eitaa logo
پاتولوژی فرهنگی
6.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
270 فایل
🔬 | محمدجواد خواجه‌وند اندیشه‌جو سطح دو علوم استراتژیک - اندیشکده یقین 📬 | ارسال نظرات: @m_j_khajevand 🌿 | حامیان کانال (صندوق برکت): @cupathology_barekat 🎬 | سلسله جلسات کرسی پاتولوژی فرهنگی: www.aparat.com/CuPathology1
مشاهده در ایتا
دانلود
پاتولوژی فرهنگی
یالطیف • شش ماه پیش بود که واحد کاری من در سازمان برای مدت محدودی جابه جا شد . به واحدی آمدم که در همسایگی همکاران واحد بازرسی بود . • امروز یک سالگی حضور من در این کار است و هنوز نتوانسته [ و نمیخواهم ] خود را در قامت یک کارمند با قوانین اداری ببینم . از روز اول تصمیمم این بود که خودم باشم و آنچه هستم را نمایش بدهم . [ چیزی که از قضا در محیط کار اداری هم کمرنگ است و هم هزینه ایجاد می‌کند . ] • هنگامی که به واحد جدید آمدم در روزهای نخست همکاران آن واحد به من بابت صدای موسیقی و خنده‌های بلند تذکر می‌دادند . حالتم اینگونه است . با موسیقی زندگی می‌کنم و لبخند و گاهی اوقات آن خنده‌های بلند از روی لبم نمی‌افتد . حرفی هم اگر داشته باشم صادقانه و بی‌پرده بیان می‌کنم . از این جهات آدم اهل سیاستی نبوده و نیستم . • خب واحد بازرسی به دلیل مراجعات فراوان و دلایل دیگر قواعد خود را داشت . حضور من [ با آن روحیات ] در آنجا چندان برایشان خوشایند نبود و گاهی تذکر می‌دادند. • جلوتر آمدیم ، به مرور با من آشنا شدند . روزهای خوب و ماندگاری را در کنار یکدیگر تجربه کردیم و دیگر عضوی از خانواده‌شان شده بودم . صبحانه برایم می‌آوردند ، تولدشان را جشن می‌گرفتم ، گاهی غافلگیرشان می‌کردم ، پای درد و دل‌هایشان می‌نشستم ، گاهی به پایشان اشک می‌ریختم و ... • فضا از آن خشکی و رخوت خارج شده بود . دیگر اگر یک روز نمی‌آمدم سراغم را می‌گرفتند و دلتنگم می‌شدند . شش ماهه‌ی شیرینی بود . یک هفته اخیر که بابت پیگیری شکایت و کارهای دادگاه از شهر خارج شده بودم مقرر شده بود بعد از بازگشت دوباره به واحد قبلی‌ام بازگردم . امروز ، روز پایانی من در آنجا بود . قبل از حضور در محل کار به گلفروشی مراجعه کردم و برای هر چهار نفر یک شاخه گل تهیه کردم . گرچه پول زیادی هم در دست و بالمان نیست اما انجام بعضی کارها را از نان شب هم واجب‌تر می‌دانم . گل‌ها را تهیه کردم و به اداره آمدم . وارد واحد آنجا شدم و به ترتیب به اتاق همکاران وارد شدم و به جبرانه‌ی محبت‌هایشان به هرکدام یک شاخه گل را هدیه دادم . • می‌گفتند مدتی که نبودید هر روز درب اتاق‌تان را تماشا می‌کردیم و از نبودن‌تان ناراحت و گرفته بودیم . نه خبری از صدای موسیقی‌های گاه و بیگاه‌تان بود ، نه آن خنده‌های از ته دل ، نه شوخی‌ها و لحظات خوشی که تجربه کردیم . گفتند قدر انسان‌ها هنگامی که نیستند شناخته می‌شود . هنگامی که نبودید فهمیدیم که چه ایامی را تجربه کرده‌ایم . • دقایقی کنارشان نشستم . حرف‌هایشان را شنیدم . در خودم اشک ریختم و در پایان گفتم : « جز خوبی ، چیزی باقی نمی‌ماند . » محمدجواد خواجه‌وند
| اُمید تنها چیزیه که از ترس قوی‌تره |
44.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالحکیم 🔞 فرشتگان قاتل!! فراموش نکنید که بهترین موجودات «شر» هستند که می‌توانند خودشان را جای «خیر» جا بزنند! 👤ارائه‌ای از محمدجواد خواجه‌وند تولید شده در کانال 🔬 پاتولوژی فرهنگی @CuPathology ⛔️ مشاهده برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست. | |
زمان: حجم: 719.8K
🌹پیام‌های شما🌹 بازخورد کلیپ «فرشتگان قاتل» (۶)