eitaa logo
داداش‌ابــراهـــیـــم🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
70 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر آرمان میگه، هروقت عید یا ولادت یکی از ائمه می‌شد، حتما شیرینی یا شکلاتی چیزی می‌گرفت و می‌اومد خونه. اعتماد داشت همونطوری که توی روزهای شهادت نباید کم بذاریم، تو اعیاد و ولادت‌ها هم باید خوشحالی‌مون رو نشون بدیم. 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
چقدر دلم می‌خواهد هر صبح چشمانم را که باز میکنم تو را ببینم، سلام دهی و من لبخند بزنم به رویت. توی دلم بگویم سلام به روی ماهت، و بعد قربان صدقه ات بروم. تو که زبان مرا خوب میفهمی.... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
تا ابد مدیون مادرانی هستیم که به فرزندانشان ایثار آموختند... و ما چه میفهمیم مادر شهید یعنی چه؟💔 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
پشت همه داستان‌های ما هستند چون آن‌ها همان‌جایی هستند که ما آغاز شده‌ایم.... هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از مادر نیست مخصوصا اگر باشد... سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم... 🌷 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
خیلی بی‌ریا بود. دوست نداشت ریا در کارهایش باشد. قبل از شهادت کارهای خیری کرده بود که هیچکس نمی‌دانست. حتی من مادرش هم نمی‌دانستم. همیشه به همه کمک می کرد. در کار خیر پیش‌قدم بود. «به نقل از مادر شهید» 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
رسول چند سال موتور داشت، یک مدت هم موتور تریل داشت و برای کوه استفاده میکرد! اما بیشترین خاطره ای که از موتور سواری رسول یادمه، زمین خوردناش و پاره شدن سر زانوی شلواراش بود یک شلوار سالم نداشت من هم تا جایی که می تونستم شلواراشو بخیه میکردم. حتی یک بار هم با برادرش سوار موتور بودند و تصادف میکنند... 🔺نقل از مادر شهید 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
آقا رو عاشقانه دوست داشت می‌گن دل به دل راه داره. همیشه می‌گفت: « جانم‌ فدای‌‌ رهبر» به حرفش عمل کرد، جانش را داد. همیشه می‌گفت: به حرفی که می‌زنید عمل کنید و پاش وایسید. -به روایت مادر بزرگوار شهید-    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
4.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی کیک خوشمزه ای بود... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
[ یادمان باشد در همین کوچہ ے ما مادرے هست کہ عشقش را داد تا تو عاشق بشوے نگذاریم که تنها بشود کاش ما کاری ڪنیم کہ دلش خون نشود مادران شهدا به گردن همہ ے ما حق دارند... ]
و‌غم‌لحظہ‌اۍ‌برایم‌آشڪار‌شد ڪہ‌هر‌چروڪ‌صورتش‌ روز‌هاۍ‌انتظارش‌را‌بہ‌نمایش‌مۍ‌گذاشت... مـادر‌شھید‌را‌مۍ‌گویم :)💔 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🔻 🔸روزی که می خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده است. بعد آمد جلوی من پای سجاده زانو زد. دست هایم را گرفت بوسید، صورتم را بوسید. من همین جا یک حال غریبی شدم. گفتم: مادر جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی نمی کردی. گفت: این دفعه مأموریتم طولانی تر است دلم برای شما تنگ می شود. من دیگر چیزی نگفتم. بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم. 🔸بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم. انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
📌پسرم میان شهدای گمنام منتظرم است... اما دیگر توانِ رفتن ندارم 🔸یکی از مادران شهدای گمنام را دیدم، آرام در قطعه شهدا قدم می‌زد،چشمش به مزارهایی بود که بر تابلویشان پلاک آویزان بود. 🔹به عکس‌ها خیره می‌شد، زیر لب می‌گفت:«خدا را شکر... پلاک داشتی! که اگر نه، حالِ مادرت زار بود...» ▪️سال‌هاست این مادران، بی‌آن‌که بدانند مزار واقعی فرزند شهیدشان کجاست، هر هفته به بهشت زهرا می‌آیند،برای همه‌ی شهدای بی‌نام، مادری می‌کنند. ◽️با چشمانی که سال‌هاست از انتظار خشک شده، به هر عکس نگاه می‌کنند و آرام می‌پرسند:«نکند این تو باشی، پسرم؟...» □اما حالا، بعد از چهل سال دلتنگی و بی‌خبری، دیگر توان راه رفتن ندارند... خیلی‌هایشان هم، در حسرت دیدن دوباره پسرشان، چشم از دنیا بستند... ◾️ و باز هم پنج‌شنبه‌ها می‌بینی مادری خسته، ناتوان، کشیده‌کشیده راه می‌رود؛ با عصا، با تکیه بر دل داغ‌دیده‌اش، می‌آید سر مزار شهدای گمنام... ●وقتی می‌پرسی:با این جسم خسته، چرا هنوز می‌آیی؟آرام لب می‌زند:«پسرم در میان شهدای گمنام منتظرم است... اما دیگر پاهایم نمی‌کِشند...» ○مادری که خسته، عصا به‌دست، دست بر کمر،بین مزارها قدم می‌زند و با حسرت می‌گوید:«خوش به حال مادرت، شهید... خوش به حال مادرت!» 🔻یادمان نرود... امنیت امروز ما، با همان پلاک‌هایی ست که برای یک مادر بوی خون وشهادت و برای مادری دیگر رنگ غربت و دلتنگی می‌دهد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌