#مکتب_سلیمانی
🔴 #عکس_نوشت | وصیت نامه حاج قاسم
خدایا سپاس که مرا از اشک بر فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بهره مند نمودی
─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
sapp.ir/rahiyankosarmarkazi
eitaa.com/rahiyankosar_markazi
─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅
هدایت شده از سازمان مدارس الگوی صالح استان مرکزی
حاجقاسم گفته بودن:☝️
این انقلاب، آنقدر
تلاطم و سختے دارد
ڪه یڪ روزی شهدا
آرزو مےڪنند زندہ شوند
و براۍ دفاع از انقلاب
دوبارہ شهید شوند....
عمقرادریابیم
-سرداردلها
#مکتب_سلیمانی
✅ به #موسسه_راهیان_کوثر بپیوندید:
👇
─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═
sapp.ir/rahiyankosarmarkazi🇮🇷
@rahiyankosar_markazi🇮🇷
─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅
•|جان_فدا|•
#قاسم
#مکتب_سلیمانی
نمازِ ظهر را توی مسجدی که از تو به یادگار مانده میخوانیم و مینشینیم پای صحبت یکی از هم بازیهای دوران کودکیات. رضا دوست محمدی. او از آن روزها میگوید و من بغض می کنم. من و قاسم و سهراب، روزهای تابستان، گوسفندها را میبردیم اطراف تنگل که بچرند. مثل همه بچهها، گاهی بر سر موضوعی با هم دعوایمان میشد. یک روز، سهراب با قاسم دعوایش شد. من شدم طرفدار سهراب و دو نفری قاسم را زدیم. (بغض مینشیند توی گلوی رضا) بعد از دعوا، قاسم همینطور که داشت لباسهای خاکیاش را میتکاند گفت: منه به نامردی زدین! شما دو نفر بودین من یه نفر، ولی یادتون باشه هر دوتاتونه یکی یکی میزنم!
من از تهدیدِ قاسم ترسیدم. راست میگفت. از عهدهی هر دوی ما بر میآمد. روز بعد که گوسفندها را میبردیم چرا، به قاسم نزدیک شدم و گفتم: بیا دعوا نکنیم. قاسم، مهربان بود. گفت: به خاطر مادرت که اقواممونه نمیزنمت. سهراب را هم بخشید و گفت: ولی یادتون باشه شما منه به نامردی زدین. حاج قاسم عزیز! صحبت دوستت که به اینجا رسید، نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. رفته بودم توی بَحر ماجرای شهید شدنت. آخرش هم به نامردی توی فرودگاه بغداد، بیخبر، از هوا با موشک زدنت...
📚 کتاب شاید پیش از اذان صبح
کادر دوازدهم
۱۱ روز تا سومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀
─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─
🌸🌸🌸🌸🌸
#زن
#عفت
#افتخار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#دانش_آموز_انقلابی
#با_بصیرت_ولایتمدار
@dabirestanfate