📌حجاب؛ به زبون ساده
#بعضیازخانومامیگن:
👈حجاب باعث میشه که ما دیده و شناخته نشیم! 🤔
✍شما مثلا توی نمایشگاه لوازم خونگی خارج از کشور"مثلا یکی از شهرهای آلمان" که میرید، اونجایی که دیگه چشم و گوششون بازه، توی خیابون همه چیز می بینن، یه خانوم آوردن و دو تیکه پارچه تنش هست که اسمش رو لباس"پوشیدنی" گذاشتن، یه جوری ایستاده که آقایونی که رد میشن، می ایستن و نگاهش میکنن.
این آقایونی که محو تماشای این خانوم حدوداً عریان شدهاند، آيا محو کمالات این خانم شدن که چه شخصیتی داره؟
#یا
اون پسری که توی خیابون به یه خانومی شماره میده یا بوق میرنه، مثلاً میگه که ببین،
من آنقدر محو شخصيت و کمالاتت شدم که هوس کردم طعنه بزنم؟
⚠️خانمی که زیبایی های ظاهریاش رو نمایان میکنه، زیباییهای درونیش دیگه دیده نمیشه.
⚠️خانمی که توی خیابان آرایش می کند، مویش را بیرون می اندازد؛ زرق و برقی دارد که افراد مریض دل، دنبال زرق و برقهایشان راه می افتند.
وقتی که زرق و برق بیرونی دیده شد؛ کمالات انسانی، شخصیت والا، مهربانی، لطافت و هوشش را نمی بینند.
آن وقت از هر ۵ ازدواج، سه تا می شود طلاق.
چون عاشق ظاهر تو شده و بعداً هممی گوید:
#تورانمیخواهم.
از جهت علمی؛ خانم ها ۳درصد ضریب هوشیشان از آقایان بالاتر است.
👈اونی که میاد بوق میزنه، کِی پیش اومده که بگه خانم، تو ضریب هوشیات از من بالاتره، بیا بالا؟؟؟؟
#خب
گفتن که حجاب، باعث میشه که دیده نشیم، درسته❓❗️
#جواب
✍در سوره مبارکه نساء آيه ۵۹،
لفظ #یعرفن و #لایوذین آمده.
👈یعرفن: یعنی شناخته بشوند.
👈لا یوذین: یعنی مورد اذیت و آزار قرار نگیرند.
#یعنی حجاب باعث میشه که شناخته بشوی.
" به پاکدامنی شناخته بشوی" چون زیبایی ظاهریات پوشیده شده، زیبایی باطنیات
"پاکدامنی، کمالات انسانی" دیده میشود.
#سؤال
👈چرا به پنجرههای خانهمان، توری میزنیم؟
#خبمعلومه
چون توری یعنی ورود پشه، مگس و... ممنوع.
در واقع یعنی: #نیشممنوع.
حجاب یعنی# نیش#ممنوع
#راستی
👈دندون پزشکی تا الان رفتید؟
✍دیدید سوزن میزنه توی لثهتون؟ با مته سوراخ میکنه!
تموم که میشه، یه بسته پنبه میگذاره توی دهنتون! با دهانی کج و پر از خون، میگی: جلسهی بعد کی بیام؟😐🤔
#چرانمیزنیتویگوشش؟
👈چون میدونی که ظاهرش درده ولی باطنش شِفاست.
درسته که اذیت شدی ولی سود داره.
⚠️حجاب هم سخته #اما سود داره.
سوره بقره آیه ۲۱۶ می فرماید:
🌹عَسَي أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّواْ شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ🌹
بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
@dadhbcx
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۱۳۱ به ابوالفضل التماس میکردم دیگر
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۱۳۲
خدا را به همه ائمه(ع) قسم میدادم..
پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.
از فشار انگشتان درشتش...
دستم بی حس شده بود، دعا میکردم زودتر خالصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند... تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد...
خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند..
و نمیدانستم برای #زجرکش_کردن زنان زینبیه وحشی گری را به #نهایت رسانده اند....
که از راه پله باریک خانه...
ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند... مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را میکشیدند که باصورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد..
و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود..
که نفسی هم نمیزد...
ردّ خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود،..
هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم
مانده بود..و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازه ام چه زجری میکشد...
که این قطره اشک نه از درد و ترس که به عشق همسرم از گوشه چشمم چکید.
به #بام_خانه رسیده بودیم..
و تازه از آنجا دیدم زینبیه محشر شده است...
دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت..
و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه های اطراف شنیده میشد...
چشمم روی آشوب کوچه های اطراف میچرخید و میدیدم💚حرم حضرت زینب (س)بین دود و آتش گرفتار شده...
که فریاد حیوان تکفیری گوشم را کر کرد...
مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید..
و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند....
و میشنیدم او به جای #جواب، #اشهدش را میخواند که قلبم از هم پاره شد...
میدانستم نباید لب از لب باز کنم..
تا نفهمند ایرانی ام و تنها با ضجه هایم التماس میکردم او را..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد