وقتی سختی ها بهت رو آورده🍁
وقتی به همه کارهات گره افتاده⛅️
کدوم دعا رو میخونی؟......
📗اینبار صحیفه سجادیه رو بازکن
دعای هفت رو بیار و زیر لب زمزمه کن
🕊 #یامن_تحل_به_عقد_المکاره
ای کسی که گره های سخت رو باز میکنی
ای خدای مهربونی که
تیزی سختی ها رو
ساده در هم میشکنی🌙
👈بیا از امروز این دعای قشنگ رو
بیشتر در کنار هم زمزمه کنیم🌸🍃
#دعا
#شادی_آرامش
🌹 امام باقر علیه السلام فرموده اند :
اى جابر!
هر كس #ماه_رمضان را دريابد و روزهاى آن را #روزه بگيرد و پاسى از شب هاى اين ماه را به #دعا بپردازد
و دامن و #زبان خود را از آلودگى به حرام نگهدارد و #چشم خود را از هر چه حرام الهى است بپوشاند
و از آزار ديگران بپرهيزد - مانند روزى كه از #مادر زاده شده است از #گناهان پاک مىشود . ✅
📚کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق
🌺🌺🌺
#بخوانید
#روز_جانباز
✨ آرزوی عجیب دختر برای مرگ پدرش!!
🔸 طلبهای نقل میکرد که دخترخانمی به من گفت: «فقط دعا کنید پدرم شهید بشود»؛ خشکم زد!
🔹 گفتم: «دخترم این چه دعایی است؟» گفت: «آخر پدرم جانباز اعصاب و روان است» گفتم: «انشاءالله خوب میشود. چرا #دعا کنم شهید بشود؟»
🔸گفت: «هر وقت حمله عصبی به وی دست میدهد و حال خودش را نمیفهمد، شروع میکند من و مادر و برادرم را کتک میزند. اما مشکل ما این نیست»!
🔹گفتم: «پس مشکل چیست؟» گفت: «بعد از اینکه حالش خوب میشود و متوجه میشود که چه کاری کرده، شروع میکند دستها و پاهای همه ما را میبوسد و معذرتخواهی میکند... حاجآقا، ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمان را ببینیم؛ دعا کنید پدرم شهید بشود و به رفیقانش ملحق بشود»...
✔️منبع: برگرفته از کتاب منظومه جهاد اثر #حجت_الاسلام_راجی و کانال ارائه محتوای روایتگری
🌺💡🔦💡🌺ا
🔹قَالَ امیرالمومنین
(علیه السلام ) : سُوسُوا
إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَحَصِّنُوا
أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ وَ ادْفَعُوا
أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاء.
✅حضرت امیرالمؤمنین
امام علی(علیه السلام)
فرمود :👇🔰👇
1⃣-ایمانتان را با
#صدقه اصلاح کنید
2⃣-اموالتان را با
#زکات حفظ کنید
3⃣امواج بلا را با
#دعا ازخود دورکنید.
📚نهج البلاغه(صبحی
صالح)صفحه ۴۹۵🌺
گروه پاسداران کمیته درناجا ↙️
http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5
اهداف
اجرای فرامین رهبری حفظ دستاوردهای انقلاب پاسداری از خون شهدا ؛دفاع از نظام و دفاع از مردم ؛حفظ تمامیت ارضی کشور
https://eitaa.com/comiete
کانال پاسداران کمیته درناجا⬆️
مدیر↙️
@Tayi_916
هدایت شده از 🔰کانال نور الهدایه 🔰
🌸🍃﷽🍃🌸
✍ماجرای دعای امداود
روایت شده که هر کسی که غمى دارد اگر این دعا را بخواند خداوند او را از اندوه و غم، #نجات بخشد.
#ماجرای_امداود
🔻داستان #اعمال_نیمه_رجب معروف به امداود که در #مفاتیحالجنان نقل شده:
👇👇👇
💢 مربوط به فاطمه، مادرِ داود از نوادگان امام حسن مجتبی و مادر رضائی امام صادق(ع) است که،
منصور دوانیقی پسرش را به بند کشید و در سیاه چالهای بغداد زندانی کرد.😤
👈ام داود که زندانی شدن فرزندش برایش بسیار تلخ بود، از اشخاص صالح میخواست تا برای آزادی فرزندش #دعا کنند اما هیچ نتیجهای نمیگرفت😭😭
در ملاقاتی که با امام صادق(ع) داشت، ماجرای فرزندش را به امام اطلاع داد.😢
امام به او فرمود:
⁉️ چرا تاکنون از دعای استفتاح غفلت کردهای؟🤔
☝️به وسیله این دعا، درهای آسمان گشوده میشود.💯
✅ فرشتگان دعا کننده را مژده #اجابت میدهند و هیچ حاجتمند و دعاکنندهای مایوس نمیشود💯
✅ خداوند هم پاداش خواننده این دعا را بهشت قرار داده است.
☝️☝️اینگونه میشود که ام داود اعمال #ایام_البیض_ماه_رجب را انجام میدهد.
🔚 و در شب شانزدهم در خواب می بیند که مژده آزادی فرزندش را به او دادند و ساعتی نمیگذرد که فرزندش پا در خانه میگذارد😍
👇👇👇
⭕️ #اعمال_ام_داوود امسال را، به نیت #فرج امام زمان(عج) و#شفای بیماران و #رفع_بلا از مسلمین جهان بخوانیم.😔
#نشر_حداکثری
*بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم*
🔻دعا، وسیلهی کسب ارزشها🔻
✍ خیلی #دعا کنیم.🤲
هم برای خودمون، هم برای دیگران..
☝️ زیاد اهل #دعا باشیم،🤲
چون قرآن کریم میفرماید که اگر این دعاهای شما نباشه، شما هیچ ارزشی پیشِ #خدا ندارید...😱😰
🕋 قُلْ مٰا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْلاٰ دُعٰاؤُکُمْ. (فرقان/۷۷)
💢 ای پیامبر بگو: «اگر دعای شما نباشد، پروردگارِ من برای شما هیچ ارزشی قائل نیست.»
👈 یعنی هرچی بیشتر اهل #دعا باشیم، ارزشمون پیش #خدا بیشتره...😌😊
در روایات وارد شده که درخواستها و نیازهای شما در صندوقچهای است،📦 که کلیدِ این صندوقچه،🗝 #دعا و خواستنِ شما از خداست.
اصلاً غرض از خلقتِ انسان، برقراریِ ارتباط، و نزدیک شدن، و عشقِ به خداست..❤️
این نیازها و درخواستهای ما هم، مقدّمهای است برای #دعا وحرکت بسوی #خدا..😌
✅️ #خدا نیازهای ما رو میدونه، و میتونه همینطوری برآورده کنه، امّا خودش دستور داده شما #دعا کنید تا من برآورده کنم..
☜ چون او به دنبال محاوره و گفتگو با ماست..😌
☜ او نجوایِ ما رو دوست داره..
☜ او عاشقِ ماست..❤️
🍇🍇🍇🍇🍇
*◼ اگر از این نوشته خوشت آمد پس سبب خیر باش و آن را نشر بده ، و اگر خوشت نیامد پس دیگران را محروم نکن ؛ شاید که وسیله ی نفع آن ها شدی .*
*✨روزگارتان با یاد خدا خوش باد.*
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌍امام خامنهای مدظله العالی:
🌹« #اَفضَلُ_اَعمال_اُمّتی_انِتظارُ_الفَرج یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی]
🌹 #امید...در یک روایتی از امیرالمؤمنین علیه السّلام[نقل شده] :
🌹 #اِنتَظِرُوا_الفَرَجَ_وَ_لا_تَیأَسوا_مِن_رَوحِ_الله »
🌍 آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه :
🌹« چه مصائبی بر #امام_زمان عجلاللهتعالیفرجه الشریف که
🌹 #مالک_همه_کره_زمین است و تمام امور به دست او انجام میگردد، وارد میشود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟
🌹 #او_در_زندان_است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چقدر از مطلب
🌹 #غافلیم_و_توجه_نداریم! کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نمودهاند، از آن حضرت شنیدهاند که فرموده است :
🌹« #برای_تعجیل_فرج_من_زیاد_دعا_کنید»
خدا میداند
🌹 #تعداد_این_دعاها باید چقدر باشد تا
🌹 #مصلحت_ظهور_فراهم_آید.
🌹 #قطعاً اگر کسانی در
🌹 #دعا_جدی_و_راستگو باشند و به
🌹 #همّ_و_ناراحتی اهلبیت علیهمالسلام
🌹 #مهموم، و به
🌹 #سرور آنان مستبشر باشند،
🌹 #مُبْصَراتی_خواهند_داشت و
🌹 #قطعاً_مثل_ما_چشم_بسته_نیستند.
باید #دعا را با #شرایط آن کرد و #توبه_از_گناهان از جمله شرایط #دعاست، چنانکه فرمودهاند:
🌹« #دُعآءُ_التائِبِ_مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت میگردد»
🌷 نه اینکه برای تعجیل فرج دعاکنیم وکارهایمان برای تبعید(دورکردن)وتأجیل (بهتأخیر انداختن)فرج آن حضرت باشد!
(درمحضر بهجت، ج۱)
💡 #ونراه_قریبا
💡 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💡 #کلمح_البصر_او_هو_اقرب
💡 #امید_به_خدا_مهمترین_باب_تحقق_آنی_ظهور
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.
میدانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.
💠 از پلههای ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نهتنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»
بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت.
دستان زن بینوا از #شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بیهیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.
💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در #آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم.
دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریهای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»
💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانیاش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه میکشید.
در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»
او #دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»
💠 با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرماندههای شهر بازم #اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بیخوابش خون میبارید.
💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :«حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
💢در معرض هلاکت بودن نفس
📜اللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِي مَا يُخَلِّصُهَا ، وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا ، فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا .
💬خدایا! از نَفْس من آنچه که او را رهایی و نجات میدهد، برای خود دریافت کن و برای نفس من از نفس من، آنچه که او را اصلاح میکند، باقی گذار؛ همانا نفس من در معرض هلاکت است، مگر این که تو حفظش کنی.
📚{دیار عاشقان،دعای۲۰، فراز۱۹}
#صحیفهسجادیه #دعا
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
💢پیمانهای بنده بعد از توبه
📜لَكَ يَا رَبِّ شَرْطِي أَلَّا أَعُودَ فِي مَكْرُوهِكَ ، وَ ضَمَانِي أَنْ لَا أَرْجِعَ فِي مَذْمُومِكَ ، وَ عَهْدِي أَنْ أَهْجُرَ جَمِيعَ مَعَاصِيكَ.
💬ای پروردگارم! من هم در برابر این همه عنایات تو تعهّد و شرطم این است که به آنچه پسند تو نیست بازنیایم و ضمانتم این است که به آنچه مورد نکوهش توست بازنگردم و پیمانم این است که از تمام گناهانت دوری کنم.
#صحیفه_سجادیه
#دعا۳۱_فراز۱۶
#دعا_در_توبه_و_بازگشت
🌴بخشی از سخنان آیتالله جوادی آملی در درس خارج فقه
▫️همانگونه که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در میدان های جنگ با #ذکر «یا اَحَد» و «یا صَمَد» و دعاهای ویژه به جهاد میرفت، ما نیز در دوران دفاع مقدس هم خودمان میگفتیم و هم به رزمندگان توصیه میکردیم این اذکار و دعاها را بر زبان جاری سازند.
امروز نیز #دعا و #توسل، قویترین سلاح ما در برابر دشمنانی چون #رژیم_صهیونیستی است.
📌 رژیم صهیونیستی به هیچ چیز پایبند نیست؛ حتی به #کودکان نیز رحم نمیکند بنابراین، نباید از دعا، زیارت، ناله، توسل و رفتن به حرمها غافل شویم؛ چراکه آنچه بساط اسرائیل را برمیچیند، همین دعاهاست.
📚 درس خارج فقه
تاریخ: 1404/01/25
#غزه
#استغاثه