eitaa logo
کانال پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا
1.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
9.6هزار ویدیو
205 فایل
گروه پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 اهداف اجرای فرامین رهبری حفظ دستاوردهای انقلاب پاسداری از خون شهدا ؛دفاع از نظام و دفاع از مردم ؛حفظ تمامیت ارضی کشور @comiete
مشاهده در ایتا
دانلود
💐ثوابی عظیم💐 ☘☘☘ ✅ نوشیدن و یاد حسین (علیه السلام) کردن 🌷داوود رقی گفت: «در خدمت حضرت صادق (علیه السلام) بودم، آب طلبید و آشامید. 👌همین که آن را میل فرمود دیدم آن قدر کرد تا چشمان مبارکش شد». 🌺سپس به من فرمودند: اى داوود حسین (علیه السلام) را لعنت کند، ‏ اى نیست که نوشیده و حسین (علیه السلام) را یاد نموده و کشنده ‏اش را لعنت کند مگر آنکه منّان صد هزار حسنه براى او منظور مى‏ کند و صد هزار از او محو کرده و صد هزار مقامش را بالا برده و گویا صد هزار بنده آزاد کرده و روز حق تعالى او را با قلبى و مطمئن محشورش مى‏ کند. 🔰كامل الزیارات، صص107 و 106. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم https://eitaa.com/comiete
☫ ﷽. ☫ 🌹( قرآن چراغ هدایت)🌹 🌺 مراقب باشید که از چه کسانی حمایت می کنید. 🌺 ✍🏻 بقره آیه167 🕋وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ (167)🍀🌷 📖و (در آن موقع) پيروان گويند: اى كاش بار ديگرى براى ما بود (كه به دنيا برمى گشتيم) 👈 تا از اين پيشوايان بيزارى جوئيم، همانگونه كه آنها (امروز) از ما بيزارى جستند. 👈بدينسان خداوند اعمال آنها را كه مايه حسرت آنهاست، به آنها نشان مى دهد 👈 و هرگز از آتش دوزخ، بيرون آمدنى نيستند. 🌹نکته ها🌹 🔸️به فرموده روايات، در قيامت صحنه ها و مواقف متعدّدى است. 🔸️در برخى از آنها مُهر سكوت بر لب ها زده مى شود وتنها با نگاه هاى پرحسرت به يكديگر نگريسته و گريه مى كنند. 🔸️در بعضى موارد، از همديگر استمداد كرده و در صحنه اى نسبت به هم ناله و نفرين مى كنند. 🌷 در اين آيه مى خوانيم كه پيروان كفر نيز از حمايت ها و عشق ورزى هاى خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشيمان مى شوند، ولى ديگر كار از كار گذشته و تنها حسرتى است كه در دل دارند و با زبان مى گويند:👇 اگر ما بارديگر برگرديم، هرگز دنباله رو آنها نخواهيم بود. كسانى كه اينقدر بى وفا هستند كه از ما در اين روز تبرّى مى جويند، ما هم اگر به دنيا برگرديم، از آنان تبرّى خواهيم جست. 👈 آنها حسرت مى خورند، ولى مگر از حسرت، كارى ساخته است. 🌷در آيات متعدّد، كلمه «خلود» در مورد عذاب بكار رفته است. 🔸️بعضى «خلود» را مدّت طولانى معنا مى كنند، ولى از جمله ى «و ماهم بخارجين من النّار» در اين آيه استفاده مى شود كه «خلود» به معناى ابديّت است، نه مدّت طولانى. 🔰در روايات، نمونه هايى از حسرت گنهكاران در قيامت به چشم مى خورد كه از جمله: 👇 كسانى هستند كه اموال زيادى را براى وارثان خود مى گذارند و خود در زمان حيات، كار خيرى نمى كنند. آنان در آن روز مشاهده مى كنند كه اگر وارث از ارث او كار خوبى انجام داده، در نامه وارث ثبت شده و اگر كار بدى كرده، شريكِ جرم وارث قرار گرفته است. [498] 👈 نمونه ديگر اهل حسرت، آنانكه عبادات بسيار دارند، ولى رهبرى و ولايت علىّ بن ابى طالب عليهما السلام را نپذيرفته اند. [499] 👤انسان، داراى اختيار است. اگر چنين نبود، پشيمانى و حسرت و تصميم مجدّد در او راه نداشت. 🔸️ پشيمانى و حسرت، نشانه ى آن است كه مى توانستيم كار ديگرى انجام دهيم. 👈و تصميم مجدّد، رمز آن است كه انسان مى تواند با اراده و اختيار، هر راهى را كه صلاح بداند، انتخاب كند. ----- 498) تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 151. 499) بحار، ج 27، ص 184. 🌹پیام ها🌹 1- طاغوت ها را رها كنيم. تا آنان ما را در قيامت رها نكرده اند، آنها را در دنيا رها كنيم. «فنتبرّأ منهم»🍀🌷 2- در قيامت، چشم انسان حقيقت بين شده و بر كارهاى خود، حسرت مى خورد. «يريهم اللّه اعمالهم حسرات»🍀🌷 3- آرزوى برگشت هست، ولى برگشتى نيست. «لو أنّ لنا كرّة... وماهم بخارجين»🍀🌷 💠در قيامت، چشم انسان حقيقت بين شده و بر كارهاى خود، حسرت مى خورد. 💥حمایت از افراد ناصالح، مایه حسرت در قیامت است. 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 🔰قسمت اول 🌷حدیث انتخاباتی... 🔷شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟ امام فرمودند: عادل ،صادق، فقیه و با تقواترین را انتخاب کن. - اگر به تشخیص نرسیدم؟ امام فرمودند: ببین افراد متدین به کدام مایلند؟ -اگر نفهمیدم؟ 🔹امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر آن هارا خشمگین میکند، او را برگزین. 🚩(اصول کافی،ج۱،ص68) خلاصه: ✅ اگر به تشخيص برسي راي بده ✅ اگر نرسيدي ببين به چه تشخيصي رسيدند، راي بده ✅ اگر نرسيدي ببين دين به چه تشخيص رسيدند به جز اون راي بده و اما نكته مهم: ! 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 🌷ذکر امروز یکصدمرتبه🌷 🌸 یاقاضی الحاجات 🌸 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 سلام عاشقان و منتظران مولا ✋💚 صبح دوشنبه دهم خرداد ماه شما پرخیر و برکت ومهدوی 😊 روزتون سرشار از عشـق و آرامـش 🌹❣ 🌹هنگام نماز وراز ونیازاست، شماهم به این فیض معنوی بپیوندید،روزی را اول وقت تقسیم می کنند😊 🌹 درپناه حق🤲 یاعلی✋🏻 قرآن ها برگشت اصلح# #روزحساب # آخرالزمان
*بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم* چهار عامل ما را 🔥‍ جهنـمی 🔥‍ کرد در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است٬ یکی از آن صحنه ها که در سوره مدثر آمده این است که: اهل بهشت از مجرمان می پرسند: چه عاملی شما را به روانه کرد؟ ⚫️ آنها می گویند : ۴ عامل : ۱ - « لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ » ٬ پای بند به نبودیم . ۲ - « لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ » به اعتنا نمی کردیم. ۳ - « کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ » ٬ ما در جامعه هضم شدیم . ۴ - « کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین » ٬ را هم نمی پذیرفتیم. 📚 قصص الصلاة - ص ۱۸۹. •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈• این دعا را خیلی دوست دارم ؛ خدایا ... ! هنگامی که ثروتم دادی،خوشبختیم رانگیر هنگامی که توانایی ام دادی ، عقلم را نگیر هنگامی که مقامم دادی ، تواضعم را نگیر هنگامی که تواضعم دادی ، عزتم را نگیر هنگامی که قدرتم دادی ، عفوم را نگیر هنگامی که تندرستیم دادی ، ایمانم را نگیر و هنگامی که فراموشت کردم ،فراموشم نکن •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈• امام على عليه السلام: مَنِ اهتَمَّ برِزقِ غَدٍ لم يُفلِحْ أبَدا كسى كه غم روزى فردا را بخورد، هرگز رستگار نشود غررالحكم حدیث9113 •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈• 🌺 تهرانی(ره) : ☀️ تا چهل سال امید است که انسان شود. 🌾 اگر چهل سال بگذرد هرچه به او بگویند انگار که به دیوار گفته اند. هیچ اثری ندارد . 🌷 تا جوان هستید ، نگذارید دلتان خراب بشود . •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈• 🌹امام على عليه السلام: ✅سه چيز، از گنج هاى بهشت اند: 🍃پنهانى دادن صدقه، 🍂پنهان داشتن مصيبت 🍃و پنهان داشتن بيمارى 🍇🍇🍇🍇🍇 *◼ اگر از این نوشته خوشت آمد پس سبب خیر باش و آن را نشر بده ، و اگر خوشت نیامد پس دیگران را محروم نکن ؛ شاید که وسیله ی نفع آن ها شدی .* *✨روزگارتان با یاد خدا خوش باد.* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بی حجابها در جهنم ابدی و دائمی هستند ... قابل توجه مادرانی👆 که دختران نازنین خودشونو هیزم جهنم میکنند و به حجابشون کار ندارند ...
✍آیت الله جوادی آملی: «وقتی که شخص متّهم را در سؤال میکنند، این تا میرود انکار بکند ، آن دستی که داد یا گرفت، این دست شهادت میدهد؛تا میرود انکار بکند،آن چشمی که دید خود آن چشم شهادت میدهد؛ تا میرود انکار بکند آن زبانی که گفت یا کرد یا زد،شهادت میدهد ،چون «جَوَارِحُکُمْ‏ جُنُودُه»۱.این بیان نورانی حضرت امیر است در نهج که فرمود: تمام اعضاء و جوارح شما سربازان او هستند، او از جای دیگر سربازکشی نمیکند ، جهان سرباز اوست ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ}۲ این سرجایش محفوظ است اما برای این کسی که وارد محکمه شد از جای دیگر سرباز نمیآورند، «جَوَارِحُکُمْ‏ جُنُودُه‏». ۱-نهج البلاغة، خطبه۱۹۹ ۲-سوره فتح، آیه۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 حکایت مادر شهید قوچانی از خوابی که از مهمانی فرزندش در خانه حضرت زهرا(س) دیده بود. زهرا(س) ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
💢 🌹 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ادامه دارد ... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
♨️ قیامت این چیزها را نمی‌داند! ✍آیت الله جاودان: 🔹مرحوم شیخ مرتضی زاهد اواخر عمر دیگر نمی‌توانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیله‌های امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول می‌گرفت و به این طرف و آن طرف می‌برد. این کار مشکلی برای کسی نداشت چون بدن ایشان در آن ایام لاغر و نحیف شده بود. 🔹 یک روز جایی می‌رفتند. در کوچه‌ی شترداران کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته می‌شود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه به زمین می‌گذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانه‌ی مجاور برخورد می‌کند و کمی خاک و پر کاه روی زمین می‌ریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را می‌کوبند. صاحبخانه در را که باز می‌کند شیخ مرتضی را می‌شناسد. شیخ مرتضی می‌گویند من به دیوار خانه‌ی شما تکیه داده‌ام و کمی از خاک و کاهگل دیوار به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، می‌گوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب می‌گویند این چیز‌ها را نمی‌داند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری». 📚 کتاب سیره و خاطرات علما ص 48