eitaa logo
کانال پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا
1.4هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
12.1هزار ویدیو
207 فایل
گروه پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 اهداف اجرای فرامین رهبری حفظ دستاوردهای انقلاب پاسداری از خون شهدا ؛دفاع از نظام و دفاع از مردم ؛حفظ تمامیت ارضی کشور @comiete
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ تفاوت واکنش به قراردادهای و با 1️⃣ پس از : ➖چهار گوشه کشور در اختیار چین قرار خواهد گرفت؛ هنوز شلوار چین دو تا نشده دنبال خوردن دنیاست، از سر و زدگی رفته سمت چین! 2️⃣ پس از : ➖ نمی‌خواهد دیگر فقط به متکی باشد؛ چین و عربستان می توانند نقشی در منطقه داشته باشند...! ✅ بله عزیزان؛ دنیا دنیای منافع مادی هست. هرکسی دنبال کشور خودشه. این یعنی واقع‌بینی و دید بلند مملکت. ایشون معتقد بودند و هستند که دنیا و زورمندان اون دنبال منافع خودشون هستن و نه تنها منافع ملت مارو تامین نخواهند کرد، بلکه قدرتی مثل حتی به منافع مردم خودش هم اهمیت نمیده. و امثالهم دردی از ما دوا نخواهند کرد. ⛔️ غرب دنبال منافع خودشه و شرق هم همینطور. منتها تفاوت شرقی ها با غرب و آمریکا و چند کشور اروپایی اینه که اینا مستکبر و زورگو نیستن و نمیگن باید اونی که ما میگیم انجام بدین وگرنه و و... شرقی ها دنبال منافع خودشون هستن. دقیقا مثل ایران که باید انقدر توانمند بشه و رو بسازیم که بقیه مجبور شن بیان برای ارتباط با ما التماس کنن... نمونه در حوزه و و که دنیا مجبوره بیاد سمت ما و توانمندی‌های مارو دیدن... ❌ از قضا باید به مخاطبان عزیز تلوزیون و و ها و... باید گفت که ببینید نفاق و دورویی کارمندان فارسی‌زبان رو! درباره رابطه مردم رو تحریک میکنن و میگن ایران کشورو فروخت به چینی‌ها؛ درباره کشور ارباب‌شون میگن ببینید چقدر خوبه که با چین قرارداد بسته و...!! 🔥 دوستان مخاطب های فارسی‌زبان: به خودتون احترام بذارین لطفا و همین الان از پای منبر این های اتوکشیده و تروریست بلند شین...
⚠️ از دست دادن کنترل یک چهارم مملکت 🔥 نابودی کامل ۹۵ درصد زیرساخت‌ها ❌ آوارگی و فرار ۷۰ درصد جمعیت کشور 💥 ویرانی شهرها، کشته‌ و اسیر شدن ده‌ها هزار نفر از سربازان، قحطی و گرسنگی مردم و.. ⚠️ اینها تنها بخشی از سرنوشت مردم هست که به و غرب اعتماد کردند! و سرنوشت خودشونو به دست یک دلقک و نژادپرست وابسته سپردند! 🔥 عاقبت رئیس‌جمهور شدن یک دلقک آویزان به همینه که حالا دبیر کل خطاب به و ملت ذلیل‌شده اوکراین میگه: « تنها در صورت پیروزی در امکان پیوستن به ناتو را خواهد داشت». یعنی فعلاً باید بجنگی و اوامر‌ و دستورات مارو با نابودی مردم و کشورت، پیش ببری و آرزوی دیگه نداشته باشی! ✅ آمریکا و اینطوری هستند دوستان! نگاه به چرندیات وابستگان و های غرب در ایران نکنید. ها پول میگیرند که تمدن حرام و جهنمی رو در های صفت، بهشت نشون بدن و من و شمارو فریب بدن! مثل و دوستانش که جهانی هستنند، ولو به قیمت نابودی مردم و مملکت خودشون! ❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد 🇮🇷
21.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اعترافات بی نظیر ! 🔹️شبکه تلویزیونی iran US -2020TV (به تازگی) از زبان اندیشمند ایرانی مقیم ؛ آنچنان تحلیلی درباره آیت الله خامنه ای ارائه میده که قطعاً‌ از شنیدنش حیرت می کنید!!! [دوستان لطفاً دقیق تا آخر این گفتگوی ویدئویی را ببینید] تا در جریانِ دیدگاهی که در حالِ گسترش بینِ ایرانیانِ تحصیلکرده و مستقل مقیمِ خارج است، قرار بگیرید!!!
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر زنان ایرانی برهنه شوند، چه می‌کند؟ 🔶🔷 وقتی پوشش روی دختران آمریکایی تأثیر گذاشت! ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
‏نه تنها رژیم حرام‌زاده ‎؛ بلکه رژیم حرام‌زاده ‎ 🇵🇸┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
💢 🌹 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ادامه دارد ... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
💢 🌹 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟» پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.» 💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟» در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :« نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.» 💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!» اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!» 💠 و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد :«ان‌شاءالله می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد. 💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون بیارن!» نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.» 💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط و پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :« با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!» 💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!» 💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟» من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای به شهر باز شد...» 💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.» با دست‌هایی که از تصور داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. 💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد :«ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...» دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت. 💠 او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما دارید؟»... ادامه دارد ... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
| تحلیل یک کارشناس امنیت سایبری از ماجرای پیجرها در لبنان 🔹از ساعاتی پیش خبری انفجاری در پیجرهای مربوط به رزمندگان حزب‌الله و برخی مردم عادی در لبنان، خسارات و تلفاتی را بر جای گذاشته است. حداقل ۹ نفر شهید و بسیاری نیز زخمی شده‌اند. 🔹یک کارشناس امنیت سایبری در سایبربان در این باره به خبرنگار تسنیم گفت: بر اساس بررسی‌های صورت گرفته تا این لحظه صرفا ‌فعال‌سازی حمله در اثر یک اقدام سایبری بوده و بنظر می‌رسد ماده‌ منفجره قبلاً در پیجرها جای‌گذاری شده‌اند، جزییات بیشتر این رویداد در دست بررسی می‌باشد. 🔹وی افزود: باتوجه به خبری که سایت صهیونیستی jpost منتشر کرده است احتمالاً پیجرهای منفجر شده از برند بوده که طبق بررسی‌ها سهامداران اصلی این شرکت یهودی‌های صهیونیست می‌باشند. 🔹این کارشناس سایبری ادامه داد: می‌‌توان این احتمال را داد که این از محدوده و توان عملیاتی خارج بوده و قطعا باید به دنبال ردپایی از رژیم تروریستی در این حمله باشیم. شاید تخلیه پیجرهای نیروهای آمریکایی در بیمارستان لبنان از هفته پیش، شاهد محکمی بر این مدعا باشد./تسنیم
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت پیش بینی رهبر معظم انقلاب از فتنه پیش رو و لزوم آمادگی همه توصیه می‌کنیم این فیلم رو تماشا کنید. حتی الامکان به ۱۰نفر از دوستان ارسال کنید و پاره کننده زنجیره ارسال نباشید. لطفاً احساس مسئولیت کنید و دست بکار بشید برای ارسال کلیپ یا علی...
‏آقای سگ زرد ؛ با سرزمینی که قدمت گیوه بختیاری اش از تاریخ و تمدن هم بیشتر است؛ در نیفت که ور میفتی....¡! . مرگ_بر_آمریکا نه_به_صلح_تحمیلی نه_به_مذاکره مطالبه_ملت_نابودی_اسرائیل
✍ از پنج دهه قبل، طرح ینون روی میز مقامات صهیونیستیِ غرب قرار گرفت! هدف واضح بود: و تشکیل 🔺 در حقیقت، این و گفتن ایرانی‌‌ها نبود که عامل دشمنی آنها با ملت ما باشد! صهیونیست‌ها از سالها قبل‌تر از پیروزی انقلاب اسلامی، پروژه‌ی تجزیه کشورهای منطقه از جمله را کلید زده بودند! 📣 طرح یا یینون توسط اودد ینون مشاور مشهور آریل شارون نخست وزیر اسبق رژیم جعلی، روی میز غربی‌ها بود و حتی در سال ۱۹۸۲ میلادی نیز در رسانه‌های رسمی صهیونی، چاپ شد! ‼️ باید کل غرب آسیا، آسیای میانه و شمال آفریقا، پله پله شده، آنها به کشورک‌های کوچک تبدیل، درگیر جنگ‌های بی‌پایان داخلی و کشتار مداوم شوند؛ هم با تسلط بر تمامی اراضی ، به عنوان گالیور منطقه بر تمامی اراضی لی‌لی‌پوت‌ها، حکمرانی کند! 🔺 توضیح اینکه؛ نقشه‌ی فوق، دارای ایرادات فاحش است و نقشه‌ی تجزیه منطقه‌ی و کشور ما، فراتر از این و بسیار دقیق چیده شده بود! که با پیروزی و سیاست دقیق ایران برای حمایت از گروه‌های اسلامی و نیروهای در منطقه، باعث شکست نقشه‌ی و شد. 🔥 آنها پس از شروع ، تمام‌قد وارد شده‌اند و با ایجاد فتنه‌های پیاپی و تکراری (مثل داعش)، قصد دارند با و ، کل منطقه را وارد چالش کنند! ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🇵🇸🇾🇪
برداشت مقامات آمریکایی از سخنان امروز جناب آقای رئیس جمهور این خواهد بود که حمله بعدی به ایران هزینه جدی برای نخواهد داشت. یعنی سخنان امروز ایشان احتمال حمله نظامی بعدی به ایران را افزایش داد. اگر این جمله که ما اهل "دعوا" نیستیم مانع جنگ بود حمله قبلی اتفاق نمی افتاد. ✍فؤاد ایزدی ┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃┅