eitaa logo
کانال سنگر عفاف وتربیت
800 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
332 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پشت پرده های اخیر ♦️آیا مشکوک نیست که ایدی کوهین، فعال رسانه ای رژیم و رغد دختر دقیقه به دقیقه در حال انتشار اخبار تظاهرات و حمایت از آن در اکانت شخصی خود در توئیتر هستند ..؟ چقدر آشوب هاشون شبیه هستش ♦️از امروز تا اربعین نفوذی های دشمن برای خبر سازی شدیدا مشغولند! این خبرها دو مخاطب دارد : الف) مردم ایران جهت دلسرد شدن یا ترسیدن برای حضور در اربعین ب) مردم عراق جهت افروختن اختلافات داخلی و تهییج قومی اما شک نکنید اینها به لطف خدا امسال هم از سیلی سختی میخورند .. ابله ها نمیدانند ما از نترسیدیم، از تفاله های آنها دیگر هیچ..
⚠️سناریوی جعلی مبارزه با فساد🤔 🔵برخلاف تصور فعالین که فکر میکنند، علم مبارزه با فساد را در دست دارند و تا آخر این علم را از دست نخواهند داد ولی لازم است بدانندکه👇 ✅یکی از سناریوهای مهم انتخابات 1400 مبارزه با فساد است!! 👈دست های پشت پرده روحانی به قیمت و هم حاضر نیست دولت 1400 را از دست بدهد❗ ⚠️طبق گزارشات رسیده برخی از بخش های تصمیم ساز دولت با زور جریان اصلاحات، اسناد محرمانه وزارت فلان و فلان را در اختیار برخی خبرنگاران و فعالین سیاسی و فضای مجازی وغیره گذاشته و تاکید کرده حتی با خود زنی، چپ (تاجگردون) و راست (بذرپاش) را بزنید تا با جعل و تقلب علم مبارزه با فساد را از جریان انقلابی بگیرید😳❗ ✅ درست است بسیاری از شخصیت های جریان انقلابی فسق و فسادی ندارند اما همان اندک افراد منتسب به جریان انقلاب که به و گرایشاتی دارند میتواند نقطه شروعی باشند برای آنها❗ ⚠️والبته مهم تر اینکه جریان های وابسته به غرب پیش از این نشان داده اند ابائی ازتهمت وافترا زدن به شخصیت های جریان انقلابی ندارند و برای رسیدن به از هیچ کاری نمی‌کنند... 👈👈 جریان میتواند سناریوهای جریان های وابسته به غرب را بگذارد... ادامه دارد.... 🌴 @dadhbcx 🌴
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۸ میدیدم از شهر میبرد... در انتهای کوچه ای خاکی و خلوت مقابل خانه ای رسیدیدم و به خانه پدرش آمده ایم... که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد.. و با خونسردی توضیح داد _امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه! در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند.. و میخواستم همچنان باشم که آهسته پرسیدم _خب چرا نمیریم خونه خودتون؟ بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم.. که دستش را کشیدم و اعتراض کردم _اینجا کجاس منو اوردی؟ به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم.. و من نمیتوانستم اینهمه خودسری اش را کنم که از کوره در رفتم.. _اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه بگیر! من اینجا نمیام! نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید _تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو میزنن و آدم ! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟ بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم.. و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانه هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد _نازنین! بذار کاری که صالح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی! و هنوز عاشقانه اش به آخر نرسیده، در خانه باز شد... مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد