eitaa logo
پاتولوژی فرهنگی
6هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
273 فایل
🔬 | محمدجواد خواجه‌وند اندیشه‌جو سطح دو علوم استراتژیک - اندیشکده یقین 📬 | ارسال نظرات: @m_j_khajevand 🌿 | حامیان کانال (صندوق برکت): @cupathology_barekat 🎬 | سلسله جلسات کرسی پاتولوژی فرهنگی: www.aparat.com/CuPathology1
مشاهده در ایتا
دانلود
یالطیف • زادروز یکی دیگر از همکارانم بود ؛ با کتاب مانوس است . روزی از او پرسیدم سه چیز مورد علاقه‌تان را نام ببرید . گفت: کتاب / کتاب / کتاب . • میخواستم برای او یکی از رمان‌های مورد علاقه‌ام را تهیه کنم . پیدا نکردم . صبح به «کتاب شهر» مراجعه کردم و دو مجلد از آثار «فاضل نظری» را برایش تهیه کردم . «کتاب» و «گریه‌های امپراطور» • به اتاقش داخل شدم . تبریک گفتم ، هدیه را تقدیم کردم و ساعتی در اتاقش نشستم . مشغول گفتگو شدیم . شاید حوالی دو ساعت . در پایان گفت چه کار خوبی کردی که امروز آمدی . دلم میخواست قدری حرف بزنم و چه بهتر از حضور یک شنونده خوب . احساس می‌کنم حالم خوب شده است . • در آستانه‌ی بازنشستگی است . بسیار از او می‌آموزم ... • گفت در جوانی به شعر و ادبیات بیشتر علاقمند بودم . غزلی از آثار خودش برایم خواند . به وجد آمدم از شنیدنش . گفتم برایم بنویسید . به خط خود . به یادگار آتش و رقص زبانه دیدنی‌ست برگ و باران جوانه دیدنی‌ست در میان دفتر دلدادگان دست‌خط ناشیانه دیدنی‌ست روی دیوان تن پیر درخت قلب‌های عاشقانه دیدنی‌ست بر فراز شاخه‌های لخت بید تار و پود آشیانه دیدنی‌ست لحظه‌ی تلخ جدایی دو یار سر نهادن روی شانه دیدنی‌ست روزگار خشم و ناآرامی است مهرورزی این زمانه دیدنی‌ست
یالطیف • چند روز پیش نیز زمان بازنشستگی یکی دیگر از همکاران فرا رسید . چند ماهی اتاق ما در همسایگی آن‌ها بود . روزهای خوشی را سپری کردیم . مانند مادر بود برایم . • روزی هوس سالاد انار کرده بودم . به آن‌ها گفتم . چند روز بعد با یک ظرف بزرگ از سالاد انار به اداره آمد . به حد انفجار از آن خوردم . بسیار خوشمزه بود . • یا عادت عجیب او که هر روز با ظرفی از هویچ یا کلم خورد شده به اداره می‌آمد و به جای خوردنی‌های ناسالم از آن‌ها به عنوان خوراکی استفاده می‌کرد . آنقدر جذاب بود که من هم از او یاد گرفتم و گاهی من هم هویج یا کلم را در ظرف خورد می‌کردم و به عنوان خوردنی همراه خودم می‌آوردم . • زندگی هم دلخوشی‌های کوچک است . همین بهانه‌ها و بودن‌های ساده در کنار یکدیگر . الحمدالله برای روزهای شیرینی که سپری کردیم . • برای او شاخه گلی به یادگار تهیه کردم و هدیه دادم . دیروز همکارم می‌گفت عکس آن را در خانه‌ی خود برایم فرستاده و بسیار ذوق زده بوده از اینکه چه نمایی زیبایی به خانه‌ی او داده است . الهی شکر
یالطیف ما بیشتر از ماشین آلات، به انسانیت نیاز داریم. بیشتر از زیرکی به مهربانی و خوش قلبی نیاز داریم! 🎥 The Great Dictator (1940) • امروز زادروز یکی دیگر از همکاران بود؛ جعبه‌ای شیرینی تهیه کردم و به واحدشان مراجعه کردم و تبریک گفتم.