هدایت شده از کانال شعرعلوی
بسم رب الحسین
با طلوعت عرش را غرق تحیر میکنی
ماه بانو نان ظلمت را تو آجر میکنی
عقل بی احساس رابا عشق دمخور میکنی
دامن سجاده را با یاسها پر میکنی
آسمان دلداده ی راز و نیازت میشود
بال جبریل امین چادر نمازت میشود
تو در آغوش خدیجه مثل حور افتا ه ای
مادرپیغمبری گرچه پیامبر زاده ای
قبل خلق کهکشانها امتحان پس داده ای
از همان اول برای آخرت آماده ای
روز محشر تک تک مارا صدا خواهی نمود
دانه دانه شیعیانت را جدا خواهی نمود
ای که با لطفت بیابان غرق باران میشود
خاک خشک یثرب از عطرت گلستان میشود
پای تسبیحات توسلمان مسلمان میشود
کوثر تو آبروی کل قرآن میشود
روح ایمانی تجلی ه خدایی مادرم
لیله ی قدر تمام انبیایی مادرم
مادر آیینه ها ای مادر اهل کسا
بانی آرمش پیغمبر اهل کسا
آفتاب روی بام حیدر اهل کسا
چادرت پهن است روی سر اهل کسا
آینه دار امیرالمومنین پنج تن
ریشه های چادرت حبل المتین پنج تن
یا کریم بام احمد جلد بام بافاطمه است
ذکر پیغمبر شب معراج نام فاطمه است
آیه های روشن قرآن کلام فاطمه است
۱
💠#ابر_گروه_شعر_علوی
هدایت شده از کانال شعرعلوی
آیه ی تطهیر هم با او مطهر گشته است
کائنات از نور ایمانش منور گشته است
ای که افلاک است خانم مستجیر نان تو
میشود آزاد هرکس شد اسیر نان تو
کاش بنویسی مرا جیره بگیر نان تو
بی نیاز از هر دو دنیا شد فقیر نان تو
چون که دستت را به پخت پخت نان بوسیده است
دست دستاس تورا هفت آسمان بوسیده است
تو گل نیلوفر هجده بهار حیدری تو چراغ روشن شبهای تار حیدری
تو قرار چشمهای بی قرار حیدری
در دل تلخی و شیرینی کنار حیدری
حرز مولا در میان کار زارش نام توست
آفتاب عشق را تا بیکران تابنده ای
در دل غمها علی را باز هم تو خنده ای
کهکشان را با حجابی اطلسی پوشانده ای
پیش نابینا میان حصن چادر مانده ای
۲
💠#ابر_گروه_شعر_علوی
هدایت شده از کانال شعرعلوی
آه گفتم چادرت داغ دل من تازه شد
بارش غم در هوای سینه بی اندازه شد
راه را تا بست یاس رنگ نیلوفر گرفت
چشم زخم دشمن آل ابا آخر گرفت
دست سنگینی به روی گونه ی مادرگرفت
خاک کوچه رنگ سرخ لاله ای پرپر گرفت
خاک عالم بر سر من معجرش خاکی شده
پیش چشمان حسن بال و پرش خاکی شده
آه آیینه چرا سنگی محک میزد تورا
بشکند دستی که در کوچه کتک میزد تورا
نانجیب از حرص حیدر داشت چک میزد تورا
دومی با نیت باغ فدک میزد تورا
چشم توتارست راه خانه را گم کرده ای
یا اینکه گوشوارت را میان کوچه ها گم کرده ای
۳
💠#ابر_گروه_شعر_علوی
هدایت شده از کانال نکته های زندگی
🌸🌸آرام آرام ، قدم بر میدارم وچه با احتیاط...
نمیخواهم زمین ازمن برنجه، دل بشکنه، انگاری دل زمین شکسته و خودش گواه خواهد بود روز محشر که من شاهدم ...
ومن چه اضطرابی بردل دارم ازاین شاهد همیشگی ...
ترسی عجیب به سراغ من آمد ،کاش میشد رفاقت کرد با زمین، وکاش میشد مثل بچگی باهاش بازی کرد ...
خاک هایش را جمع میکردم وچه زیبا ، بچگی میکردم ...
وخانه ی زیبا برای خودم درس میکردم
زمین خوشحال ومن خوشحال تر ...
باران که می آمد ،دلم غوغا میکرد برای بوی نم خاک ...
بزرگ شدیم وبزرگتر، وبا زمین غریبانه تر ...
وچه عجیب دل زمین را راحت می شکنیم...
من می شکنم وباز پا روی دلش میزارم ...
میخواهم شعری بسرایم در وصف زمین ...
زمین ای که اول وآخرم از تو ...
من میخواهم سجده کنم بر روی خاکت ...
قول بده برام که روز محشر شاهدی کنی برایم ...
که دلم را شکست ولی دلم را به دست آورد با سجده ی شکر ...
وبا سجده ی استغفار....
🌸🌸
لیلا اسربار
💠#ابر_گروه_شعر_علوی