📢 فرصت دعا
✏️ رهبر انقلاب: ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهای وارد شده در ماه رمضان، یکی از آن نعم و فرصتهایی است که باید مغتنم بشمرید. این دعای ابی حمزه، این دعای افتتاح، این دعای جوشن وبقیهی ادعیهای که در روزها و شبها و سحرها و بقیهی ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهای بزرگ الهی است.
🌙 #بهار_معنویت | روز پنجم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
💻 Farsi.Khamenei.ir
.
#جلب_قلوب
🌸✨ این ذکر را در سجده
بین اذان و اقامه بگوید و
غیبت دیگران نکند.
رَبِّ لَكَ سَجَدْتُ
خَاضِعاً خَاشِعاً ذَلِيلًا✨
📚 گوهر شب چراغ
✨✨🌺✨✨
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا 💠 #قسمت_43 صالح، پدر جون را به دکتر متخصص برده بود. دکتر هشدار دا
💠🔅💠🔅💠
❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا
💠 #قسمت_44
تلفن منزل زنگ خورد. گوشی را برداشتم و جواب دادم.
ــ الو... بفرمایید🙄
ــ سلام خانوم. منزل آقای صبوری؟
ــ بله بفرمایید.😕
ــ از حج و زیارت تماس می گیرم. لطفا فردا بین ساعت 10تا11 صبح آقایان حسین صبوری و صالح صبوری به سازمان مراجعه کنند.
ــ بله، چشم... بهشون میگم.🙂
تماس قطع شد. نمی دانستم سازمان حج و زیارت چه ربطی به صالح می توانست داشته باشد؟؟؟!!!🤔 صالح که برگشت پیام سازمان را به او رساندم. اوهم متعجب بود و گفت:
ــ چند وقته تماس نگرفتن🙄
ــ مگه قبلا مراجعه کردی؟
ــ چندین سال پیش پدر جون و مامان خدا بیامرز برای حج تمتع ثبت نام کرده بودن که متاسفانه عمر مامان...😔 سازمان می خواست پول ثبت نام مامان رو پس بده که پدر جون نذاشت. گفت اسم منو به جای مامان بنویسن. حالا یه دوسالی هست که تماس نگرفتن. باید فردا برم سری بزنم.🙃
ــ گفتن پدرجون هم باید باشن. اسم هردوتاتونو گفتن. فردا بین 10 تا 11 صبح.
فردای آن روز صالح به تنهایی به سازمان رفت. پدر جون حال مساعدی نداشت و ترجیح دادیم توی منزل استراحت کند. صالح که بازگشت کمی سردرگم بود. هم خوشحال بود و هم ناراحت. نمی دانستم چرا حالش ثبات نداشت.😕
ــ خب چی شد صالح جان؟
ــ والااااا... امسال نوبتمون شده باید مشرف بشیم😳
ــ واقعا؟؟؟؟😍 به سلامتی حاج آقا...
پیشانی اش را بوسیدم و گفتم:
ــ دست خالی اومدی؟😒 پس شیرینیت کو؟؟؟؟😔
ــ مهدیه😫
ــ چیه عزیزم؟
ــ پدر جون رو چیکارش کنیم؟ دکترش پرواز رو براش منع کرده😔 نباید خسته بشه و مناسک حج توان می خواد😔اگه بفهمه خیلی غصه می خوره... بعد از اینهمه انتظار حالا باید اسمش در بیاد برای حج؟؟؟ خدایا شکرت... حکمتی توش هست؟
چه می گفتم؟ راست می گفت. اینهمه انتظار برای آن پیرمرد و حالا ناامید، باید گوشه ی خانه با حسرت می نشست.
ــ حالا مهدیه نمی دونم چیکار کنم؟ تکلیفم چیه؟😕
ــ توکل کن... هر چی خیره همون میشه ان شاء الله...🙏 من برم غذا رو بیارم. پدر جون هم گرسنه ش بود.
ادامه دارد....
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا 💠 #قسمت_44 تلفن منزل زنگ خورد. گوشی را برداشتم و جواب دادم. ــ الو
💠🔅💠🔅💠
❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا
💠 #قسمت_45
صالح در تکاپوی اعزام به حج بود و حسابی سرش شلوغ شده بود.🕋 خرید وسایل لازم و کلاس های آموزشی و کارهای اداری اعزام، حسابی وقتش را پر کرده بود. به اقوام هم سر زده بود و با بعضی ها تماس تلفنی داشت و از همه حلالیت طلبیده بود.🙏🏻
همه چیز خوب بود فقط تنها مشکلمان پدرجون بود که دکترش اکیدا فعالیت خسته کننده و پرواز را برایش منع کرده بود.😢 حتی صالح پرونده پزشکی پدر جون را به چند دکتر خوب و حاذق که از همکاران دکتر پدرجون بودند، نشان داد اما تشخیص آنها هم همین بود. پدر جون آرام به نظر می رسید اما غم چشمانش از هیچکداممان پوشیده نبود. کاری نمی شد کرد. سلامتی اش در خطر بود و مدام می گفت:
ــ خیره ان شاء الله.😔
روزی که اعزام شد واقعا دلتنگ بودم اما این دلتنگی کجا و دلتنگی سفرهای سوریه اش کجا؟!😱 این سفر، سفری بود که می دانستم سراسر شور بود و آرامش. صالح با تنی رنجور و قلبی بغض آلود می رفت که پاک و طاهر بازگردد.☺️ مثل طفلی تازه متولد شده... دلم آرام بود.
بغض و دلتنگی داشتم اما نگرانی نه... نگران بازگشتش نبودم و می دانستم گلوله ای نیست که جان صالحم را تهدید کند.⚰💣 توی فرودگاه همه ی زوار با وسایل لازم خودشان و ساک هایی شبیه به هم دسته دسته ایستاده بودند و مسئولین کاروان ها در تکاپو بودند برای گرفتن کارت های پرواز.✈️ خانواده ها برای بدرقه ی حجاج آمده بودند و همه جا اشک و لبخند با هم ترکیب شده بود. گاهی صدای صلوات از گوشه ای و در میان جمع انبوهی بلند می شد.
سالن فرودگاه جای سوزن انداختن نبود. من و سلما و علیرضا و زهرا بانو و بابا هم با صالح آمده بودیم. پدرجون هم به اصرار با ما آمد. دوست نداشتیم جمع حاجیان عازم سفر را ببیند و داغ دلش تازه شود. هر چه بود و هر حکمتی داشت پدر جون یک، جامانده محسوب می شد.😔 اما با این تفاسیر نتوانستیم در برابر اصرارش مقاومت کنیم و او هم همراهمان آمد. صالح آنقدر بغض داشت که نمی توانست حتی به جهتی که پدر جون ایستاده بود نگاه کند. لحظه ی آخر هم اینقدر دستش را بوسید و اشک ریخت که اشک همه را درآورد.
ــ پدر جون از خدا می خوام ثواب سفرم رو به شما و روح مامان برسونه😭
ــ برو پسرم... خدا به همراهت باشه. قسمت یه چیزی بوده که با عقل من و شما جور در نمیاد. فقط خدا خودش می دونه حکمتش چی بود؟ دست حق به همراهت مراقب خودت باش...
با همه خداحافظی کرد و به من رسید.
ــ مهدیه جان😔
ــ جانم عزیزم😭
ــ هر بدی ازم دیدی همینجا حلالم کن. زحمتم خیلی به گردنت بوده. بخصوص تنهایی هات وقتی میرفتم ماموریت و جریان دستم و بچه و...😔 خدا منو ببخشه😭
بغض داشتم اما باید صالح را مطمئن راهی می کردم. من هر کاری کرده بودم بر حسب وظیفه ی همسری ام بود.
ــ این چه حرفیه؟ وظیفه م بوده. تو هیچی برام کم نذاشتی. تو باید منو حلال کنی. مراقب خودت باش و قولت یادت نره.
پیشانی ام را بوسید و زیر گوشم گفت:
ــ شاید دیگه ندیدمت. از همین حالا دلتنگتم.😞
دلم فرو ریخت و از بغض نتوانستم جواب حرفش را بگویم. همه به منزل بازگشتیم. آن شب سلما هم پیش من و پدرجون ماند. عجیب دلتنگ صالح شده بودم💔😔😢
ادامه دارد.....
پویش همگانی #لحظه_طلایی
※ در لحظه تحویل سال ۱۴۰۳ شمسی
مثل هر سال، همه باهم دعای فرج ( إلهی عَظُمَ البَلاء) را برای رسیدن به لحظهی تحویلِ جهان به دست صاحب جهان، قرائت میکنیم.
✅روزه، یکی از بهترین دستورات اسلام جهت پاکسازی بدن
✍امام صادق علیه السلام فرمودند:برای هر چیزی پاک کنندهای است و پاک کننده بدن ها، روزه است.
📚 وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۸
روزه علاوه بر فواید معنوی و مادی زیادی که دارد، یکی از فواید آن پاکسازی بدن می باشد؛ در واقع روزه دار با نخوردن و ننوشیدن، حرارت بدن را افزایش داده و موجب خشکاندن رطوبت ها و بلغم غالب بدن می شود و سپس صفرا و سودای تجمع یافته را با افطار با شیرینی سالم یا با آب فاتر شسته و دفع می کند و کلا بدن روزه دار پاکسازی و تصفیه می گردد.
فواید روزه بسیار زیاد است که بر هیچ یک از دانشمندان دنیا و پزشکان جهان پوشیده نیست.
3.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک پیشنهاد ویژه برای افرادی که امکان روزهداری ندارند!
👤 استاد حسین خیراندیش
🔴 نکاتی مهم راجع به نوشیدن #آب در ماه مبارک رمضان
به نام خدا
♻️ (وَ لِكُلِّ شَیْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّیَامُ) الكافی ج 4 ص62 برای هر چیزی زکات است و زكات بدن هم #روزه گرفتن است.
با توجه به طبع و مزاجی که اکثر مردم ایران دارند #عطش_زیادی به افراد عارض می شود و نکاتی چند را باید یادآور شد که به شرح ذیل می باشد:
1- باز کردن روزه با هر نوع نوشیدنی #سرد به علت نبود غذایی که با آن مخلوط شود و گرمای بالای معده بعد از روزهداری موجب جمع شدن معده شده و پیرو آن موجبات سردی اعضای رئیسه مانند #مغز، #کبد، #قلب و #بیضتین را فراهم کرده که ضعف حرارت غریزی را در آن اعضاء به دنبال دارد و بیماریهایی از قبیل #دیابت، #اماس، #نازایی، رعشه(پارکینسون) و .... را پدید می آورد.
2- اگر موقع افطار عطش، بسیار باشد برای رفع آن کمی آب گرم بنوشید، یا بهمراه #عسل یا #خرما که باعث ذوب شدن و لطیف شدن و از بین رفتن خلطی که باعث عطش میشود.
3- خوردن آب قبل و بعد از غذا، هضم را با مشکل روبرو میکند.
4- آشامیدن آب در بین غذا مضر بوده خصوصا در افرادی که دارای معده سرد هستند و باعث پراکنده شدن غذا در معده شده که مانع جمع شدن غذا در قعر معده میشود که هضم در آنجا قویتر است.
5- آب سرد بعد از خوردن #شیرینی یا #ترشی و بعد از میوهها بخصوص میوههای مرطوب باعث #فساد_معده می شود.
6- به سرعت آب ننوشید بلکه بتدریج و حداقل در سه نفس.
7- بهترین زمان آشامیدن آب زمانیست که غذا از دهانه معده گذشته باشد(تقریبا دو ساعت بعد از غذا).
8- آب سرد در وسط خواب و بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب به جهت مواردی که ذکر شد و آنکه باعث ایجاد امراض عصبی مثل سستی اعضاء و #رعشه و امثال اینها می گردد، مضر است.
💌 مى گويند شخصى مى رفت بين مردم و الكي مى گفت نمى دانيد خدا با من چه كرده است ! خيلى به من خوبى كرده است. كارهايى كه در حق من كرده است با هيچ كس نكرده است.
💚خداى مهربان هم ديد اين بنده چاپلوسى مى كند به ملائكه گفت چيزى به او بدهيد؛ بنده هاى مرا اميدوار كرده و چقدر مشترى مرا زياد كرده است.
⭐میرزا اسماعیل دولابی
#ماه_رمضان
💠 اسفند دارد خودش را برای رفتن آماده می کند، زمستان هم در حال بستن چمدان سرد وسختش است.
🔷 ما چه می کنیم ؟ آیا چیز هایی که باید در چمدان زمستان بگذاریم گذاشته ایم ؟ آیا شکرگزار خدا بوده ایم ؟ آیا نگاهی عمیق به خودمان انداخته ایم ؟
💠 فرصت ها و لحظه ها می گذرند، اگر تاکنون به درد همدیگر نخورده ایم، از الان شروع کنیم
🔷 زمستان می رود اما ما باید برای انسانی جدید در وجودمان آماده باشیم تغییر کنیم "قلب مان "، "روحمان " و "جسممان "را خانه تکانی دهیم و به خداوند قول دهیم جور دیگر زندگی می کنیم و سبزترین آرزو هایمان این باشد که لبخند به لبان همه بیاوریم و عشق و محبت، نوازش را از همدیگر دریغ نکنیم