.....
طول کشید، اما دست آخر بچه ها قطعه را ساختند، تست کردند و جواب گرفتند. حالا مصطفی نیست پای قرارداد تولید انبوه.
یادگاران، جلد 22 كتاب #شهیدمصطفی_احمدی_روشن، ص 50
🌸کانال ارائه محتوا به راویان
👇👇👇👇
🆔 @sirehshohadaa
#یک_خاطره
☑️مادر شهید شفیعی می گفت : موقع دفن محمد رضا، حاج حسین کاجی به من گفت: «شما میدانید چرا بدن او سالم است؟» گفتم: «از بس ایشان خوب و با خدا بود.» ولی حاج حسین گفت: «راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمیشد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده میشد، ما با چفیه هایمان اشکمان را پاک میکردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را میگرفت و به بدنش میمالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب میآوردند، ایشان آب را نمیخورد و آن را برای غسل نگه میداشت»
🔸شهید شفیعی در سال 81 در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi